بسم الله الرحمن الرحیم
***
يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا الْباقِرُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
***
پیش نمایش طرح ( کلیک کنید )
دریافت سایز اصلی : DOWNLOAD
دریافت سایز اصلی(لینک کمکی) : DOWNLOAD
***
به انضمام :
زندگينامه امام باقر (ع)
1.حضرت امام محمد باقر ( ع )
2.شهادت امام باقر ( ع )
. 3.زنان و فرزندان
به نقل از تبیان :
نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر يا باقرالعلوم است ، بدين جهت که : دريای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب ديگری مانند شاکر و صابر و هادی نيز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هريک باز گوينده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است . کنيه امام ” ابوجعفر ” بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراين نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسين ( ع ) مي رسيد . پدرش حضرت سيدالساجدين ، امام زين العابدين ، علی بن الحسين ( ع ) است . تولد حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدينه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سيد الشهداء کودکی بود که به چهارمين بهار زندگيش نزديک مي شد . دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زين العابدين ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . يعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است . در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) مسائلی مانند انقراض امويان و بر سر کار آمدن عباسيان و پيدا شدن مشاجرات سياسی و ظهور سرداران و مدعيانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و ديگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در اين دوره پيش مي آيد ، و عده ای از مشايخ صوفيه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پيدا مي شوند . قاضيها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پديد مي آيند و فقه و قضاء و عقايد و کلام و اخلاق را – بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسير مي نمايد ، و تعليمات قرآنی – به ويژه مسأله امامت و ولايت را ، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسياری از حق طلبان را به حقانيت آل علی ( ع ) متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دين به دنيا فروشان برگرفته بود ، به انحراف مي کشاندند و احاديث نبوی را در بوته فراموشی قرار مي دادند . برخی نيز احاديثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و يا مشغول جعل بودند و يا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون مي نمودند . اينها عواملی بود بسيار خطرناک که بايد حافظان و نگهبانان دين در برابر آنها بايستند . بدين جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وی امام جعفر صادق ( ع ) از موقعيت مساعد روزگار سياسی ، برای نشر تعليمات اصيل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشيع و علوم اسلامی را پايه ريزی نمودند . زيرا اين امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقيقی تعليمات پيامبر ( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و مي بايست به تربيت شاگردانی عالم و عامل و يارانی شايسته و فداکار دست يازند ، و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوين و تدريس کنند . به همين جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء