بسم الله الرحمن الرحیم
***
السلام علیک یا اباعبدالله
***
شرمندم
این طرح رو دو هفته پیش آماده کرده بودم . می خواستم یک هفته قبل روز مناسبت منتشر کنم که یادم رفت .
***
پیش نمایش طرح ( کلیک کنید )
دریافت سایز اصلی : DOWNLOAD
دریافت سایز اصلی(لینک کمکی) : DOWNLOAD
***
به انضمام :
«حضرت معصومه علیها السلام در یک نگاه »
نام : فاطمه کبری علیها السلام
پدر : حضرت موسی ابن جعفر امام هفتم علیه السلام
مادر : حضرت نجمه خاتون
القاب : معصومه ، طاهره ، حمیده ، رشیده ، تقیّه ، نقیّه ، راضیه، مرضیه ، اخت الرضا ، کریمه اهل بیت
مکان ولادت : مدینه منوِّره
روز ولادت : اول ذیقعده سنه 173
عزیمت به ایران : سال 201
علت آمدن به ایران : اشتیاق برای دیدار برادرش امام رضا علیه السلام
همراهان آن حضرت : پنج تن از برادران به نام های فضل ، جعفر ، هادی ، قاسم ، زید و تعدادی از برادرزادگان و تنی چند از غلامان
تاریخ ورود به قم : : 23 ربیع الاولی سنه 201
محل اقامت : «میدان میر» منزل موسی ابن خزرج ، بزرگ اشعریان قم
مدت اقامت : هفده روز
سن مبارک : 28 سال
روز شهادت : درد و رنج فراوان در رابطه با به شهادت رساندن برادران و همراهان توسط مردم شیراز و ساوه و یا بنا بر قولی مسموم کردن آن حضرت
محل دفن : شهر مقدس قم
« برگی زرین »
«آشنایی با زندگانی حضرت معصومه علیها السلام »
حضرت معصومه علیها السلام تحت تربیت امام هفتم حضرت موسی ابن جعفر علیه السلام پدر بزرگوارش و برادر گرامی خود امام رضا علیه السلام به مقام بسیار بلندی رسید به گونه ای که در پاسخگویی به سؤالات مراجعین مطابق نقفل «ابن العرندس » امام موسی ابن جعفر علیه السلام مدال فَداها اَبوها را به حضرتش ارزانی داشت . و در زمانی که پدر بزرگوارشان در زندان بود و یا در مسافرت برادرشان امام هشتم روز محشر و کریمه اهل بیت پیامبر علیه السلام مشهور گردید به گونه ای که در زیارتنامه ی آن حضرت جمله فانَّ لَکِ عِندالله شَاناً مِنَ الشّأن دلالت بر عظمت شأن این بانوی بزرگوار می کند .[1]
«علت مسافرت به ایران »
در سال 200 هجری از طرف مأمون الرشید ، حضرت ثامن الحجج امام رضا علیه السلام به خراسان دعوت شد و به اقامت اجباری ناگریز گردید .
و حضرت معصومه علیها السلام بعد از یکسال تحمّل از فراق برادر دیگر قدرت شکیبایی نداشت و به همین جهت برای حضرت امام رضا علیه السلام جدایی خواهر بسیار گران بود لذا حضرت توسط پیکی مخصوص نامه ای به مدینه ی منوره ارسال نمودند و حضرت معصومه علیها السلام برای آمدن به خراسان دعوت کردند به محض رسیدن دعوت نامه ی امام هشتم علیه السلام حضرت معصومه علیها السلام جهت اشتیاق دیدار برادر مدینه ی منوره را به قصد آمدن به مرو ترک کرد .
