بسم الله الرحمن الرحیم
***
يا اَبَا الْحَسَنِ يا عَلِىَّ بْنَ مُحَمَّدٍ اَيُّهَا الْهادِى النَّقِىُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
***
پیش نمایش طرح ( کلیک کنید )
دریافت سایز اصلی : DOWNLOAD
دریافت سایز اصلی(لینک کمکی) : DOWNLOAD
***
به انضمام :
زندگینامه امام هادی علیه السلام
به نقل از تبیان :
“بهتر از نیكی، نیكوكار است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است و برتر از علم، حامل آن و بدتر از بدی، عامل آن است وحشتناك تر از وحشت، آورنده آن است.”
از سخنان گهربار امام هادی علیه السلام
امامان و پیشوایان معصوم (ع) انسانهای كامل و برگزیده ای هستند كه به عنوان الگوهای رفتاری و مشعل های فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شده اند. گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم حیات طیبه انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است.
بدون شك، ارتباط با چنین چهره هایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به كمال انسانیت و سعادت هر دو جهان است. پیشوای دهم (ع) یکی از پیشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقی و كمالات نفسانی و الگوی حق جویان و ستم ستیزان است.
امام ابوالحسن علی النقی هادی علیه السلام ملقب به امام “هادی“، دهمین پیشوای شیعیان درنیمه ذیحجه سال 212 هجری در اطراف مدینه در محلی به نام ” صریا” متولد گشت. آن حضرت و فرزند گرامی ایشان امام حسن علیهما السلام به عسكریین شهرت یافتند، زیرا خلفای بنی عباس آنها را از سال 233 به سامرا (عسكر) برده و تا آخر عمر پر بركتشان در آنجا، آنها را تحت نظر قرار دادند. امام هادی علیه السلام به لقبهای دیگری مانند: نقی، عالم، فقیه، امین و طیب شهرت داشت و كنیه مبارك ایشان ابوالحسن است. از آنجا كه كنیه امام موسی كاظم و امام رضا علیهما السلام نیز ابوالحسن بود، لذا برای اجتناب از اشتباه، ابوالحسن اول به امام كاظم علیه السلام، ابوالحسن ثانی به امام رضا علیه السلام و ابوالحسن ثالث به حضرت هادی علیه السلام اختصاص یافته است.
پدر بزرگوارش امام جواد (ع) و مادرش بانوی گرامی سمانه است كه بانویی با فضیلت و با تقوا بود. امام هادی (ع) در سن 6 یا 8 سالگی یعنی در سال 220 هجری، پس از شهادت امام جواد (ع) به امامت رسید. مدت 33 ساله امامت امام هادی (ع) با خلفای معتصم، واثق، توكل، منتصر، مستعن و معتز معاصر بود.
عظمت شخصیت امام هادی (ع) به قدری زیاد است كه دوست و دشمن را به اعتراف واداشته است. قسمتی از این اعترافات مبنی بر شخصیت آن امام به لحاظ اخلاقی و بخشی دیگر ناشی از ابعاد علمی آن حضرت و شمه ای، نتیجه كراماتی است كه از آن بزرگوار صادر شده است.
ابن صباغ مالكی در كتابی موسوم به فصول المهمه خطوط واضحی از سیمای تابناك فضایل و ویژگی های اخلاقی امام هادی (ع) قهرمان شكست ناپذیر عصر متوكل عباسی را ترسیم می كند!
«فضل و دانش امام دهم شیعیان بر اوج قلل بلند پایه عالم بشریت نقش بسته بود و رشته های مشعشع آن بر اختران آسمان سر می سایید. نیكی ها و اخلاق پسندیده او را نمی توان در شمار عدد ذكر نمود. اما می شود به افتخارآمیزترین آنها كه موجب حیرت است بسنده كرد. او جمیع صفات نیك و مفاخر معنوی را یک جا در وجود داشت. ابعاد وسیع و منبع فیاض حكمت و دانش او بر لوح سرشتش ثبت شده و بدین سبب او از ناشایسته ها و آلایش ها به دور و بركنار است.»