و دانشمندان و راويان حديث و خطيبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربيتی امام باقر ( ع ) علم و فضيلت به مردم آموخته مي شد . ابوجعفر امام محمد باقر ( ع ) متولی صدقات حضرت رسول ( ص ) و اميرالمؤمنين ( ع ) و پدر و جد خود بود و اين صدقات را بر بنی هاشم و مساکين و نيازمندان تقسيم مي کرد ، و اداره آنها را از جهت مالی به عهده داشت . امام باقر ( ع ) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود . سيرت و صورتش ستوده بود . پيوسته لباس تميز و نو مي پوشيد . در کمال وقار و شکوه حرکت مي فرمود . از آن حضرت مي پرسيدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش مي پوشيد ، تو چرا لباس فاخر بر تن مي کنی ؟ پاسخ مي داد : مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهيدستان زياد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس بپوشم در اين انقلاب افکار ، نمي توانم تعظيم شعائر دين کنم . امام پنجم ( ع ) بسيار گشاده رو و با مؤمنان و دوستان خوش برخورد بود . با همه اصحاب مصافحه مي کرد و ديگران را نيز بدين کار تشويق مي فرمود . در ضمن سخنانش مي فرمود : مصافحه کردن کدورتهای درونی را از بين مي برد و گناهان دو طرف – همچون برگ درختان در فصل خزان – مي ريزد . امام باقر ( ع ) در صدقات و بخشش و آداب اسلامی مانند دستگيری از نيازمندان و تشييع جنازه مؤمنين و عيادت از بيماران و رعايت ادب و آداب و سنن دينی ، کمال مواظبت را داشت . مي خواست سنتهای جدش رسول الله ( ص ) را عملا در بين مردم زنده کند و مکارم اخلاقی را به مردم تعليم نمايد . در روزهای گرم برای رسيدگی به مزارع و نخلستانها بيرون مي رفت ، و با کارگران و کشاورزان بيل مي زد و زمين را برای کشت آماده مي ساخت . آنچه از محصول کشاورزی – که با عرق جبين و کد يمين – به دست مي آورد در راه خدا انفاق مي فرمود . بامداد که برای ادای نماز به مسجد جدش رسول الله ( ص ) مي رفت ، پس از گزاردن فريضه ، مردم گرداگردش جمع مي شدند و از انوار دانش و فضيلت او بهره مند مي گشتند . مدت بيست سال معاويه در شام و کارگزارانش در مرزهای ديگر اسلامی در واژگون جلوه دادن حقايق اسلامی – با زور و زر و تزوير و اجير کردن عالمان خود فروخته – کوشش بسيار کردند . ناچار حضرت سجاد ( ع ) و فرزند ارجمندش امام محمد باقر ( ع ) پس از واقعه جانگداز کربلا و ستمهای بي سابقه آل ابوسفيان ، که مردم به حقانيت اهل بيت عصمت ( ع ) توجه کردند ، در اصلاح عقايد مردم به ويژه در مسأله امامت و رهبری ، که تنها شايسته امام معصوم است ، سعی بليغ کردند و معارف حقه اسلامی را – در جهات مختلف – به مردم تعليم دادند تا کار نشر فقه و احکام اسلام به جايی رسيد که فرزند گرامی آن امام ، حضرت امام جعفر صادق ( ع ) دانشگاهی با چهار هزار شاگرد پايه گذاری نمود ، و احاديث و تعليمات اسلامی را در اکناف و اطراف جهان آن روز اسلام انتشار داد . امام سجاد ( ع ) با زبان دعا و مناجات و يادآوری از مظالم اموی و امر به معروف و نهی از منکر و امام باقر ( ع ) با تشکيل حلقه های درس ، زمينه اين امر مهم را فراهم نمود و مسائل لازم دينی را برای مردم روشن فرمود . رسول اکرم اسلام ( ص ) در پرتو چشم واقع بين و با روشن بينی وحی الهی وظايفی را که فرزندان و اهل بيت گرامي اش در آينده انجام خواهند داد و نقشی را که در شناخت و شناساندن معارف حقه به عهده خواهند داشت ، ضمن احاديثی که از آن حضرت روايت شده ، تعيين فرموده است . چنان که در اين حديث آمده است : روزی جابر بن عبدالله انصاری که در آخر عمر دو چشم جهان بينش تاريک شده بود به محضر حضرت سجاد ( ع ) شرفياب شد . صدای کودکی را شنيد ، پرسيد کيستی ؟ گفت من محمد بن علی بن الحسينم ، جابر گفت : نزديک بيا ، سپس دست او را گرفت و بوسيد و عرض کرد : روزی خدمت جدت رسول خدا ( ص ) بودم . فرمود : شايد زنده بمانی و محمد بن علی بن الحسين که يکی از اولاد من است ملاقات کنی . سلام من را به او برسان و بگو : خدا به تو نور حکمت دهد . علم و دين را نشر بده . امام پنجم هم به امر جدش قيام کرد و در تمام مدت عمر به نشر علم و معارف دينی و تعليم حقايق قرآنی و احاديث نبوی ( ص ) پرداخت . اين جابر بن عبدالله انصاری همان کسی است که در نخستين سال بعد از شهادت حضرت امام حسين ( ع ) به همراهی عطيه که مانند جابر از بزرگان و عالمان با تقوا و از مفسران بود ، در اربعين حسينی به کربلا آمد و غسل کرد ، و در حالی که عطيه دستش را گرفته بود در کنار قبر مطهر حضرت سيدالشهداء آمد و زيارت آن سرور شهيدان را انجام داد . باری ، امام باقر عليه السلام منبع انوار حکمت و معدن احکام الهی بود . نام نامی آن حضرت با دهها و صدها حديث و روايت و کلمات قصار و اندرزهايی همراه است ، که به ويژه در 19سال امامت برای ارشاد مستعدان و دانش اندوزان و شاگردان شايسته خود بيان فرموده است . بنا به رواياتی که نقل شده است ، در هيچ مکتب و محضری دانشمندان خاضعتر و خاشعتر از محضر محمد بن علی ( ع ) نبوده اند . در زمان اميرالمؤمنين علی ( ع ) گوئيا ، مقام علم و ارزش دانش هنوز – چنان که بايد – بر مردم روشن نبود ، گويا مسلمانان هنوز قدم از تنگنای حيات مادی بيرون ننهاده و از زلال دانش علوی جامی ننوشيده بودند ، و در کنار دريای بيکران وجود علی ( ع ) تشنه لب بودند و جز عده ای معدود قدر چونان گوهری را نمي دانستند . بي جهت نبود که مولای متقيان بارها مي فرمود : سلونی قبل از تفقدونی پيش از آنکه من را از دست بدهيد از من بپرسيد . و بارها مي گفت : من به راههای آسمان از راههای زمين آشناترم . ولی کو آن گوهرشناسی که قدر گوهر وجود علی را بداند ؟ اما به تدريج ، به ويژه در زمان امام محمد باقر ( ع ) مردم کم کم لذت علوم اهل بيت و معارف اسلامی را درک مي کردند ، و مانند تشنه لبی که سالها از لذات آب گوارا محروم مانده و يا قدر آن را ندانسته باشد ، زلال گوارای دانش امام باقر ( ع ) را دريافتند و تسليم مقام علمی امام ( ع ) شدند ، و به قول يکی از مورخان : ” مسلمانان در اين هنگام از ميدان جنگ و لشکر کشی متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند ” . امام باقر ( ع ) نيز چون زمينه قيام بالسيف ( قيام مسلحانه ) در آن زمان – به علت خفقان فراوان و کمبود حماسه آفرينان – فراهم نبود ، از اين رو ، نشر معارف اسلام و فعاليت علمی را و هم مبارزه عقيدتی و معنوی با سازمان حکومت اموی را ، از اين طريق مناسب تر مي ديد ، و چون حقوق اسلام هنوز يک دوره کامل و مفصل تدريس نشده بود ، به فعاليتهای ثمر بخش علمی در اين زمينه پرداخت . اما بدين خاطر که نفس شخصيت امام و سير تعليمات او – در ابعاد و مرزهای مختلف – بر ضرر حکومت بود ، مورد اذيت و ايذاء دستگاه قرار مي گرفت . در عين حال امام هيچگاه از اهميت تکليفی شورش ( عليه دستگاه ) غافل نبود ، و از راه ديگری نيز آن را دامن مي زد : و آن راه ، تجليل و تأييد برادر شورشي اش زيد بن علی بن الحسين بود . رواياتی در دست است که وضع امام محمد باقر ( ع ) که خود – در روزگارش – مرزبان