بسم الله الرحمن الرحیم
***
يا اَبا جَعْفَرٍ يا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِي اَيُّهَا التَّقِىُّ الْجَوادُ يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا يا وَجيهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
***
پیش نمایش طرح ( کلیک کنید )
دریافت سایز اصلی : DOWNLOAD
***
به انضمام :
تبیان :
نامههایی از امام رضا به حضرت جوادالائمه (ع)
امام رضا علیه السلام از خراسان نامه هایی را برای فرزند خود ، امام جواد علیه السلام فرستاده است که در ادامه به دو نامه آن اشاره می کنیم:
نامه اول
محمد بن عیسی نقل می کند: در دفتر (محل کتابت و نامه نگاری) ابی عَبّاد بودم که دیدم نامه ای را رونوشت می کند. از او پرسیدم که این نامه کیست؟ به من گفت: این نامه امام رضا علیه السلام به فرزندش امام جواد علیه السلام است که از خراسان برای او ارسال کرده بود. از او خواستم نامه را به من بدهد تا بخوانم. در آن نوشته شده بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ أَبْقَاكَ اللَّهُ طَوِیلًا وَ أَعَاذَكَ مِنْ عَدُوِّكَ یَا وَلَدِ فِدَاكَ أَبُوك …
به نام خداوند بخشنده مهربان ، خداوند به تو عمر طولانی عنایت فرماید و تو را از دست دشمنانت مصون دارد . ای فرزندم پدرت فدایت شود. اموال من از آنِ توست من برای تو اندوهبار و دلخستهام تو هم برای حفظ حیثیت و جان و مال خودت از شرور دشمن ، هر کس از چپ و راست تو آمد او را به صله و جایزه خوشحال ساز ، دوستان و موالی و بستگان و فرزندان امام موسی و جعفر را برای قرابت آن دو بزرگوار به مال فراوان، صله رحم کن و از نیکان دودمان آنان دختری با اراده برگزین ، بخیل و ممسک نباش و با او ازدواج نما. خداوند در قرآن میفرماید:
هر کس به خداوند قرض دهد خداوند آن را چند برابر به او بر میگرداند . (245/بقره) و نیز میفرماید : هر کس به زن و فرزند و کسان خود وسعت بدهد خداوند به او وسعت و نعمت عنایت فرماید و هر کس از رزق و روزی خود که خداوند به او عنایت فرموده انفاق کند ، خداوند بر وسعت و نعمت و رزق او میافزاید. (7/طلاق) … ای فرزندم پدرت فدایت گردد این پدر تست که دل به چیزی نبست ، تو هم چنان باش.[1]
نامه ای دیگر
شیخ صدوق ره در عیون الاخبار از بزنطی نقل می کند:
حضرت رضا علیهالسلام نامهای برای فرزند گرامیش حضرت جواد الائمه علیه السلام نوشت و به مدینه فرستاد که من آن را خواندم. متن آن نامه بدین شرح بود:
یَا أَبَا جَعْفَرٍ بَلَغَنِی أَنَّ الْمَوَالِیَ إِذَا رَكِبْتَ أَخْرَجُوكَ مِنَ الْبَابِ الصَّغِیر …
فرزندم به من خبر دادهاند که چون از منزل بیرون میروی غلامانت بخل و حسادت میورزند تا چیزی از تو به کسی نرسد. برای همین تو را از درب کوچک اندرونی بیرون می برند تا مبادا کسی از تو بهرهمند گردد. این نامه را به تو مینویسم، به همان حقی که بر تو دارم قسمت میدهم با رفت و آمد از درب بزرگ بیرونی و عمومی؛ رفت و آمدت را علنی و آشکار کن و هنگام خروج از خانه ، درهم و دینار همراه خود بردار تا اگر کسی از تو درخواستی کرد ، به او چیزی ببخشی و مردم از خیر تو بهرهمند شوند و به عطایای تو خوشحال و مسرور گردند و دوستدار تو باشند.
