بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی):
یک عدّه سعی نکنند چهرهی آمریکا را بزک کنند ، آرایش کنند ، زشتیها و وحشتآفرینیها و خشونتها را از چهرهی آمریکا بزدایند در مقابل ملّت ما، بهعنوان یک دولت علاقهمند، انسانْدوست معرّفی کنند؛ اگر سعی هم بکنند، سعیشان بیفایده است. ۱۳۹۲/۱۱/۲۹
***
سومین کار زیبا که توسط همکار جدید و دوست عزیزمون آقای محمدی شربیانی ، مدیر وبلاگ ناگفته ها طراحی شده .
***
پیش نمایش طرح ( کلیک کنید )
دریافت در سایز اصلی : DOWNLOAD
***
پیش نمایش طرح ( کلیک کنید )
دریافت در سایز اصلی : DOWNLOAD
***
در بحبوحه مذاکرات هسته ای و مخالفت ها و انتقادهای بی امان داخلی، عده ای بودند که سیاست خارجی دولت یازدهم را نقطه قوت می دانستند و بر این نکته تاکید داشتند که دشمنی دولت های قبل با آمریکا از سر این بود که سخنان آنها را نمی فهمیدند و در تعامل سیاسی و اقتصادی با دولت آمریکا ناتوان بودند.این سخنان که از جانب افراد به اصطلاح روشن فکر ومغز متفکر های برخی جناح ها گفته می شد با سخن دکتر روحانی که باراک اوباما را فردی باادب توصیف کردند،ذهن برخی ها را به خود مشغول ساخت واین سئوالات را ایجاد کرد که ۱-نکند نظام به خاطر منافع افراد خاص قصد ندارد با آمریکا دوستی کند؟، ۲-نکند مسئولین از دشمنی با آمریکا سود میبرند و به همین دلیل از دوستی با آن پرهیز می کنند؟، ۳- نکند کاسبان تحریم همین دشمنان آمریکا هستند که ندای دشمنی با شیطان بزرگ را همواره در گوش ملت می خوانند؟ و هزاران سئوال از این دست که آرام آرام ذهنیت مردم را نسبت به دولت آمریکا تغییر می داد و آمریکا را بعنوان یک دولت دوست و علاقمند به صلح جهانی معرفی می نمود که از دوستی با ملت ایران استقبال می کند.
عامل دیگری که در تغییر ذهنیت برنامه ریزی شده نقش ایفا می کرد ، مذاکرات هسته ای و سرنوشت تحریم های اقتصادی بود که از جانب همان افراد به دو گونه بر مردم القاء می گردید:
۱-برجسته سازی مشکلات اقتصادی و القای نظر عدم نیاز کشور به انرژی هسته ای
۲-بزرگ جلوه دادن فعالیت های لغو تحریم ها از سوی آمریکا و سعی برای ایجاد قرابت فرهنگی(پیام نوروزی اوباما)
اما در این بین تنها عامل اثر بخش، کاهش کند مشکلات اقتصادی بود که عامل اصلی آن نیز سیاست های اقتصادی دولت و جو مذاکرات هسته ای بود که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در تصمیم گیری های عوامل اقتصادی جامعه نقش داشت و بر نهادهای اقتصادی اعم از دولتی یا مردمی تاثیر می گذاشت.نمونه ای بر این ادعا بورس اوراق بهادار بود که با مذاکرات هسته ای همراه شده بود و هر اتفاقی که در ذهن مردم تاثیر داشت مستقیما بر بورس اثر گذاشته و آن را از روال عادی اقتصادی خارج می کرد. پس اگر رفع برخی مشکلات اقتصادی یا رونق بازار بورس با لغو تحریم ها از سوی آمریکا و متحدانش همراه بود نباید شاهد اوج و فرود های بسیار در بازار های مختلف بودیم.مثلا بازار بورس مانند پیرمردی که فشار خون دارد روزی با افزایش واحد و روزی دیگر با افت ارزش روبه رو بود که دلیل این افزایش و کاهش را باید در اخبار سیاسی منتشر شده از مذاکرات جستجو میکردید.پس آمریکا تابه حال تاثیری پایدار بر اقتصاد نداشته بنابراین روش و ادعای دوم این گروه رد می شود.از طرف دیگرچنانچه اشاره شد دشمن بر اقتصاد اثر نگذاشته و هر تغییری برآمد فکر و عمل اقتصادی خود ملت بوده است.بدین ترتیب ادعای نخست نیز مردود است.