بزرگ فکری و فرهنگی بوده و نقش مهمی در نشر اخلاق و فلسفه اصيل اسلامی و جهان بينی خاص قرآن ، و تنظيم مبانی فقهی و تربيت شاگردانی ” مانند امام شافعی ” و تدوين مکتب داشته ، موضع انقلابی برادرش ” زيد ” را نيز تأييد مي کرده است چنانکه نقل شده امام محمد باقر ( ع ) مي فرمود : خداوندا پشت من را به زيد محکم کن . و نيز نقل شده است که روزی زيد بر امام باقر ( ع ) وارد شد ، چون امام ( ع ) زيد بن علی را ديد ، اين آيه را تلاوت کرد : ” يا ايها الذين آمنوا کونوا قوامين بالقسط شهداء لله ” . يعنی : ” ای مؤمنان ، بر پای دارندگان عدالت باشيد و گواهان ، خدای را ” . آنگاه فرمود : انت و الله يا زيد من اهل ذلک ، ای زيد ، به خدا سوگند تو نمونه عمل به اين آيه ای . مي دانيم که زيد برادر امام محمد باقر ( ع ) که تحت تأثير تعليمات ائمه ( ع ) برای اقامه عدل و دين قيام کرد . سرانجام عليه هشام به عبدالملک اموی ، در سال ( 120يا 122) زمان امامت امام جعفر صادق ( ع ) خروج کرد و دستگاه جبار ، ناجوانمردانه او را به قتل رساند . بدن مقدس زيد را سالها بر دار کردند و سپس سوزانيدند . و چنانکه تاريخ مي نويسد : گرچه نهضت زيد نيز به نتيجه ای نينجاميد و قيامهای ديگری نيز که در اين دوره به وجود آمد ، از جهت ظاهری به نتايجی نرسيد ، ولی اين قيامها و اقدامها در تاريخ تشيع موجب تحرک و بيداری و بروز فرهنگ شهادت عليه دستگاه جور به شمار آمده و خون پاک شيعه را در جوشش و غليان نگهداشته و خط شهادت را تا زمان ما در تاريخ شيعه ادامه داده است . امام باقر ( ع ) و امام صادق ( ع ) گرچه به ظاهر به اين قيامها دست نيازيدند ، که زمينه را مساعد نمي ديدند ، ولی در هر فرصت و موقعيت به تصحيح نظر جامعه درباره حکومت و تعليم و نشر اصول اسلام و روشن کردن افکار ، که نوعی ديگر از مبارزه است ، دست زدند . چه در اين دوره ، حکومت اموی رو به زوال بود و فتنه عباسيان دامنگير آنان شده بود ، از اين رو بهترين فرصت برای نشر افکار زنده و تربيت شاگردان و آزادگان و ترسيم خط درست حکومت ، پيش آمده بود و در حقيقت مبارزه سياسی به شکل پايه ريزی و تدوين اصول مکتب – که امری بسيار ضروری بود – پيش آمد . اما چنان که اشاره شد ، دستگاه خلافت آنجا که پای مصالح حکومتی پيش مي آمد و احساس مي کردند امام ( ع ) نقاب از چهره ظالمانه دستگاه برمي گيرد و خط صحيح را در شناخت ” امام معصوم ( ع ) ” و امامت که دنباله خط ” رسالت ” و بالاخره ” حکومت الله ” است تعليم مي دهد ، تکان مي خوردند و دست به ايذاء و آزار و شکنجه امام ( ع ) مي زدند و گاه به زجر و حبس و تبعيد … برای شناخت اين امر ، به بيان اين واقعه که در تاريخ ياد شده است مي پردازيم : ” در يکی از سالها که هشام بن عبدالملک ، خليفه اموی ، به حج مي آيد ، جعفر بن محمد ، امام صادق ، در خدمت پدر خود ، امام محمد باقر ، نيز به حج مي رفتند . روزی در مکه ، حضرت صادق ، در مجمع عمومی سخنرانی مي کند و در آن سخنرانی تأکيد بر سر مسأله پيشوايی و امامت و اينکه پيشوايان بر حق و خليفه های خدا در زمين ايشانند نه ديگران ، و اينکه سعادت اجتماعی و رستگاری در پيروی از ايشان است و بيعت با ايشان و … نه ديگران . اين سخنان که در بحبوحه قدرت هشام گفته مي شود ، آن هم در مکه در موسم حج ، طنينی بزرگ مي يابد و به گوش هشام مي رسد. هشام در مکه جرأت نمي کند و به مصلحت خود نمي بيند که متعرض آنان شود . اما چون به دمشق مي رسد ، مأمور به مدينه مي فرستد و از فرماندار مدينه مي خواهد که امام باقر ( ع ) و