امام هادی (ع) دارای نفس زكیه و عزمی راسخ و همتی عالی بود كه هرگز احدی از مردم را نمی توان در مقایسه با او همتا و همسان دانست.
ابن شهر آشوب از رجال حدیث نقل می كند كه او نیك سرشت ترین و پاك ترین روش را در میان جامعه دارا بود، راستگوترین افراد جامعه محسوب می شد، به هنگام سكوت، شكوه هیبت و تشعشع وقار، چهره او را دربرمی گرفت و چون لب به سخن می گشود، گزیده و نغز می گفت به طوری كه شعاع كلامش روح آدمیان را سحر می كرد.
در وجود مقدس امام هادی (ع) ویژگی های اخلاقی پسندیده می درخشید. امامت، كمال و دانش و فضیلت و سرشت و اخلاق نیك از فرازهای اخلاقی این امام همام است.
خداوند به قدرت بی منتها و دانش وسیع خود، گنجینه هایی از دانش خود را بر خاندان رسالت افاضه و موهبت فرموده و ایشان را به زیور دانش آراسته است، این گنجینه ها، مجموعه اسرار علوم و معارف است كه خداوند آن را دراختیار امامان شیعه كه راهبران حقیقی بشر هستند، قرار داده است.
مرقد مطهر پیشوای دهم- عراق/ سامراء
امام هادی (ع) كه در زمره امامان شیعه و از خاندان رسالت است، نیز از ویژگی دانشی گسترده و جامع برخوردار است، طوری كه سمبل های دانش و فرهنگ وی، عقول را حیران و اندیشه ها را به اعجاب واداشته است.
امام دهم همچون پدران و اجداد بزرگوار خود در علم و دانش سرآمد روزگار بود. درخشش او در مدت حیاتش احترامی شگفت در قلوب همگان ایجاد كرده بود. نامه آن حضرت در رد پیروان معتقد به تفویض و جبریون و اثبات عدل و حد مابین جبر و تفویض، از فرازهای شگفت آور دوره امامت، امام هادی محسوب می شود و بسیار مورد تعمق و توجه می باشد.
امام هادی (ع) در این نامه، نظریه پیروان هر دو عقیده را با منطقی ترین اصول مردود اعلام كرده و اسراری از علوم و حقایق آن را پاسخ فرموده است.
با توجه به اینكه خداوند دارای عدل و انصاف و حكمت بالغه است، پس اوست كه می تواند هر كس را بخواهد از میان بندگان خود برای ارسال پیامش و تبلیغ رسالتش و اتمام حجت بر بنده هایش برگزیند. گوشه ای دیگر از دریای بیكران دانش امام هادی (ع) در تاریخ خطیب بغدادی تجلی دارد. او به شهادت خود دانش امام را متذكر شده و در مقام اثبات آن می گوید:
روزی یحیی بن اكثم در مجلس واثق خلیفه عباسی كه جمعی از علماء و فقها حضور داشتند، سؤال كرد كه چه كسی سر حضرت آدم (ع) را هنگامی كه حج به جا آورد، تراشید؟
تمام حضار در پاسخ آن عاجز ماندند، واثق گفت: هم اكنون من كسی كه جواب این سؤال را بدهد حاضر می كنم، سپس شخصی را بدنبال حضرت هادی (ع) فرستاد و وی را به دربار خلیفه دعوت كرد. امام نیز دعوت را پذیرفت و برای اظهار و بیان حقیقت به دربار واثق رفت. خلیفه پرسید: ای ابوالحسن به ما بگو چه كسی سر حضرت آدم را هنگام حج تراشید؟ امام فرمود: ای واثق ترا به خدا سوگند می دهم كه ما را از بیان و جواب آن معاف كنی، خلیفه گفت: ترا سوگند می دهم كه جواب را بفرمایی!