جواد عزیزم! اگر عموهایت از تو چیزی بخواهند به هر یک کمتر از پنجاه اشرفی نبخش! و اگر عمههایت از تو درخواستی کنند به هر کدام از آنها کمتر از بیست و پنج اشرفی نده! ولی نسبت به زیادتر از آن خود دانی و بدان با بخششی که می کنی ، حق تعالی مرتبهات را بلند گردانده و تو را محبوب خویشاوندانت می گرداند. در بذل و بخشش مداومت کن و از فقر و تهیدستی ترسی نداشته باش.[2]
چرا مأمون دخترش را به همسری امام جواد علیهالسلام درآورد؟
مأمون پس از شهادت امام رضا علیهالسلام در سفری از خراسان به بغداد آمد. در آنجا دید که نه تنها اهل خراسان؛ بلکه شیعیان در بغداد و عراق هم او را قاتل امام خود میدانند و در هر کجا که مینشینند او را مورد لعن و سرزنش قرار میدهند. این امر سبب شد تا به این فکر افتاد که خود را از آن جرم و گناه بری کند و نظر شیعیان و علویان را نسبت به خود جلب نماید. این بود که نامهای برای امام جواد علیهالسلام نوشت و با اکرام و احترام او را به بغداد خواست.
او می دانست ازدواج دخترش با امام جواد علیهالسلام در ترمیم چهره اش بسیار مفید است و از طرفی هم مطمئن بود عباسیان بزرگان دستگاه حکومت او را از این کار منع خواهند کرد. مامون که انسان بسیار حیله گری بود و به علم و فضل اهل بیت علیهم السلام هم به خوبی واقف بود تصمیم گرفت تا علم و دانش امام جواد علیهالسلام را بهانه برتری قرار داده و بستگان و درباریان را در این امر ساکت کند.
همین هم شد؛ وقتی تصمیم خود را بیان کرد آنها مخالفت کردند و در نهایت تصمیم بر این شد که امام را در علم و دانش امتحان کنند. چنانچه در برابر عالمان منتخب به پیروزی رسید، حرف حرف مامون باشد و ازدواج صورت گیرد.
مجلس مفصلی برپا شد و امام جواد علیهالسلام همان گونه که از قبل برای امام شناسان مسَلم بود به پیروزی کامل رسید و در همان مجلس مامون فرصت را غنیمت شمرد و تصمیم خود را عملی ساخت.
یعقوبی در تاریخ خود مینویسد :
زوج محمد بن الرضا ابنته ام الفضل و امر له بالفی الف درهم و قال انی احببت ان اکون جداً لمرء ولده رسول الله و علیبن ابیطالب فلم تلد منه: مأمون دخترش امالفضل را به ازدواج محمد بن رضا علیهماالسلام درآورد و فرمود تا دو میلیون درهم به وی دهند و گفت : من دوست دارم که جد مردی (نوه ای) باشم که پیامبر خدا و علی بن ابیطالب پدران او باشند. لیکن ام الفضل از آن حضرت فرزندی نیاورد.[3]
شیخ مفید ره میگوید : روایت شده که امّالفضل از مدینه نامهای به پدرش نوشت و در آن نامه از حضرت جواد علیهالسلام شکایت کرد که کنیز میگیرد و آنان را هووی من میکند ؟ مأمون در پاسخ نوشت : دخترم ما تو را به همسری ابوجعفر جواد در نیاوردیم که حلالی را بر او حرام کنیم ، از این پس چنین شکوهها را از وی نکنی.
اعتراف یکی از دانشمندان وقت به امامت جوادالأئمه
از روایات استفاده میشود که میان امام جواد و یحییبن اکثم که از دشمنان خاندان رسالت و منکر امامت بود ، بارها بحث و مناظره پیش میآمد ولی همیشه یحیی محکوم میشد. چنانکه خود یحیی به یکی از این مناظرات اشاره کرده و میگوید :
روزی داخل مسجد مدینه شدم و قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله را طواف میکردم ، در آن میان محمدبن علی الرضا علیهالسلام را دیدم که مشغول طواف است. درباره مسائلی که در نظرم بود با او مناظره کردم. همه را جواب داد من به او عرض کردم: میخواهم از شما مسألهای بپرسم ولی به خدا که خجالت میکشم به من فرمود :
انا اخبرک قبل ان تسألنی ، تسألنی عن الامام فقلت : هو و الله هذا فقال اَنَا هو.