فرزندش را به دمشق روانه کرد ، و چنين مي شود . حضرت صادق ( ع ) مي فرمايد : چون وارد دمشق شديم ، روز چهارم ما را به مجلس خود طلبيد . هنگامی که به مجلس او درآمديم ، هشام بر تخت پادشاهی خويش نشسته و لشکر و سپاهيان خود را در سلاح کامل غرق ساخته بود ، و در دو صف در برابر خود نگاه داشته بود . نيز دستور داده بود تا آماج خانه ای ( جاهايی که در آن نشانه برای تيراندازی مي گذارند ) در برابر او نصب کرده بودند ، و بزرگان اطرافيان او مشغول مسابقه تيراندازی بودند . هنگامی که وارد حياط قصر او شديم ، پدرم در پيش مي رفت و من از عقب او مي رفتم ، چون نزديک رسيديم ، به پدرم گفته : ” شما هم همراه اينان تير بيندازيد ” پدرم گفت : ” من پير شده ام . اکنون اين کار از من ساخته نيست اگر من را معاف داری بهتر است ” . هشام قسم ياد کرد : ” به حق خداوندی که ما را به دين خود و پيغمبر خود گرامی داشت ، تو را معاف نمي دارم ” . آنگاه به يکی از بزرگان بنی اميه امر کرد که تير و کمان خود را به او ( يعنی امام باقر – ع – ) بده تا او نيز در مسابقه شرکت کند . پدرم کمان را از آن مرد بگرفت و يک تير نير بگرفت و در زه گذاشت و به قوت بکشيد و بر ميان نشانه زد . سپس تير ديگر بگرفت و بر فاق تير اول زد … تا آنکه نه تير پياپی افکند . هشام از ديدن اين چگونگی خشمگين گشت و گفت : ” نيک تير انداختی ای ابوجعفر ، تو ماهرترين عرب و عجمی در تيراندازی . چرا مي گفتی من بر اين کار قادر نيستم ؟ … بگو : اين تيراندازی را چه کسی به تو ياد داده است ” . پدرم فرمود : ” مي دانی که در ميان اهل مدينه ، اين فن شايع است . من در جوانی چندی تمرين اين کار کرده ام ” . سپس امام صادق ( ع ) اشاره مي فرمايد که : هشام از مجموع ماجرا غضبناک گشت و عازم قتل پدرم شد . در همان محفل هشام بر سر مقام رهبری و خلافت اسلامی با امام باقر ( ع ) سخن مي گويد . امام باقر درباره رهبری رهبران بر حق و چگونگی اداره اجتماع اسلامی و اينکه رهبر يک اجتماع اسلامی بايد چگونه باشد ، سخن مي گويد . اينها همه هشام را – که فاقد آن صفات بوده است و غاصب آن مقام – بيش از پيش ناراحت مي کند . بعضی نوشته اند که : امام باقر را در دمشق به زندان افکند . و چون به او خبر مي دهند که زندانيان دمشق مريد و معتقد به امام ( ع ) شده اند ، امام را رها مي کند و به شتاب روانه مدينه مي نمايد . و پيکی سريع ، پيش از حرکت امام از دمشق ، مي فرستد تا در آباديها و شهرهای سر راه همه جا عليه آنان ( امام باقر و امام صادق – ع – ) تبليغ کنند تا بدين گونه ، مردم با آنان تماس نگيرند و تحت تأثير گفتار و رفتارشان واقع نشوند . با اين وصف امام ( ع ) در اين سفر ، از تماس با مردم – حتی مسيحيان – و روشن کردن آنان غفلت نمي ورزد . جالب توجه و قابل دقت و يادگيری است که امام محمد باقر ( ع ) وصيت مي کند به فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) که مقداری از مال او را وقف کند ، تا پس از مرگش ، تا ده سال در ايام حج و در منی محل اجتماع حاجيها برای سنگ انداختن به شيطان ( رمی جمرات ) و قربانی کردن برای او محفل عزا اقامه کنند . توجه به موضوع و تعيين مکان ، اهميت بسيار دارد . به گفته صاحب الغدير زنده ياد علامه امينی – اين وصيت برای آن است که اجتماع بزرگ اسلامی ، در آن مکان مقدس با پيشوای حق و رهبر دين آشنا شود و راه ارشاد در پيش گيرد ، و از ديگران ببرد و به اين پيشوايان بپيوندد ، و اين نهايت حرص بر هدايت مردم است و نجات دادن آنها از چنگال ستم و گمراهی .