امام فرمود: اكنون كه قبول نمی كنی، پس می گویم. پدرم مرا از جدم خبر داد و جدم از جدش كه رسول خدا باشد، اطلاع داد كه فرمود: برای تراشیدن سر آدم جبرئیل مأمور شد یاقوتی از بهشت آورد و به سر آدم كشید تا موهای سرش بریزد.
در مورد جاذبه اجتماعی و نفوذ سیاسی امام هادی (ع) فقط می توان همین را گفت كه یكی از تجلیات و تشعشعات پرشكوه خداوند و تابش منبع فیاض نور حق در وجود امام هادی (ع) متجلی و منعكس شده و از وجود حضرت نیز مانند آینه ای كه انوار گوناگون را در خود انعكاس می دهد، ساطع بوده است. كسی را در عصر پیشوای دهم، توان نگاهی ممتد و حتی لحظه ای كوتاه به چهره او نبود. به محض نظر به رخسار پرفروغش آثار ضعف و سستی و ترس بر قلب ها سایه می افكند. در كتاب های تاریخی آمده است كه حضور امام در هر مجلسی مورد تجلیل و احترام عمیق بود و خواسته و ناخواسته اطرافیان را تحت تأثیر و نفوذ قرار می داد و همنشینان وی همواره آرزوی مجالست و مراودت او را در سر داشتند.
با آنكه متوكل بارها در صدد بود تا به بهانه قیام مسلحانه امام دهم را از میان بردارد، ولى هیچ گاه به این بهانه دست نیافت. با این حال، نتوانست حیات شریف آن حضرت را كه مانع خودكامگى هاى او به عنوان محور تفكر اسلامى بود و همچون مركزى كه شیعیان بر گرد آن پروانه وار مى چرخیدند، تحمل كند، لذا ایشان را بنا به روایتى، در تاریخ سوم رجب سال 245هجرى به شهادت رساند.
امام دهم در حالى كه هشت سال و پنج ماه از عمر شریفشان مى گذشت، به مقام امامت نایل شدند و پس از سى و سه سال به شهادت رسیدند و در سامرا دفن شدند (صلوات الله و سلامه علیه و على آبائه و أبنائه الطاهرین).
از بیانات گهربار آن حضرت است كه فرموده اند:
«الحكمة لا تنجع فی الطبائع الفاسدة»
حكمت در نهاد فاسد تأثیر نمى كند.
در خاتمه باید متذكر شویم كه امام هادی (ع) اصحاب فراوانی دارند كه بسیاری از آنها فخر شیعه هستند و از جمله آنهاحضرت عبدالعظیم حسنی است كه در شهر ری مدفون است. او از اعاظم روات است و حضرت هادی به او خیلی احترام می گذاردند. او كسی است كه ایمان را خدمت حضرت هادی به این صورت عرضه داشت:
»خدا یکی است و شبیه برای او فرض نمی شود، جسم نیست بلكه خالق جسم است. همه چیز را خلق نموده است و همه چیز به دست او است و او مالك آنها است. محمد صلی الله علیه و آله پیامبر است و او آخر پیامبران است كه پیامبری بعد از او نخواهد آمد و دین او پایان همه ادیان است، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب وصّی پیامبر است و بعد از امیرالمؤمنین، حسن و حسین و علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و بعد از او فرزندش كه غایب می شود و روزی ظاهر می شود و جهان را انبوه از عدل می كند بعد از آنكه ظلم انبوه باشد.« عبدالعظیم گفت: »اقرار دارم و می گویم دوست شما دوست خدا و دشمن شما دشمن خدا است. اطاعت شما اطاعت خدا و مخالفت شما مخالفت خدا است. به معراج و سؤال در قبر و بهشت و جهنم و صراط و میزان اعتقاد دارم و همه آنها حق است و می دانم كه قیامت آمدنی است. و بر واجبات الهی كه نماز، روزه، زكات، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر است اقرار دارم.« حضرت فرمودند: »ای ابوالقاسم این دین پسندیده است، خداوند را بر آن ثابت بدارد.«
عبدالعظیم رحمه الله دین اعتقادی را عرضه داشت زیرا تنها اعتقاد نمی تواند موجب نجات باشد. دینی موجب نجات است كه توأم با عمل باشد. از این جهت حضرت هادی (ع) ایمان را چنین فرموده اند. ابودعامه می گوید: به عیادت حضرت هادی رفتم آن بزرگوار فرمودند: چون به عیادت من آمدی بر من حقی پیدا كرده ای، برای ادای حقت روایتی از پدرم كه از پدرانش و از امیرالمؤمنین و او از رسول اكرم علیه السلام نقل كرده است می گویم:
«قال رسول الله: الایمان ما وقّدته القلوب و صدقته الاعمال»
ایمان چیزی است كه در دل جایگزین شده است و اعمال، گفتار و كردار آن را تصدیق می كند.