«همراهان حضرت معصومه علیها السلام »
وقتی که آن حضرت مصمم بر سفر به سوی ایران شد پنج تن از برادنش به نامهای فضل ، جعفر ، هادی ، قاسم و زید و تعدادی چند از برادر زادگان و غلامان م کنیزان حضرت معصومه علیها السلام را همراهی می کردند وقتی کاروان آنها به شهر ساوه رسید متأسفانه با توجه به اینکه در آن زمان مردم ساوه از دشمنان سرسخت اهلبیت بودند به آنها حمله ور شده و جنگ سختی در گرفت به طوری که همه ی برادران و برادر زادگان آن حضرت به شهادت رسیدند . وقتی که حضرت معصومه علیها السلام پیکرهای غرقه به خون و قطعه قطعه شده ی 22 تن از عزیزان خود را نقش بر زمین دید بر اثر تألم و مصائب جانکاه به شدت بیمار شد لذا این خبر دلخراش به مردم قم رسید اهالی قم ابتدا اسلام ناب را با ولایت امیرالمؤمنین پذیرفته بودند و تحت هیچ شرایطی در برابر خلفای جور خضوع نکرده به طرف ساوه حرکت کردند حضرت معصومه علیها السلام را با احترام کامل به قم آوردند .
«ورود به قم »
روز 23 ربیع الاول سنه 201 هجری ، کجاوه حضرت معصومه علیها السلام در میان استقبال پر شور مردم قم به این سرزمین وارد شد . موسی بن خزرج حضرت معصومه علیها السلام زمام ناقه را شخصاً به دوش می کشید و عدّه فراوانی پیاده و سواره گرداگرد کجاوه آن حضرت در حرکت بودند ، تا در محلّی که امروز «میدان میر » نامیده می شود ، ناقه حامل آن حضرت زانو زد ، و این افتخار نصیب موسی بن خزرج ، بزرگ اشعریان قم گردید که هفده روز میزبان کریمه اهل بیت علیها السلام را به عهده داشت.
خانه موسی بن خزرج به احترام اقامت هفده روزه آن حضرت به صورت مدرسه در آمد و به «مدرسه سِتّیه» موسوم گردید و محراب عبادتش به نام «بیت النّور» تا زمان حاضر محافظت شده ، و به عنوان «محراب عبادت حضرت معصومه علیها السلام » زیارتگاه خاص و عام است .
***
«رحلت یا شهادت جانسوز »
مشهور در میان مورخان آن است که حضرت فاطمه معصومه علیها السلام را در ساوه مسموم کردند و ایشان با حالت مریضی به قم تشریف فرما شده و در شهر قم به شهادت رسیدند .
حضرت معصومه علیها السلام مدّت هفده روز در خانه موسی بن خزرج موسی بن خزرج به حال رنجور به عبادت پرداخت ، سرانجام روز دهم ربیع الثانی 201 هجری پیش از آنکه دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن گردد ، در دیار غربت و در میان اندوه فراوان جان به جان آفرین تسلیم کرد شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .
مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را تشییع کردند و در محلّ فعلی ، که آن روز بنام باغ یابلان در بیرون شهر بود و به موسی بن خزرج تعلق داشت ، با احترام زاید الوصفی مهیّای دفن نمودند . هنگامی که قبر مهیّا شد در مورد اینکه چه کسی وارد قبر شود بحث و مشورت پرداختند . پیرمرد پرهیزکاری به نام «قادر» مطرح شد و همه بر او اتفاق نظر داشتند ، کسی را دنبال او فرستادند ، پیش از آنکه قادر بیاید دو تن سواره نقاب دار به صورت از جانب ریگزار پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند ، یکی وارد قبر شد و دیگری جسم پاک و مطهّر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد .
آن دو نفر پس از پایان مرسم دفن ، بدون اینکه با احدی سخن بگویند بر اسبهای خود سوار شده و از محل دور شدند . [2]
به نظر می رسد که این دو بزرگوار ، دو حجت پروردگار ، حضرت امام رضا و امام جواد علیهما السلام باشند ، که بر طبق ضوابط باید پیکر معصومه به دست معصوم تجهیز و تدفین شود چنانچه پیکر مقدّس حضرت زهرا علیها السلام را امیر مؤمنان علیه السلام شخصاً غسل داده ، کفن کرده و دفن نمود و حضرت مریم علیها السلام را حضرت عیسی علیه السلام شخصاً غسل داد . [3]
- لذا به خاطر نبود کفو و هم شأن بود زن و مرد که شروط زوجیّت است ، آن حضرت مانند دیگر خواهرانش ازدواج نکردند .