شهادت امام باقر ( ع )
حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين ( ع ) زندگی کرد و در تمام اين مدت به انجام دادن وظايف خطير امامت ، نشر و تبليغ فرهنگ اسلامی ، تعليم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در ميان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحيح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خليفه راستين خدا و رسول ( ص ) در زمين است ، پرداخت و لحظه ای از اين وظيفه غفلت نفرمود . سرانجام در هفتم ذيحجه سال 114هجری در سن 57سالگی در مدينه به وسيله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پيکر مقدسش را در قبرستان بقيع – کنار پدر بزرگوارش – به خاک سپردند .
زنان و فرزندان
فرزندان آن حضرت را هفت نفر نوشته اند : ابوعبدالله جعفر بن محمد الصادق ( ع ) و عبدالله که مادرشان ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر بود . ابراهيم و عبيدالله که از ام حکيم بودند و هر دو در زمان حيات پدر بزرگوارشان وفات کردند . علی و زينب و ام سلمه که از ام ولد بودند .
***
نام: محمد بن علي .
كنيه: ابو جعفر و ابوجعفر اول.
القاب: باقر، شاكر، هادى، امين، شبيه – به خاطر شباهت ايشان به پيامبر اكرم(ص) -.
مشهورترين لقب آن حضرت، «باقر» است. پيامبر اكرم (ص) به واسطه جابربن عبدالله انصارى، آن حضرت را به اين لقب، ملقب كرد و به ايشان سلام رساند.
منصب: معصوم هفتم و امام پنجم شيعيان.
تاريخ ولادت: اول رجب سال 57 هجرى.
برخى از مورخان، ولادت ايشان را در سوم صفر سال 57 هجرى دانستهاند.
محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).
نسب پدرى: امام زينالعابدين، على بن حسين بن على بن ابىطالب(ع).
نام مادر: فاطمه، دختر امام حسن مجتبى (ع) كه مكنّى به امعبدالله بود.
اين بانوى ارجمند، از زنان بزرگ عصر خويش بود كه امام صادق (ع) درباره شأن و منزلت او، فرمود: جدهام، فاطمه بنت حسن، صديقه بود و در آل امام حسن (ع) زنى به درجه و مرتبه او نرسيد.
چون نسب امام محمد باقر(ع)، هم از پدر و هم از مادر، به امام اميرالمؤمنين(ع) و فاطمه زهرا(س) مىرسد، به ايشان علوى بين علويين و فاطمى بين فاطميين گفته مىشود.
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام زين العابدين (ع) در سال 95 تا سال 114 هجرى، به مدت 20 سال.
تاريخ و سبب شهادت: هفتم ذى حجه سال 114 هجرى، در سن 57 سالگى (و به قولى ربيعالاول يا ربيعالآخر سال 114 هجرى) به وسيله زهرى كه ابراهيم بن وليد عبدالملك، در ايام خلافت هشام بن عبدالملك، به آن حضرت خورانيد.
محل دفن: قبرستان بقيع، در مدينه مشرفه، در جوار قبر پدرش، امام زينالعابدين (ع) و عمويش، امام حسن مجتبى (ع) و فرزندش، امام صادق (ع).
همسران: 1. ام فروه بنت قاسم. 2. ام حكيم و چند ام ولد.
فرزندان: 1. امام جعفر صادق (ع). 2. عبدالله. 3. ابراهيم. 4. عبيدالله. 5. على. 6. زينب. 7. ام سلمه.
اصحاب و ياران : تعداد اصحاب، ياران و راويان آن حضرت، بيش از آن است كه بتوان نام همه آنان را در اين جا آورد، به ناچار نام برخى از بزرگان آنان را ذكر مىكنيم:
1. زرارة بن أعين.
2. معروف بن خربوذمكى.
3. ابو بصير اسدى.
4. فضيل بن يسار.
5. محمدبن مسلم.
6. يزيد بن معاويه عجلى.
اين شش نفر، در علم رجال، به «اصحاب اجماع اولى» شهرت يافتهاند كه فقها و حديثشناسان شيعه، اتفاق نظر و اجماع دارند بر صحت نقل روايت آنان از امام معصوم(ع).