از این جهت در قرآن شریف و روایات اهل بیت فراوان دیده می شود كه از افرادی كه مرد عمل نیستند سلب ایمان شده است.
برگرفته از :WWW.IRIB.IR
***
فضائل امام هادی علیه السلام
امامان و پیشوایان معصوم علیهمالسلام انسانهای كامل و برگزیدهای هستند كه به عنوان الگوهای رفتاری و مشعلهای فروزان هدایت جامعه بشری از سوی خدا تعیین شدهاند گفتار و رفتار و خوی و منش آنان ترسیم حیات طیبه انسانی و وجودشان تبلور تمامی ارزشهای الهی است. آنان به تعبیر امام هادیعلیه السلام این چنیناند: “-السلامُ علیکُم یا… – مَعدِنَ الرَّحمَةِ وَ خُزانَ العِلمِ و مُنتَهَی الحِلمِ وَ اُصُولَ الكَرَمِ وَ قادَةَ الاُمَمِ وَ اَولِیاءَ النِّعَمِ و عَناصِرَ الاَبرارِ و دَعائِمَ الاَخیارِ وسَاسةَ العِبادِ و اَركانَ البِلادِ و اَبوابَ الایمانِ و اُمَناءَ الرحمنِ و سُلالةَ النَّبیّین و صَفوَةَ المُرسَلین و عِترَةَ خیرَةِ رَبِّ العالَمین ، -السلام علی …- مَصابیحِ الدُّجَی و اَعلامِ التُقَی و ذَوی النُهی و اُولِی الحِجَی و كَهفِ الوَرَی و وَرَثَةِ الاَنبِیاءِ والمَثَلِ الاَعلَی وَالدَّعوَةِ الحُسنی و حُجَجِ اللهِ عَلی اَهلِ الدُنیا وَالآخِرَةِ وَالاُولَی”؛ معدن رحمت، گنجینه داران دانش، نهایت بردباری و حلم، بنیانهای كرامت و ریشههای نیكان، عصاره و برگزیده پیامبران، پیشوایان هدایت، چراغهای تاریكیها، پرچمهای پرهیزگاری، نمونههای برتر و حجتهای خدا بر جهانیان هستند.(1) بدون شك، ارتباط با چنین چهرههایی و پیروی از دستورها و رفتارشان، تنها راه دستیابی به كمال انسانیت و سعادت هر دو جهان است. پیشوای دهم علیه السلام یكی از پیشتازان دانش و تقوا و كمال است كه وجودش مظهر فضائل اخلاقی و كمالات نفسانی و الگوی حقجویان و ستم ستم ستیزان است. امام هادی علیهالسلام پیوسته تحت نظر حكومتهای جور بود و سعی میشد كه آن حضرت با پایگاههای مردمی و افراد جامعه تماسی نداشته باشد با این حال آن مقدار از فضائل اخلاقی كه از او بروز كرده، دانشمندان و شرح حال نویسان و حتی دشمنان اهلبیت علیهم السلام را به تحسین و تمجید آن وجود الهی واداشته است.