- تاریخ قم ص 213 و بحار النوار ج 48 ص 290 .
- اصول کافی ج 1 ، ص 459 .
***
عین عمه جانش،بلا دید ،هفده نفر از بنی هاشم و مقابل چشم مبارك خانم معصومه سلام الله علیها،كشتند و سر بریدند،خانم مریض شد، عرض كردند خانم جان شهری در این نزدیكیه،نامش قمه،اگه دستور بدید،خیلی محب شما و اهلبیتند،تشریف ببرید قم،خانم فرمود،قم و می شناسه،روایت شنیده،مگه امام صادق نفرمود،حرم تمام ما اهلبیت قمه، دختری از من در قم دفن می شه،اسمش فاطمه است ،هركی زیارتش كنه ،بهشت براش واجب می شه،یاد حدیث جدش اُفتاد،فرمود بریم قم ،پیش قراولا رفتند، داد می زدند تو كوچه ها ،مردم قم از چه نشستید،وقت و اقبال به شما رو كرده،مردم قم پاشید گل و شیرینی بدید،خواهر امام رضا علیه السلام داره می یاد،مردم قم هركی قربونی می خواد بده بیاره،مردها همه دروازه شهر ایستادند،یه عده جلوتر،جمعیتی اُمد،از قم و اطراف،زنها رو بامها هلهله می كردند،هر كی می گفت چه خبره، می گفت: مگه نمی دونی دختر موسی بن جعفر داره می آد،خواهر امام رضاعلیه السلام داره می آد پیش ما بمونه،دیدند،ماشاءالله با چه جمال و جبروتی،محملی از دور داره می آد،همه می گن الله اكبر،فاطمه داره می آد،محمل و گل باران كردند،بوی گل و گلاب همه جا رو گرفت،بنا به دستور خود بی بی دم در خونه موسی بن خضرج ، محمل ایستاد،همه مردها از كوچه رفتند بیرون، تملم زنهای با كمال، مجلله ،زنهای متدینه،همه چاكر و نوكر ایستادند،كنیزها ایستادند،ناقه زانو زد،همچین آرام پا گذاشت رو زمین،سكینه و آرامش خاطری به دل و وجود اهل قم داد،تا پا اُمد رو زمین،صدا زدند صلوات بفرستید،با مشغله ای ،دختر موسی بن جعفر رو می خوان ببرند داخل خونه ،خوب مردم می ریزند دورش،چندین نفر دورش و گرفتند،خانم كسالت داره،برید كنار،همه ایستادند،هی نگاه می كنند،خانم جان منزل ما میاید،قربونی آوردند بكشند،بی بی فرمود این كارو نكنید،با یك عزت و احترامی،خواهر امام رضا علیه السلام آمد تو قم،آقا در مثل مناقشه نیست،امام راحل اُمد چقدر شلوغ بود،حالا عمه جان امام خمینی آمده،كسی كه برا ما حضرت زهرا سلام الله علیهاست،خود بی بی فرمود:هرچی از من می خواهید،سر قبر دخترم معصومه برید،دنبال قبر من نگردید،با عزت و احترام وارد شد،چیه كجا می خوای بری،این داستان قبلاًهم تكرار شده،یه شهر دیگه سراغ دارم،مثل قم آذین بستند،مثل قم مردم جمع شدند،مثل قم زنها هلهله كردند،مثل قم دروازه های شهر آدم ایستاد،اما یه فرقایی داشت،آه،تو قم ،رو پشت بومها گل بردند،تو شام تو پشت بومها سنگ بردند،گلم بردند،اینقده از اون بالا گل آتیش می ریختند،امون از دل زینب،امشب مجلس زنونه است برا،حضرت معصومه گریه می كنی باید،مثل زنها گریه كنی،آی خواهر امام رضا،برگردیم قم،اینقده حال بی بی خراب شد،آخه آدمی كه،بترسه به یارش نرسه،دیگه از غذا خوردن می افته،دیگه لبخند رو لبش نمی آد،داغ دیده نیست كه هست،یكی یه دونه خواهر امام رضا علیه السلام نیست كه هست،عزیز همه ی اهلبیت نیست هست،وسط راه مونده،خدا نیاره كسی وسط راه بمونه،آی جوونایی كه وسط راه موندید،آی اونایی كه دنبال گره گشا می گردید،آروم آروم حالش رو به وخامت رفت،لحنش عوض شد،