7. حمران بن أعين.
8. بكير بن أعين.
9. عبدالملك بن أعين.
10. عبدالرحمن بن أعين.
11. محمد بن اسماعيل بن بزيع.
12. عبدالله بن ميمون.
13. محمد بن مروان.
14. اسماعيل بن فضل هاشمى.
15. ابو هارون مكفوف.
16. ظريف بن ناصح.
17. سعيد بن ظريف.
18. اسماعيل بن جابر خثعمى.
19. عقبة بن بشير اسدى.
20. كميت بن زيد اسدى.
21. جابر بن يزيد جعفى.
زمامداران معاصر:
1. معاوية بن ابى سفيان (35- 60ق.).
2. يزيد بن معاويه (60- 64ق.).
3. معاوية بن يزيد (64- 64ق.).
4. عبدالله بن زبير (64- 73ق.).
5. مروان بن حكم (64- 65ق.).
6. عبدالملك بن مروان(65- 86ق.).
7. وليد بن عبدالملك (86- 96ق.).
8. سليمان بن عبدالملك (99-96ق.).
9. عمربن عبدالعزيز (99- 101ق.).
10. يزيد بن عبد الملك (101- 105ق.).
11. هشام بن عبدالملك (105- 125ق.).
از ميان خلفاى مذكور، تنها عبدالله بن زبير، كه به مدت ده سال بر حجاز و عراق حكومت كرد، از غير بنى اميه بود و بقيه، همگى از سلسله بنى اميه و از دو تيره فرزندان ابوسفيان و فرزندان حكم بن عاص بودند و تمامى آنان جز معاوية بن يزيد (معروف به معاويه ثانى) و عمربن عبدالعزيز در اذيت و آزار اهل بيت پيامبر اكرم(ص) و امامان شيعه اتفاق داشتند.
رويدادهاى مهم:
1. حضور امام محمد باقر (ع) در واقعه كربلا، در سن چهار سالگى، به همراه پدرش، امام زين العابدين (ع) در محرم سال 61 هجرى.
2. شهادت امام زين العابدين (ع)، پدر ارجمند امام محمد باقر (ع)، در سال 95 هجرى.
3. مباحثات و احتجاجات امام محمد باقر (ع) با بزرگان مذاهب و اديان، درباره اثبات حقانيت اهل بيت (ع).
4. ضرب سكه اسلامى، براى پول رايج خلافت اسلامى، و اسقاط سكه رومى توسط عبدالملك بن مروان، در سال 76 هجرى، با مشورت و يارى امام محمد باقر(ع). (1)
5. احضار امام محمد باقر (ع) و فرزندش، امام جعفر صادق (ع) به شام از سوى هشام بن عبدالملك.
6. تأسيس پايههاى اصلى حوزه علوم اهل بيت (ع) در مدينه، و تربيت شاگردان مبرز توسط امام محمد باقر(ع).
7. مسموميت و شهادت امام محمد باقر (ع)، درسال 114 هجرى، به دست ابراهيم بن وليد بن عبدالملك، والى مدينه، به دستور خليفه وقت، هشام بن عبدالملك.
8. به خاك سپارى بدن مطهر امام محمد باقر (ع) در قبرستان بقيع، در مدينه، در كنار قبر پدرش، امام زين العابدين (ع) و عمويش، امام حسن مجتبى (ع)، توسط امامجعفر صادق (ع) و ساير بازماندگان.
1. سيرة الأئمة الإثنى عشر، ج2، ص221. لازم به ذكر است گرچه سال ضرب سكه اسلامى، معاصر با دوران امامت حضرت امام زين العابدين (ع) بوده است، اما در همان ايام، امام محمد باقر(ع) نيز همچون پدر گرامىاش ملجأ علمى و دينى امت بود. بههمين دليل، كمك رسانى به خليفه وقت و تشويق او در يك أمر مهم اسلامى و سياسى و اقتصادى، توسط آن حضرت، استبعادى ندارد و يا ممكن است عمل امام محمد باقر (ع) به اشاره پدر گرامى وى امام زينالعابدين (ع) انجام يافته باشد.