ابوعبدالله جُنیدی میگوید: “سوگند به خدا، او بهترین مردم روی زمین و برترین آفریدههای الهی است. “ابن حَجَر” در شرح حال آن حضرت مینویسد: “و كانَ وارِثَ اَبِیهِ عِلماً و سَخاءً” او در دانش و بخشش وارث پدرش بود.(2) “متوكل” در نامهای كه برای امام مینویسد خاطرنشان میكند: امیرالمؤمنین عارف به مقام شما است و حق خویشاوندی را نسبت به شما رعایت میكند و طبق آنچه مصلحت شما و خانوادهتان میباشد عمل میكند. اینك به منظور سرمشق گرفتن از اخلاق كریمه و رفتار سازنده آن حضرت نمونههایی را یادآور میشویم.
الف- انس با معبود
پیشوایان معصوم علیهم السلام در بالاترین درجه مقام شناخت حق تعالی قرار داشتند و همین درك و بینش عمیق، آنان را به ارتباط و انس همیشگی با خدا واداشته و شعلههای آتش عشق به معبود و وصال به حق بر جانشان شرر میافكند و آرامش را از انان سلب میكرد. امام هادی علیه السلام شب هنگام به پروردگارش روی میآورد شب را با حالت خشوع به ركوع و سجده سپری میكرد و بین پیشانی نورانیش و زمین جز سنگریزه و خاك حائلی وجود نداشت و پیوسته این دعا را تكرار مینمود: “اِلهی مُسئٌ قَد وَرَدَ، و فَقیرُ قَد فَصَدَ، لاتُخیبُ مَسعَاهُ وَارحِمهُ وَاغفِر لَهُ خَطَأه”؛ بارالها! گنهكاری بر تو وارد شده و تهیدستی به تو روی آورده است، تلاشش را بینتیجه مگردان و او را مورد عنایت و رحمت خویش قرارداده و از لغزشش در گذر.(3) پارسایی و انس با پروردگار آنچنان نمودی در زندگی امام نقی علیه السلام داشت كه برخی از شرح حال نویسان در مقام بیان برجستگیها و صفات والای آن گرامی به ذكر این ویژگی پرداختهاند. “ابن كثیر” مینویسد: “كان عابِداً زاهداً”، او عابدی وارسته و زاهد بود.(4) ابن عباد حنبلی، نیز میگوید: “كان فقیهاً، اماماً، متعبداً…”؛ او فقیه و امام عابد بود.(5)
ب- سخاوت و جود
امامان معصوم علیهم السلام برای مظاهر دنیوی از جمله مال و ثروت ارزش ذاتی قائل نبودند و سعی میكردند به حداقل آن كه زندگی معمولی روزانه آنان را تامین كرده اكتفا كنند و آن بزرگواران را در راه انجام وظایف مردمی و اجتماعی یاری رساند بسنده كنند و مازاد آن را در راههایی كه موجب خشنودی خداوند بود صرف كنند. یكی از این راهها انفاق به افراد تهیدست و نیازمند میباشد. این سیاست خداپسندانه مالی “كه در زندگی همه معصومین علیهمالسلام در سطح گستردهای به چشم میخورد” علاوه بر جنبههای معنوی و آثار اخروی، عامل مهمی در كاهش فقر و فاصله طبقاتی جامعه اسلامی و تالیف قلوب افراد و حفظ شخصیت وعلاقهمند ساختن آنان به مكتب اهلبیت و جلوگیری از ارتباط گرفتن و نزدیك شدن آنان به دستگاه زر و زور خلفا بود. در پرتو برخورداری ائمه علیهم السلام از این خلق نیكو، وجود آن بزرگواران پیوسته مایه امید، و خانهشان نه تنها مركز نشر دانش، بلكه پناهگاه افراد نیازمند و درمانده و محل رفت و آمد انسانهای مختلف به ویژه آنان كه از راه دور آمده بودند، بود. این مساله هم برای عموم مردم جا افتاده بود، به گونهای كه وقتی فرد نیازمند و درماندهای را میدیدند او را به خانه امامان علیهم السلام راهنمایی میكردند، و هم برای خود افراد