به شوق دیدن یار از دیار آمده ام،
به اشك چشم و دل بی قرار آمده ام
هوای روی برادر مرا كشید اینجا
چه می شود به من او را نشان دهید اینجا
غریبه ای به هوای غریب آمده است
مریض عشق به شوق طبیب آمده است
خودم میان قم و نبض جان من در طوس
میان آتش هجران نشست این ققنوس
رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم
رضا كجاست سرم را به پاش بگذارم
بیا برادر از جان عزیز تر به سرم
كه زهر هجر تو سوزانده گوشه ی جگرم
تمام قوت من جمع در صدا شده است
به دست وپا زدنم اشهدم رضا شده است
دیشب یه حرفی ،یكی برام زد،دیروز خیلی باهاش گریه كردم،فرمود:مگه نیست هر كسی به پابوس امام رضا علیه السلام بیاد،امام رضا دم مردن بدادش می رسه،چرا خودش فرموده،مگه نیست الاعمال و به نیات،كسی نیت زیارت كنه ،انگار رفته،پس امام رضا بالا سر اون كسی كه نیت داره بره مشهد،میاد،مگه نیست این بی بی داشت می رفت،مشهد،وسط راه موند،پس باید لحظه ی آخر امام رضا اُمده باشه، و اُمده، اُمد بالا سرش،سر خواهرشو به دامن گرفت،گذشت وقتی می خوان غسل بدن،دستای میت و باز می كنن،امام رضا علیه السلام دید یه كاغذی تو دست خواهره،دست و باز كرد،دید همون نامه ای است كه نوشته،خواهر یه سری به من بزن،
دانلود روضه
***
عصمت کبرای حق شاه زنان
دختر موسی بن جعفر بهترین بانوان
تالی زهرای اطهر فاطمه
آن که باشد عرش حق را قائمه
چون برون گردید از شهر ودیار
قصد مشهد کرد بر دیدار یار
یار محبوبش امام هشتمین
چشم و قلب وملک ایران قبله خاور زمین
زین جهت طی کرد راه دور را
در عقب بگذاشت شهر نور را
پنج برادر در برش همراه بود
زید و فضل و جعفر و هادی و قاسم نام بود
از مدینه تا به ساوه چون رسید
همچو زینب عمه اش غم ها چشید
جای استقبال مهمان ساویان
ظلم و جوری بی حساب در آن زمان
همرهان حضرتش را کشته اند
دردو غم ها بر دلش بگذاشته اند
چون که حضرت بی کس و بی یار گشت
از فراغ رنج و غم بیمار گشت
لیک چون فهمید قم نزدیک شد
مژده ای بود بر دلش تثبیت شد
بحر حکمت گنج رحمت با فشار
داد دستور بهر قم بندید بار
با ورودش شهر قم پر نور شد
زین فضیلت همچو کوه طور شد
موسی خزرج بزرگ قومیان
امتیازی برد حقاً زان میان
به چه توفیقی بیافت آن خوش ضمیر
ناقه اش آورد تا میدان میر
چون گرفت بر کف مهار ناقه اش
افتخاری برد اندر خانه اش
هفده روز از فروغش شهر قم پر نور بود
منزل موسی خزرج همچو بیت نور بود
لیک بعد هفده روز مثل خورشیدی نهان
زین سبب بردند او را سوی باغ بابلان
بعد غسل و کفن و تشییع نور در تابوت بود
بهر تدفینش به رازی اهل قم مبهوت بود
کی سپارد زان میان چون محرمی آنجا نداشت
کاش بود محرمی کاندر مزارش می گذاشت
ناگهان دیدند به طرف ریگ زار