برگرفته شده از كتاب ” خاندان عصمت عليهم السلام ” تاليف سيد تقى واردى
***
باب المحرم :
اول ماه رجب شد جلوه گر ماهی تمام
کآمد از هفت آسمان و مهر گردونش سلام
اختر چار آسمان و آسمان هفت مهر
یوسف دو فاطمه نور دل خیر الانام
نسل در نسلش همه خیرالورا خیرالبشر
خود امام ابن امام ابن امام ابن امام
مشعل بزم معارف باقر کلّ علوم
کعبه دل قبله ی جان رهنمای خاص و عام
عالم هستی که چون لب بر تکلم وا کند
از دمش جوشد کلیم و از لبش خیزد کلام
شهریار ملک امکان کز تمام ممکنات
ذکر او خیزد هماره فیض او جوشد مدام
در وجود حضرتش کلّ محمد جلوه گر
پیشتر از خلقت نورش محمد داشت نام
گه به نخلستان ورا بیل کشاورزی به دوش
گه به بام آسمان خورشید را گیرد زمام
بی ولای او همه رفتار عالم نادرست
بی وجود او همه طاعات خلقت نا تمام
این عجب نبود که مولانا علی بن الحسین
گیرد از او همچو پیغمبر ز زهرا احترام
با ثواب خلق اگر زاهد ندارد مهر او
دوزخش بادا حلال و جنتش بادا حرام
علم، پای کرسی تدریس او دارد جلوس
معرفت در پیش پای جابرش کرده قیام
تا بود روشن چراغ علم او در سینه اش
روز دشمن شام گردد چون به نطق آید هشام
مکتب من باقریّ و مذهب من جعفری است
نیست جز آنم طریق و نیست جز اینم مرام
مهر فرزندان او مانند جان در سینه ها
نطق شاگردان او چون تیغ برّان در نیام
ای سلاطین را به سوی آستانت التجا
وی خلایق را به دیوار بقیعت ازدحام
باقر آل محمد نجل زین العابدین
جد و باب و مادر و آباء و اجدادت کرام
رهروان فرش را مهر تو در دل روز و شب
ساکنان عرش را مدح تو بر لب صبح و شام
جابر جعفی که بحر دانشش در سینه بود
بود از دریای علمت قطره ای او را به جام
سائل کوی تو تا صبح قیامت مرد و زن
تابع حکم تو تا پایان هستی خاص و عام
گر چه قبر بی چراغت می درخشد در بقیع
چون خدا در قلب مردان خدا داری مقام
این عجب نبود که در بازار علم و حکمتت
راه پیمایی کند یوسف به عنوان غلام
می فروشد ناز، مؤمن بر گلستان بهشت
آیدش بویی گر از خاک بقیعت بر مشام
نی عجب ای کعبه ی دل در همه دوران سال
گر طواف آرد به گرد کعبه ات بیت الحرام
شخص پیغمبر تو را از سوی حق گوید درود
جابر از ختم رسل بر حضرتت آرد سلام
چار سالت بود با تیغ بیان و تیر علم
شام را کردی به چشم پور بوسفیان چو شام
با بیان زنده ات در قصر بیداد یزید
یافت زخم سینه ی آل محمد التیام
تا بگویی نیست جایز در بر ظالم سکوت
بر تمام نسل ها از کودکی دادی پیام
از تو گشته آفتاب علم و ایمان جلوه گر
وز تو باشد مکتب قرآن و عترت را قوام
در کتاب نخل «میثم» سطر سطر و بند بند
وصف تو حُسن شروع و مدح تو حُسن ختام
***
پلاکارد ولادت امام محمد باقر (ع) ، طرح پلاکارد ولادت امام محمد باقر (ع) ، بنر پلاکارد ولادت امام محمد باقر (ع) ، پلاکارد ولادت حضرت باقرالعلوم (ع)
دیدگاه کاربران ...
سلام..
خانه ات همیشه آباد همسنگر..
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.