دهمین طرح از مجموعه پوستر سرافرازان ، تقدیم به شهید عزیز سردار علی هاشمی.
توضیحات بیشتر در مورد مجموعه پوستر سرافرازان در اینجا
نمایش کل مجموعه پوستر سرافرازان در اینجا
پیش نمایش طرح (کلیک کنید)
زندگی نامه سردار شهید علی هاشمی:
علی هاشمی در سال 1340، در شهر اهواز به دنیا آمد. کودکی او مصادف با دوران سیاه ستمشاهی بود، و از همان زمان با افکار سبز و روشن اسلام پیوندی عاشقانه یافت.
وی ارتباط تنگاتنگ خویش را با کوثر زلال وحی از همان سنین حفظ کرد و تفسیر قرآن و درس اخلاق را از برنامههای مهم خویش قرار داده و با علاقه و ارادتی که به نماز داشت مرید و مؤذن مسجد شد.
هاشمی پس از پیروزی انقلاب با تکیه بر مطالعات عمیق و آگاهیهای دینی خود در بحثهای گروهکهای مختلف شرکت کرد و با بحثهای منطقی آنان را به تسلیم در برابر اسلام وا داشت.
وی از همان زمان ابتدا عاشق و دلباخته امام (ره) و پیشتاز مبارزه بود و به همین دلیل به قصد خدمت به نظام وارد کمیته انتقلاب شد و سپس به همراه حسین علم الهدی، آقایی و …. جهت تشکیل بسیج و سپاه تلاشهای بسیاری کرد.
زندگی در جنگ تحمیلی مرحله نوینی از دوران پرتلاطم حضور وی در دنیای خاکی بود. آنچنان که تمام طرحهای عملیاتیاش را با تعداد اندکی نیرو با موفقیت به انجام میرساند.
با شروع جنگ تحمیلی علی هاشمی در محور «کرخه کور» و «طراح» به مقابله با پیشروی سپاه دشمن پرداخت و با شکل گیری یگانهای رزم سپاه او مامور تشکیل تیپ 37 نور شد و با این یگان، در عملیات «الی بیت المقدس» در آزادی خرمشهر سهیم شد.
در آستانه عملیات والفجر مقدماتی تیپ 37 نور منحل شده و علی هاشمی فرمانده سپاه سوسنگرد رسید و بعدها، از دل همین سپاه منطقه ای بود که، «قرارگاه نصرت» پدید آمد. در سومین سال جنگ، محسن رضایی، علی هاشمی را به فرماندهی «قرارگاه سری نصرت» انتخاب کرد.
«عملیات خیبر» ثمره یک سال تلاش شبانه روزی نیروهای قرارگاه نصرت، تحت فرماندهی علی هاشمی بود. اولین عملیات آبی- خاکی جنگ و اولین عملیاتی که دهها یگان رزمی سپاه، در سطحی بسیار وسیع توانستند باتلاق ها و نیزارهای منطقه هور را پشت سر بگذارند که این در نوع خود حرکتی بی نظیر و تاریخی بود.
یک سال بعد را نیز، قرارگاه نصرت در تدارک «عملیات بدر» بود. عملیاتی که بسیاری از ستارگان این قرارگاه را به حجله شهادت فرستاد. علی هاشمی به سال 1363 تاهل اختیار نمود که حاصل آن یک دختر و یک پسر بود.
وی در تیر ماه سال 66 به فرماندهی «سپاه ششم امام صادق» منصوب شد که چند تیپ و لشکر، بسیج و سپاه خوزستان، لرستان و پدافند منطقه هور از «کوشک» تا «چزابه» را در اختیار داشت.
روز چهارم تیر ماه سال 1367، متجاوزان بعثی، حملهای گسترده و همهجانبه را برای بازپسگیری منطقه هور آغاز کردند. حاج علی در آن زمان، در قرارگاه خاتم4، در ضلع شمال شرقی جزیره مجنون شمالی مستقر شده بود.
هیچ کس به درستی نمی داند که در این روز دردناک، چه بر سر سرداران «قرارگاه نصرت» آمد. شاهدان میگفتند که هلیکوپترهای عراقی در فاصله کمی از قرارگاه خاتم4 به زمین نشستهاند و حاج علی و همراهانش سراسیمه از قرارگاه خارج شده و در نیزارها پناه گرفتند و دیگر هیچ.
پس از آن، جستجوی دامنهداری برای یافتن حاج علی هاشمی آغاز شد اما به نتیجه ای نرسید. از طرف دیگر، بیم آن میرفت که افشای ناپدید شدن یک سردار عالی رتبه سپاه، جان او را که احتمالا به اسارت درآمده بود به خطر بیاندازد، به همین سبب تا سالها پس از پایان جنگ، نام حاج علی هاشمی کمتر برده میشد و از سرنوشت احتمالی او با حزم و احتیاط فراوانی سخن به میان میآمد. نه مراسمی برایش گرفته شد، نه یادوارهای برایش برگزار شد و نه یادمانی به نامش برپا گردید. اما پس از سقوط صدام هم خبری از سرنوشت فرمانده سپاه ششم به دست نیامد.