پیش از آنکه بپرسی من به تو خبر میدهم؛ میخواهی درباره امام بپرسی. عرض کردم: به خدا سۆال من همین است. پس فرمود: : منم امام. عرض کردم علامتش چیست ؟ ناگهان دیدم عصایی که در دست حضرت بود به سخن در آمد و گفت : ان مولای امام هذا الزمان و هو الحجة ؛ مولای من امام این زمان است و اوست حجت خدا.[4]
پی نوشت:
1. مكاتیب الأئمة علیهم السلام، ج5، ص 258
2. کافی ج4 ص43
3. تاریخ یعقوبى، ج2، ص454
4. کافی ج2 ص353
امید پیشگر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
***
جلوههای عبادی امام جواد علیهالسلام
الف- نماز
امام جواد علیهالسلام علاوه بر عبادات و نوافل معمول، نافله مخصوصی داشت. نافله آن حضرت دو رکعت بود؛ در هر رکعت، سوره فاتحه را قرائت مینمود و آنگاه هفتاد مرتبه سوره اخلاص را تکرار میکرد.1
هرگاه وارد ماه جدید میشد، در روز اوّل ماه، دو رکعت نماز به جای میآورد؛ در رکعت اوّل، بعد از سوره حمد، به تعداد روزهای ماه (30 مرتبه) سوره توحید را میخواند. در رکعت دوم بعد از حمد، سوره انّاانزلناه را مثل رکعت اوّل تلاوت میکرد.2
ب- روزه
روزههای مستحبّی آن حضرت نیز زیاد بود. پانزدهم و بیست و هفتم ماه رجب روزه میگرفت. اهل خانه و غلامانش نیز او را در روزه گرفتن همراهی میکردند.3
علاوه بر این، گاهی میزان عبودیت و بندگی خویش را نسبت به مقام لایزال الهی با اذکار و ادعیه ابراز مینمود. برخی از مناجات و ادعیه آن حضرت عبارت است از:
الف_ در حال قنوت
«اللّهمّ أنت الاوّل بلا اوّلیّه معدوده، و الآخر بلا آخریّه محدوده، أنشأتنا لا لعلّه اقتساراً، واخترعتنا لا لحاجه اقتداراً، و ابتدعتنا بحکمتک اختیاراً، و بلوتنا بأمرک و نهیک اختباراً، و ایّدتنا بالآلات، و منحتنا بالأدوات، و کلّفتنا الطّاقه، و جشمتنا الطّاعه، فأمرت تخییراً و نهیت تحذیراً، و خوّلت کثیراً، و سألت یسیراً، فعصی أمرک فحلمت، و جهل قدرک فتکرّمت…»4
ب_ بعد از نماز
«رضیت بااللّه ربّاً، و بالاسلام دیناً، و بالقرآن کتاباً، و بمحمّد نبیّاً، و به علیٍّ ولیّاً، والحسن، والحسین، و علیّ بن الحسین، و محمّد بن علیّ، و جعفر بن محمّد، و موسی بن جعفر، و علیّ بن موسی، و محمّد بن علیّ، و علیّ بن محمّد، والحسن بن علیّ، و الحجّهبن الحسن بن علیّ، أئمّهً.
اللّهمّ ولیّک الحجّه فاحفظه من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله و من فوقه و من تحته، وامدد له فی عمره، و اجعله القائم بأمرک، المنتصرلدینک و أره ما یحبّ و تقرّبه عینه فی نفسه و فی ذرّیته و أهله و ماله و فی شیعته و فی عدوّه، و أرهم منه ما یحبّ و تقرّبه عینه، واشف به صدورنا و صدور قوم مۆمنین.»5
جبرای برآورده شدن حاجت
راوی میگوید: نامهای خدمت امام جواد علیهالسلام فرستادم. در آن نامه، از حضرت تقاضا کرده بودم که دعایی برایم یاد بدهد. آن حضرت این گونه برایم نوشت:
تقول اذا اصبحت و أمسیت: «اللّه اللّه اللّه، ربّی الرّحمن الرّحیم، لا اشرک به شیئاً» و ان زدت علی ذلک فهو خیر، ثمّ تدعو به ما بدأ لک فی حاجتک، فهو لکل شیء به اذن اللّه تعالی، یفعل اللّه ما یشاء.6
پی نوشت ها :
1- اعلام الهدایه، ج 11، ص 39، به نقل از حیاه الامام محمد الجواد (علیه السلام)، ص 67.
2- همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج 23، ص 220.
3- همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج 23، ص 222.
4- همان، ص 41، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج 23، ص 212.
5- همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج 23، ص 214 و 215.
6- همان، به نقل از مستدرک عوالم العلوم، ج 23، ص 218.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
***
شیرینی یک عیادت
بیماری تاب و توانش را ربوده بود. رنج و درد جسمی آزارش میداد. رنگ چهرهاش به زردی میزد. درد را هر طور که بود، تحمل میکرد، ولی خانهنشین شدن و دوری از دوستان و آشنایان و مهمتر از همه دور شدن از امامش بیش از هر چیز دیگری روحش را میآزرد.
گاهی که تنهایی کلافهاش میکرد، کتاب میخواند، فرصتی بود تا اعمال روزانه و شبانه و مستحبات و مکروهات را از کتابی که یونس بن عبدالرحمان [1] نگاشته بود، مطالعه کند.
خواندن آن کتاب نیز اگرچه مورد تایید اهل بیت بود، آه و حسرتش را افزون میساخت، زیرا با خود میگفت: ای کاش سلامت جسمی داشتم تا میتوانستم این اعمال را انجام دهم.
گاهی در اوج تنهایی، دلش هوای دیدار امام زمانش را میکرد. حسرت استشمام عطر امامت، صبرش را ربوده و بیتاب کرده بود، اما با خود میاندیشید: من کجا و محمد بن علی کجا!؟ مگر میشود امام به دیدن من بیاید؟ نه! من چنین لیاقتی ندارم.
درد جسمی از یکسو، تنهایی و غربت از سویی و هجوم این افکار از دیگر سو امانش را بریده بودند که ناگاه در خانه به صدا درآمد.
تا نگاهش به نگاه امام افتاد، تمام درد و رنج خود را فراموش کرد. حضور امام، نشاط عجیبی در دلش پدید آورد.
وقتی امام جواد(علیه السلام) کنار بسترش نشست، شوق و امید به زندگی در دلش شکوفه زد. امام احوالش را پرسید و نگاه پر محبتش را به او هدیه کرد. [2]
امام جواد(علیه السلام) این کتاب را تأیید کرد و پس از مطالعه آن سه مرتبه فرمود: «خدا یونس را رحمت کند.»
پی نوشت ها :
[1]. عقیقی بخشایشی، حضرت امام محمد تقی (علیه السلام)، کریم اهل بیت، ص 28.
[2]. سید ابوالفضل طباطبایی و مهدی اسماعیلی، اعجوبه اهلبیت:، ص 94.
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
***
بر سر خوان حضرت جود
امام جواد علیه السلام در دهم ماه رجب سال یکصد و نود پنج هجری قمری در مدینه دیده به جهان باز گشود.[1] هفت ساله بود که مأمون پدر بزرگوارش امام رضا علیه السلام را به خراسان فرا خواند.[2]
هفت سال و چند ماه داشت که شاهد شهادت امام رضا علیه السلام شد[3] و پس از او صاحب منصب امامت شد.