درمانده، بدین معنی كه به محض مواجه شدن با مشكلی مستقیماً سراغ خانه امامت را میگرفتند. امام هادی علیه السلام همچون پدر بزرگوارش كانون سخاوت و كرم بود و گاهی مقدار انفاق به حدی از فزونی میرسید كه “ابن شهر آشوب” در مناقب مینویسد: ابوعمر وعثمان بن سعید و احمد بن اسحاق اشعری و علی بن جعفر همدانی به نزد علی بن حسن عسكری رفتند احمد ابن اسحاق از وامی كه برگردنش بود نزد حضرت شكایت كرد، آنگاه امام به عمرو كه وكیلش بود، فرمود: به او سی هزار دینار و به علی بن جعفر نیز سی هزار دینار بپرداز و خود نیز سی هزار دینار برگیر. دانشمندی مانند ابن شهر آشوب پس از نقل آن میگوید: ” این مقدار انفاق، معجزهای است كه جز پادشاهان از عهده كسی ساخته نیست و تاكنون این مقدار انفاق را از كسی نشنیدهام.”(6) اسحاق جلّاب میگوید: برای ابوالحسن گوسفندان زیادی خریدم، سپس مرا خواست و از اصطبل منزلش به جای وسیعی برد كه من آنجا را نمیشناختم، سپس تمامی آن گوسفندان را بین كسانی كه آن حضرت دستور میداد توزیع كردم.(7) در روایت دیگر، زمان خرید و توزیع گوسفندان روز “تَروِیه”(روز هشتم ذی الحجّه)، ذكر شده است.(8) از این روایت برمیآید كه آن حضرت در مسائل مالی و انفاقهای جزئی نیز مسائل امنیتی و حفاظتی را رعایت میكرده و این بیانگر شدت محدودیت آن حضرت از سوی دستگاه حكومتی است، با این حال امام این كار را تحت تاثیر پوشش قربانی انجام داد تا هرگونه سوء ظن را نسبت به خود از بین ببرد.
ج- حلم و بردباری
حلم و بردباری از ویژگیهای مهمی است كه مردان بزرگ به ویژه رهبران الهی كه بیشترین برخورد و اصطكاك را با مردم نادان و نابخرد و گمراه داشتند، از آن برخوردار بوده و در پرتو این خلق نیكو افراد بسیاری را به سوی خود جذب كردند. امام هادی علیه السلام همچون نیاكان خود در برابر ناملایمات بردبار بود و تا جایی كه مصلحت اسلام ایجاب میكرد با دشمنان حق و ناسزاگویان و اهانتكنندگان به ساحت مقدس آن حضرت، با بردباری برخورد میكرد. “بریحه عباسی”- كه از سوی دستگاه خلافت به سمت پیشنمازی مكه و مدینه منصوب شده بود – از امام هادی علیه السلام نزد متوكل بدگویی كرد و برای او نوشت: اگر نیازی به مكه و مدینه داری علی بن محمد را از این دو شهر بیرون كن زیرا او مردم را به سوی خود خوانده و گروه زیادی از او پیروی كردهاند. بر اثر سعایتهایی پی در پی “بریحه” متوكل امام را از كنار حرم جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله تبعید كرد. هنگامی كه امام علیه السلام از مدینه به سمت “سامراء” در حركت بود “بریحه” نیز او را همراهی كرد. در بین راه “بریحه” رو به امام علیه السلام كرد و گفت: “تو خود میدانی كه عامل تبعید تو من بودم. با سوگندهای محكم و استوار سوگند میخورم كه چنانچه شكایت مرا نزد امیرالمؤمنین یا یكی از درباریان و فرزندان او ببری، تمامی درختانت را (در مدینه) آتش میزنم و محبّان و خدمتكارانت را میكشم و چشمههای مزرعههایت را كور خواهم كرد و بدان كه این كارها را خواهم كرد. امام علیه السلام متوجه او شد و فرمود: “نزدیكترین راه برای شكایت از تو این بود كه دیشب شكایت تو را نزد خدا بردم و من شكایت از تو را كه بر خدا عرضه كردم نزد غیر او از بندگانش نخواهم برد.” “بریحه” چون این سخن را از امام علیه السلام شنید، به دامن آن حضرت افتاد و تضرع و ناله كرد و از او تقاضای بخشش نمود. امام علیه السلام فرمود: تو را بخشیدم.(9)