دو نقاب داری نمایان گشت بر اسبی سوار
بی تکلم با وقار بعد نماز آن جسد پاک
همچو ماه در پشت ابر کردند نهان در زیر خاک
کاش لیل دفن زهرا محرمی همراه بود
تا علی مظلوم عالم این قدر تنها نبود
چشم عدنان در دو عالم سوی او
تا که گیرد خلعتش را با ید نیکوی او
شاعر: سید مالک عدنانی
***
کشور ما از دو گل دارد بهار
هم بهار و هم وقار و اعتبار
هر دو گل از باغ گلهای رسول
هر دو گل از نسل زهرای بتول
آن یکی در شهر قم شهر صفا
این یکی در مشهد و نامش رضا
یا حضرت معصومه
ای محیط شرم و دریای وقار
موج پاکی اوج عز و افتخار
ای به شهر علم و تقوا آفتاب
ماهتاب حُجب و خورشید حجاب
دختر صدیقه ی اطهر تویی
یادگار موسی ِ جعفر تویی
یا حضرت معصومه
از همه گلهای عالم بهتری
چشمه ای جاری زحوض کوثری
ای صفا بخش دل و جان همه
نام تو چون نام مادر فاطمه
یا حضرت معصومه
همچنان اجداد خود مظلومه ای
پای تا سر عصمتی معصومه ای
یا حضرت معصومه
سجده بر خاک تو پاکی می کند
گل به پیشت سینه چاکی می کند
ای وجود پاک ای نیکو سرشت
با تو شهر قم بود باغ بهشت
یا حضرت معصومه
یا فاطمه معصومه
یا مولاتی اغیثینی
ای حریمت قبله ی اهل نماز
صحنهایت صحنه ی راز و نیاز
در طواف مرقدت خیل ملک
جمله بر لب لیتنا کنا معک
آب حوض بارگا هت سلسبیل
میزبان زائرانت جبرئیل
یا حضرت معصومه
یا فاطمه معصومه
نور باران گنبد زیبای تو
صد هزاران دل کبوترهای تو
همچنان گلدسته ها با سوز و ساز
دستهای زائران پیشت دراز
من هم ای بانو به گرد این حرم
با پر و بال خیالم می پرم
یا حضرت معصومه
یا فاطمه معصومه
ای کریمه ای کرم در مشت تو
ای کلید قفلها انگشت تو
در ضمیر من بهشت یاد تو
هر چه دارم از تو و اجداد تو
دانلود مداحی
***
پلاکارد وفات حضرت معصومه (س) ، بنر پلاکارد وفات حضرت معصومه (س) ، پلاکارد وفات حضرت فاطمه معصومه(س) ، طرح پلاکارد وفات حضرت فاطمه معصومه(س) ، بنر پلاکارد وفات حضرت فاطمه معصومه(س)
دیدگاه کاربران ...
تعداد دیدگاه : 2
در یکی از روزهای زمستان، کاروانی از دانشگاه تبریز برای بازدید از مناطق جنگی به جنوب سفر کرد. در زیارت قتلگاه شهدا، به شلمچه میرسند و از نمایشگاه «از مدینه تا کربلای شلمچه» بازدید میکنند. همه متحول میشوند از غریبی و مظلومیت اهل بیت (ع) و منزل محقر و کوچک علی (ع) و فاطمه (س) تا کربلای حسینی و بعد هم امتداد آن تا کربلای ایران در هشت سال دفاع مقدس. هر کس حال و هوایی دارد و نمیتواند جلودار اشکهای خود شود. بعد از خروج کاروان از نمایشگاه، در نوشتههایی که در دفتر یادبود نمایشگاه به نگارش درآمده بود خانم رزا خامایشان اینچنین نگاشته بود که:
به نام خدای عشق
من دانشجوی تبریز هستم.مسیحی هستم .یعنی بودم اما با دیدن این همه مصلوب، این همه مسیح، این همه شهادت خونی، اسلام آوردم و من همیشه مسلمان خواهم ماند.
رزا خامایشان
http://www.afsaran.ir/profile/ho3einbabaei
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.