مأمون براساس همان سیاست که امام رضا علیه السلام را به خراسان منتقل کرد ، دخترش زینب، معروف به ام فضل را نیز به عقد امام جواد علیه السلام درآورد و این در حالی بود که امام نه سال و چند ماه داشت.[4]
امام جواد علیه السلام هفده سال امامت کرد[5] و در نهایت در سال دویست و بیست در حالی که تنها بیست و پنج سال از عمر شریفش سپری شده بود به شهادت نائل آمد.[6] پیکر شریفش را در بغداد کنار قبر جد بزرگوارش امام کاظم علیه السلام به خاک سپردند.[7]
پاسخ به تعجب از کمی سن امام
شخصی به نام خیرانی از پدرش نقل می کند:
در خراسان خدمت امام رضا علیه السلام بودم كه مردى به آن حضرت گفت: آقاى من! اگر پیش آمدى كند (اشاره به شهادت امام رضا علیه السلام )، ما به كه رجوع کنیم؟ امام فرمود: به پسرم ابى جعفر (امام جواد علیه السلام).
مثل اینكه گوینده، سن امام جواد علیه السلام را براى امامت كم شمرد.
امام رضا علیه السلام برای رفع تعجب ذهنی او فرمود:
إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولًا نَبِیّاً صَاحِبَ شَرِیعَةٍ مُبْتَدَأَةٍ فِی أَصْغَرَ مِنَ السِّنِّ الَّذِی فِیهِ أَبُو جَعْفَرٍ.
همانا خداى تبارك و تعالى عیسى بن مریم را به رسالت و نبوت برگزید و صاحب شریعت تازهاش ساخت (یعنى كتاب بر او نازل كرد و اولو العزمش قرار داد) در حالی که سنى كمتر از سن ابو جعفر داشت.[8]
این سخن امام رضا علیه السلام استدلال به آیات 29 و 30 سوره مبارکه مریم علیهاالسلام است که می فرماید:
«فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ قَالُواْ كَیْفَ نُكلَِّمُ مَن كاَنَ فىِ الْمَهْدِ صَبِیًّا * قَالَ إِنىِّ عَبْدُ اللَّهِ ءَاتَئنىَِ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنىِ نَبِیًّا ؛ پس مریم به نوزاد (حضرت عیسی) اشاره كرد [كه از او بپرسید.] گفتند: چگونه با كودكى كه در گهواره است، سخن بگوییم؟! نوزاد [از میان گهواره] گفت: بىتردید من بنده خدایم، به من كتاب عطا كرده و مرا پیامبر قرار داده است.
و وقتی کودکی به اراده الهی در طفولیت و نوزادی، پیامبر و صاحب شریعت می شود ؛ پس دیگر بعید نخواهد بود که کودکی به مراتب بزرگتر از او، به امامت نائل شود.
دو کرامت از کرامات جوادالأئمه
زلزله های اهواز آرام شد
علی بن مهزیار نقل می کند:
نامهاى به امام محمّد تقى علیه السّلام نوشتم و از فراوانی زلزله كه در اهواز مىآمد نزد آن حضرت شكوه كردم. نوشتم: در مورد اینكه از این شهر به شهر دیگرى كوچ كنم رأى و نظر شما چیست؟
آن حضرت در پاسخ نوشت: از آن شهر به جاى دیگر كوچ نكنید؛ بلكه روزهاى چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه را روزه بدارید و (روز جمعه) غسل كنید ؛ لباس پاك و پاكیزه بپوشید و به صحرا رفته و به درگاه خداوند متعال دعا كنید تا آن بلا را از شما بردارد.
على بن مهزیار می گوید: ما دستور حضرت را همانگونه که فرموده بود اجرا کردیم و زلزلهها به آرامش بدل گشت و دیگر زمین نلرزید و آرام گرفت.[9]
وقتی امام برای شیعه اش دعا کند
بكر بن صالح نقل می کند:
دامادم به امام جواد علیه السلام نوشت: پدرم مرد ناصبى بد اعتقادى است و من از سوی او با زحمت و سختی های متعددی روبرو شدهام، در صورت صلاحدید مرا دعا كنید و به من بفرمایید كه نظرتان در این باره چیست؟ آیا با وى دشمنى کرده و برخورد کنم و یا با بدرفتاری هایش مدارا نمایم؟
حضرت در پاسخ نوشتند: نوشتهات را خواندم و متوجه منظورت شدم و به آنچه درباره پدرت یاد كردى پى بردم ؛ ان شاء اللَّه در باره تو دست از دعا نمىكشم. این را بدان که درباره پدرت، مدارا برایت بهتر از دشمنى و پرخاشگرى است و همراه با هر مشكلى آسانى است. صبر را پیشه ساز كه عاقبت از آنِ پرهیزكاران است. خداوند تو را بر ولایت آن كس كه ولایتش را پذیرفتهاى ثابت بدارد. ما و شما در امانت خدائیم ؛ همان خدائى كه اماناتش ضایع و تباه نمی شود.