د- هیبت و شكوه
امامان علیهم السلام مظاهر قدرت و عظمت خداوند و معادن كلمات و حكمت ذات مقدس حق و منبع تجلیات و انوار خاصه او هستند. بر این اساس از یك قدرت معنوی فوق العاده و نفوذ و هیبت خاصی برخوردارند. این هیبت و عظمت خدادادی را در زیارت جامعه از زبان امام هادی علیه السلام چنین میخوانیم: طَأطَأ كُلُ شَریفٍ لِشَرَفِكُم، وَ بَخَعَ كُلُ مُتَكَبِّرٍ لِطاعَتِكُم، وَ خَضَعَ كُلُ جَبارٍ لِفَضلِكُم، وَ ذَلَّ كُلُّ شَیءٍ لَكُم”؛ هر بزرگ و شریفی در برابر بزرگواری و شرافت شما سر فرود آورده و هر خود بزرگ بینی به اطاعت از شما گردن نهاده و هر زورگویی در برابر فضل و برتری شما فروتنی كرده و همه چیز برای شما خوار و ذلیل گشته است. روی این جهت بارها اتفاق میافتاد كه حاكمان جور در غیاب امامان علیهم السلام تصمیمات خطرناكی نسبت به آنان میگرفتند ولی به محض رویارو شدن با آنان و نگاه به رخسار پرفروغشان، كابوس ترس و وحشت بر دلهایشان سایه میافكند به گونهای كه مجبور میشدند از تصمیم خود برگردند. طبرسی در اعلام الوری به سند خود از امام محمدبن اشتر علوی نقل كرده است كه گفت: به همراه پدرم بر در سرای متوكل بودیم، من در آن هنگام كودكی بودم و در میان گروهی از مردم از طالبین و عباسیان و جعفرین ایستاده بودم كه ناگهان ابوالحسن وارد شد. مردم همگی از مركبهای خویش پایین آمدند تا آن حضرت به درون رفت. یكی از حاضران از دیگری پرسید! به خاطر چه كسی بیرون آمدیم؟ به خاطر این بچه، حال آن كه او از نظر سال از ما بزرگتر و شریفتر نبود. به خدا سوگند دیگر به احترام او از مركب خویش پایین نخواهم آمد پس ابوهاشم جعفری گفت: به خدا قسم كودكان چون او را میبینند به احترام او پیاده میشوند هنوز دیری نگذشته بود كه آن حضرت به طرف مردم آمد. حاضران چون او را دیدند باز به احترام وی پیاده شدند ابوهاشم خطاب به حاضران گفت: مگر نمیگفتید دیگر به احترام او پیاده نمیشوید؟ پاسخ دادند: به خدا قسم احترام خود را از دست دادیم و از مركبهای خود پیاده شدیم. زیدبن موسی چندین بار به “عمر بن فَرَج” گوشزد كرد و از او خواست كه وی را بر فرزند برادرش “امام هادی” مقدم بدارد و میگفت: او جوان است و من عموی پدر او هستم و عمر سخن او را برای امام هادی علیه السلام نقل كرد. امام فرمود: “یك بار این كار را بكن فردا مرا پیش از او در مجلس بنشان سپس ببین چه خواهد شد.” روز بعد “عمر” امام هادی علیه السلام را دعوت كرد و آن حضرت در بالای مجلس نشست. سپس به “زید” اجازه ورود داد زید در برابر امام علیه السلام بر زمین نشست.(10) چون روز پنج شنبه شد ابتدا به زید اجازه داد تا وارد شود و در صدر مجلس بنشیند، سپس از امام خواست تا وارد شود امام علیه السلام داخل شد. هنگامی كه چشم زید به امام علیه السلام افتاد و هیبت امامت را در رخسار حضرت مشاهده كرد از جایش برخواست و امام را بر جای خود نشاند و خود در برابر او نشست.(11)