سرانجام در روز 19 اردیبهشت سال 1389، اخبار سراسری سیما خبر کشف پیکر حاج علی هاشمی را اعلام کرد و مادر صبور او پس از 22 سال انتظار، بقایای پیکر فرزند خود را در آغوش کشید.
روایت سردار باقرزاده از تفحص پیكر مطهر شهید علی هاشمی
سردار باقرزاده میگوید: در منطقه قرارگاه «خاتم 4» 3 سنگر اصلی داریم؛ همین الان هم آثارش آنجاست و بنا داریم كه آنجا را به عنوان نقطه یادمانی به نام «دلاور هور» احیاء كنیم. اكنون هم پیمانكار در حال كار است و كارهای مقدماتی را با یاد حماسه شهید علی هاشمی و همرزمانش شروع كردهایم.
وی میافزاید: تا آنجا كه ما اطلاع داشتیم، تقریبا 15 نفر از جمله بچههای رابط لجستیكی، رابط مخابرات، مسئول مخابرات، شهید نویدی و چند نفر دیگر در آنجا بودند و سردار گرجی در آنجا اسیر شد؛ شرایط خاصی در آن نقطه به وجود آمد و حضور شهید هاشمی تا لحظات آخر در آن نقطه، نشانه این است كه او میخواست به هر شكلی جزایر را حفظ كند و عقب نشینی نكند.
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس بیان میدارد: از چند سال گذشته، كار گستردهای را در منطقه مجنون، جاده سیدالشهدا(ع) و جاده قمر، در چند مرحله شروع كردیم. در گام نخست 90 شهید را پیدا كردیم و این كار همین طور ادامه پیدا كرد تا به سمت منطقه انتهایی جاده شهید همت رسیدیم. به سمت قمر و یك مقداری هم به سمت مجنون رفتیم كه تعداد قابل توجهی شهید پیدا شد؛ در استمرار كار به این نقطه رسیدیم، در این نقطه 3 قرارگاه اصلی قرارگاه «خاتم 4»، اورژانس بیمارستان صحرایی و سنگری كه در حال حاضر مقر بچههای تفحص است، مواضع توپخانه بود.
وی میافزاید: این 3 قرارگاه مانند دانههای تسبیح پشت سر هم قرار گرفتهاند و فاصله آنها نیز كم است. این نقطه كه دقیقاً محل پیدا شدن پیكر طیبه شهداست، در كنار همین سنگر اورژانس است كه چیزی در حدود 200 متر از قرارگاه فاصله دارد.
سردار باقرزاده اظهار میدارد: قبل از شروع شناسایی، به دلیل وجود آب در این نقطه، ماهیگیری نیز صورت میگرفت و به جز بچههای ارتش، یگان دیگری آنجا حضور نداشت. آن زمان به اتفاق 2 نفر از بچههای بسیجی و یك برادر عراقی از مجاهدین لشگر بدر اینجا آمدیم كه وضعیت نامناسبی بود.
عراقیها یك مهندس زن ایتالیایی را برای ساخت یك دژ مرزی در امتداد مرز آورده بودند؛ برای اینكه هور را خشك كنند و بتوانند مجاهدان عراقی را سركوب كنند؛ به این نقطه رفتیم و بچهها شروع به كار كردند؛ یكی از اهداف ما از روز اول پیدا كردن پیكر شهید هاشمی و همرزمانشان بود.
رئیس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس میافزاید: با توجه به سابقه درگیری شهید هاشمی و همرزمانش با بالگرد عراقی در این نقطه میدانستیم كه آنها در این منطقه حضور داشتند زیرا عراقیها بالگرد را برای دستگیری و اسیر كردن شهید علی هاشمی بلند كرده بودند لذا باید پیكر آنها را در آن اطراف پیدا میكردیم؛ عراقیها مختصات قرارگاه را داشتند شنود میكردند و اطلاعاتشان دقیق بود.
وقتی وارد صحنه شدیم، در ابتدا چیزی دیده نشد، جاده پاكسازی شده بود و اثری از آنها نبود ولی كاوش كه شروع شد، در كنار سنگر اورژانس، چسبیده به سنگر، در یك فضای تقریباً مثلثی شكل، در حدود 100 متر مربع، شهدا پیدا شدند و جالب اینجاست كه آثار و بقایای بالگرد و ماشین هم دیده میشد.