بَكر می گوید: پس از آن خداوند دل پدر او را مطابق میل وى برگرداند به طورى كه در هیچ چیز با او مخالفت نمىورزید.[10]
سخنانی گوهربار از حضرت ابن الرضا
چرا مردم از مرگ متنفرند؟
از امام جواد علیه السلام سوال شد: چرا مسلمانان از مرگ متفرند و آن را دوست ندارند؟
امام در پاسخ فرمودند:
« لِأَنَّهُمْ جَهِلُوهُ فَكَرِهُوهُ، وَ لَوْ عَرَفُوهُ وَ كَانُوا مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ حَقّاً لَأَحَبُّوهُ، وَ لَعَلِمُوا أَنَّ الْآخِرَةَ خَیْرٌ لَهُمْ مِنَ الدُّنْیَا» ؛ آنها از مرگ بیزارند چون آن را نشناخته اند که اگر آن را بشناسند و به واقع هم از دوستان خدا باشند بی تردید دوستار آن خواهند بود و می دانستند که آخرت برای آنها بهتر از دنیا است.[11]
هشدار به اظهار نظرهای نادرست در دین
پس از آنکه عموی امام جواد علیه السلام در مجلسی فتوایی نادرست داد و به تعبیر دیگر در دین اظهار نظری کرد که عالمانه نبود حضرت او را متوجه سوال و جواب روز قیامت کرد و با این روش او و دیگران را از این کار برحذر داشت. شیخ مفید (ره) بعد از نقل آن اظهار نظر نادرست می نویسد:
«فَغَضِبَ أَبُو جَعْفَرٍ ع ثُمَّ نَظَرَ إِلَیْهِ فَقَالَ یَا عَمِّ اتَّقِ اللَّهَ اتَّقِ اللَّهِ إِنَّهُ لَعَظِیمٌ أَنْ تَقِفَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَیَقُولَ لَكَ لِمَ أَفْتَیْتَ النَّاسَ بِمَا لَا تَعْلَم» ؛ حضرت جواد علیه السلام خشمگین شده نگاهى به عموى خود کرد و فرمود: عمو جان! از خدا بترس! این كار (اظهار نظر در دین) کار دشواری است كه روز قیامت در پیشگاه پروردگار بایستی و از تو بازخواست كند كه چرا براى مردم فتوى دادى با اینكه اطلاع نداشتى.[12]
پی نوشت:
1. بنا بر نقل مصباح المتهجد ص 805 و الأنوار البهیة ص 249
2. کافی ج1 ص488
3. ارشاد ص316
4. المناقب ج4 ص382 و ارشاد ص319
5. ارشاد ص316
6. کافی ج1 ص492
7. همان
8. همان 322
9. من لا یحضره الفقیه، ج1، ص: 544
10. امالی شیخ مفیدره ، ص191
11. معانی الأخبار، ص290
12. اختصاص ص102
امید پیشگر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
***
پلاکارد ولادت امام جوادالائمه (ع) ، بنر پلاکارد ولادت امام جوادالائمه (ع) ، طرح پلاکارد ولادت امام جوادالائمه (ع)
دیدگاه کاربران ...
بسم الله الرحمن الرحیم
با ۴ مطلب به روز هستیم
۱- بروشور میلاد حضرت علی (ع)
۲- پوستر فضایل حضرت علی (ع) بیانات آیت الله بهجت (ره)
۳- پوستر میلاد امام جواد (ع)
۴- پوستر میلاد امیرالمومنین علی (ع)
http://ammar-g.blog.ir/
به ما حتما سر بزنید
نظر فراموش نشود
یا علی
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.