هـ – امام و مشكلات مردم
ائمه علیهم السلام نه تنها در زمینه عبادی و بندگی خدا پیشگام بودند وهیچ كس در این میدان گوی سبقت را از آنان نربود، بلكه در زمینههای اجتماعی و رسیدگی به كمبودها و مشكلات مردم و برطرف كردن گرفتاریهای آنان نیز پیشگام بودند، به گونهای كه كسی از در خانه آنان ناامید باز نمیگشت. تاریخ، نام افراد زیادی را كه برای حل مشكل و رفع گرفتاری خود به پیشوای دهم علیه السلام مراجعه كرده و از محضر آن حضرت با خشنودی بازگشتهاند، ثبت كرده است. كه در این مجال به یك نمونه اشاره میگردد:
محمد بن طلحه نقل میكند: امام هادی علیه السلام روزی برای كار مهمی سامرا را به مقصد دهكدهای در اطراف، ترك كرد در این فاصله، عربی سراغ آن حضرت را گرفت به او گفته شد: امام علیه السلام به فلان روستا رفته است. مرد عرب به سمت دهكده حركت كرد وقتی به محضر امام علیه السلام رسید گفت: من از اهل كوفه و از متمسكان به ولایت جدت امیرمؤمنان علیه السلام هستم ولی بدهی سنگینی مرا احاطه كرده است چندان كه قدرت تحمل آن را ندارم. و كسی را جز شما نمیشناسم كه حاجتم را برآورد. امام علیه السلام پرسید: بدهكاریت چقدر است؟ عرض كرد: حدود ده هزار درهم. امام علیه السلام او را دلداری داد و فرمود ناراحت نباش مشكلت حل خواهد شد. دستوری به تو میدهم عمل كن و از اجرای آن سرمتاب. این دستخط را بگیر، هنگامی كه به سامرا آمدی مبلغ نوشته شده در این ورقه را از من مطالبه كن هر چند در حضور مردم باشد. مبادا در این باره كوتاهی كنی. پس از بازگشت امام علیه السلام به سامرا مرد عرب، در حالی كه عدهای از اطرافیان خلیفه و مردم در محضر آن حضرت نشسته بودند وارد شد و ضمن ارائه نوشته امام علیه السلام به آن حضرت، با اصرار، دین خود را مطالبه كرد. امام علیه السلام با نرمی و ملایمت و عذرخواهی از تاخیر آن، از وی مهلت خواست تا در وقت مناسب، آن را پرداخت كند، ولی مرد عرب همچنان اصرار میكرد كه هم اكنون باید بپردازی. جریان به متوكل رسید. دستور داد سی هزار دینار به امام علیه السلام بدهند. امام علیه السلام پولها را گرفت و همه را به آن مرد عرب داد. او پولها را گرفت و گفت خدا بهتر میداند كه رسالتش را در چه خاندانی قراردهد.(12)
پینوشتها:
1- زیارت جامعه کبیره، مفاتیح الجنان.
2- ائمتنا، ج2، ص252.
3- ائمتنا، ج2، ص257/ سیرة الامام العاشر علی الهادی، ص55.
4- الصواعق المحرقة، ص207/ البدایة والنهایة، ج11، ص15.
5- تاریخ اجمالی پیشوایان علیهم السلام.
6- مناقب، ج4، ص409.
7- الكافی، ج1، ص498.
8- اعیان الشیعه، ج2، ص37.
9- اثبات الوصیه، صص196و197.
10- اعیان الشیعة، ج7، ص128.
11- اعلام الوری، ص347.
12- بحارالانوار، ج50، ص175/ الفصول المهمة، ص278.
لینک مطالب مرتبط:
– گفتاری در مورد زندگی امام هادی
***
پلاکارد شهادت امام هادی (ع) ، طرح پلاکارد شهادت امام هادی (ع) ، بنر پلاکارد شهادت امام هادی (ع)
دیدگاه کاربران ...
تعداد دیدگاه : 0
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.