از ظواهر این طور بر میآمد كه نیروهای دشمن قصد هلیبرن داشتند به همین دلیل با بالگرد روی جاده نشستند و نیروهایشان را پیاده كردند تا بتوانند راه را ببندند. از طرفی راه دیگری هم برای گریز نبود؛ شهید علی هاشمی براساس همان منطق «هیهات من الذله» با ماشین به این بالگرد عراقی زد و آنها را به هلاكت رساند و خود به همراه همرزمانش به شهادت رسید.
وی یادآور میشود: این صحنه نشان میدهد كه ایشان برای اینكه به اسارت در نیاید، این عملیات شجاعانه و شهادت طلبانه را انجام داده است و این نكته بسیار مهم است البته عراقیها اجساد خودشان را برده و از صحنه خارج كرده بودند. بر اساس آن چیزی كه پیدا كردیم، حدود 5 شهید را دوستان تأیید كردند.
دیدگاه کاربران ...
تعداد دیدگاه : 6
پیچیده در دل شب، ای هاشمی صدایت
نی های هور دارند از دوریت شکایت
آوای هور آری، با یاد توست جاری
مانده است یک نیستان در سینه اش حکایت
زیبا بود ، تشکر
روحش شاد ان شاء الله
خاطره از مادر شهید
علی از همان دوران کودکی متفاوت بود زمانی که به مدرسه می رفت 2 شیفت بودند. از ساعت 7 تا 12 بعد از ظهر، مسیر دور بود. به او پول می دادم که با ماشین برود اما او پولش را پس انداز می کرد و بعد از من می پرسید مادر خرجی دارید یا نه؟ اگر پول نداری من بهت می دم. می گفت من پیاده تا مدرسه می روم و پولم را پس انداز می کنم. یه روزی یکی از همسایه ها که شوهرش بیکار بود از من پول خواست علی پرسید مامان چه می خواد؟ گفتم 5 ریال پول قرض می خواد من که ندارم. علی 1 تومان از جیبش درآورد و گفت: 5 ریال را بده به زن همسایه و باقی آن را هم خودت برای خرج منزل بردار. در روزهای بارانی هم پیاده می رفت و می گفت: این پول لازم می آید همیشه دستش به کمک بود بسیار مهربان و رئوف بود.
آخرین مکالمات علی هاشمی با بیسیم چی ای به نام مهدی{شهید مهدی نریمی} مهدی به فرماندهی وآن طرف جواب میگوید به گوشم. ومهدی با حرارتی زیاد سوال می کند حاجی جان کجائید ؟چرا عقب نمیاین؟حاجی در جواب میگوید آقا جان عقبه با شما ومهدی سوال میکند حداقل بگو تو چه موقعیتی هستی؟نقل بریزیم؟علی هاشمی جواب میدهد نه آقا موقعیت بهشتیم ملائک میریزند مهدی با التماس میگوید حاجی مفهوم نیست با کد صحبت کن ، تنهایی؟علی هاشمی میگوید مهدی جان نه همه هستند حمید ومجید سیلاوی،سالمی ،سید نور ،مهدی میگوید حاجی، جان زهرا(س)برگردید قرارگاه خالی میشه ها؟علی درجواب میگوید مهدی جان قرارگاه باشما قرار ما با خداست ،مرد مومن من تو نیزارم همه هستن تمام . مهدی صدا میزند حاجی حاجی حاجی بگوشم پشت خطی؟خاتم 4به گوشم برگردیداما هم شهیدمهدی نریمی بیسیمچی فرماندهی در تاریخ 67/4/4درهور میماند وهم سردار هورعلی علی هاشمیحالا سردار هور را میخواهی بهتر بشناسی ؟باید زندگی کردن در هور را در فصول مختلف آب وهوایی زندگی کنی خصوصا در تیر ومرداد ماه روی جاده خندق در جزیره مجنون شمالی در دمایی 50سانتی گراد بالای صفر ورطوبت بیش از 70درصد زندگی کنی تا بدانی شهدای عملیاتهای خیبر وبدر چگونه در میان نیزارها در سختترین شرایط درگیری درراه حفظ اسلام وحریم ولایت جان باختند هر وقت به روزهای زندگی در هور برمیگردم ویاد آن شرایط سخت می افتم یاد این جمله علی هاشمی مرا در خودم فرو می بردعلی هاشمی که هور به مانند کف دست وشاید بهتر بگویم بهتر سوسنگرد واهواز را میشناخت چگونه شد که میگوید: عقبه باشما .آری این جمله معنا ومفهوم زیادی دارد یعنی مراقب باشید دشمن تحت هر شرایطی برای تخریب وبه انحراف کشیدن عرصه دفاع مقدس که یادآور ایثارگری ها ومقاومت وگذشت وحماسه عاشورا میباشد را به فراموشی بسپارد.
سلام
این مدت منطقه بودم
هنوز تنظیم نشدم
دستم به وب نمی رود
اگه خواستی برات اکانت بزنم خود بیای بگذاری
سلام حاج امین
التماس دعا
باشه . اکانت بده
تا شهادت …
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.