حال سخن با افرادی است که آمریکا را دوست معرفی می کنند ، مهلت تعیین شده به پایان رسید و آمریکا نه تنها تابه حال از مواضع تحقیر آمیز خود عقب نشینی نکرده بلکه لغو تحریم ها را هم به جند صورت مشروط نموده و برای لغو هزاران عذر و بهانه تراشیده است ، پس این چه دوستی است که با این همه امتیاز که در توافق های ژنو و لوزان به آن دادیم باز عهد شکنی کرده و امتیاز می طلبد؟
***
به انضمام :
سیاههی جنایات امریکا
کمک تسلیحاتی آمریکا به داعش
ملّت ایران و جمهوریاسلامی نشان داده است که ارادهاش قوی است؛ در هر زمینهای، در هر مسئلهای که بهطور جدّی جمهوریاسلامیایران وارد شد، نشان داد که ارادهاش قوی است، عزمش راسخ است، میتواند کار کند. در همین قضیّهی داعش، اینها ائتلاف تشکیل دادند؛ البتّه دروغ میگویند، مزوّرانه است؛ نامه نوشتند به وزارت خارجهی ما که اگر شماها میگویید آمریکا از داعش حمایت میکند، نه، این دروغ است، ما حمایت نمیکنیم. خب، اندکی بعد از آن، عکسهای کمک تسلیحاتی آمریکا به داعش که در اختیار مجاهدین انقلابی بود، منتشر شد! میگویند، حرف میزنند، ادّعا میکنند، [امّا]خلاف میگویند، آن هم خلافی که به این روشنی و به این وضوح و به این زودی آشکار میشود. جمهوری اسلامی اینجوری نیست؛ ما وقتی وارد بشویم، همانطور که امیرالمؤمنین فرمود که ما رعد و برق نخواهیم داشت، مگر آنوقتی که بارانی به دنبال آن باشد. ملّت ایران بدون تردید در آیندهای که آن آینده انشاءالله خیلی دور نخواهد بود و شما جوانهای عزیز قطعاً آن آینده را مشاهده خواهید کرد، از همه جهت در قلّههای شرف و افتخار خواهد بود.۱۳۹۳/۱۱/۲۹
***
جنایت به ملتها؛ شاخص استکبار
یکی از شاخصهای دیگر استعمار و استکبار این است که جنایت را نسبت به ملّتها و نسبت به آحاد بشر مجاز میشمرند و اهمّیّت نمیدهند. این یکی از بلایای بزرگ استکبار در دوران جدید است؛ دوران جدید یعنی دوران پیشرفت علم، پدید آمدن سلاحهای خطرناک، که این سلاحها هم [از وقتی به] دست مستکبرین رسید، بلای جان ملّتهای عالم شد؛ برای جان انسانها – هر انسانی که با آنها همراه نباشد، تسلیم آنها نباشد، تابع آنها نباشد – هیچ ارزشی قائل نیستند؛ مثالها، الیماشاءالله [وجود دارد]. یک مثال، برخورد مستکبرین با بومیان آمریکا است؛ همین کشوری که امروز منابع مالی آن، امکانات آن، موقعیّت جغرافیایی آن، همهچیز آن در اختیار غیربومیان آن منطقه است. خب اینجا مردم بومیای وجود داشتند؛ برخورد با آنها به قدری خشن، به قدری مشمئزکننده است که یکی از نقاط تاریک تاریخ آمریکای جدید است؛ خودشان دربارهی آن، چیزها نوشتهاند؛ کشتارهایی که کردند، فشارهایی که آوردند. عین همین قضیّه بهوسیلهی انگلیسیها در استرالیا اتّفاق افتاد. انگلیسیها در استرالیا مردم بومی را مثل حیوانات، مثل کانگورو بهعنوان تفریح شکار میکردند؛ آنها برای جان انسانها هیچ ارزشی قائل نبودند. این یک نمونه است؛ [ البتّه] صدها مثال دارد که در کتابهای خودشان، در تواریخ خودشان اینها آمده است. یک نمونهی [دیگر] بمباران سال ۱۹۴۵ میلادی – یعنی سال ۱۳۲۴ شمسی – است که دو شهر ژاپن را آمریکاییها با بمب اتمی نابود کردند؛ صدها هزار آدم کشته شدند، چندین برابر اینها در طول زمان تا امروز بر اثر اشعهی اتمیای که وجود داشته، معیوب و ناقصالخلقه و دچار بیماریهای گوناگون شدند که تا امروز مشکلات آن باقی است؛ هیچ استدلال درستی هم برای این کار نداشتند، که من حالا بعد اشاره خواهم کرد؛ راحت بمب اتم انداختند. در دنیا تا حالا دوبار بمب اتم استعمال شده است، هر دوبار هم بهوسیلهی آمریکاییها که امروز خودشان را متولّی مسئلهی اتمی در دنیا میدانند! دلشان هم میخواهد که این قضیّه فراموش بشود [امّا] فراموششدنی نیست. اینهمه جان انسانها از بین رفت، برایشان ارزشی نداشت. جان انسانها بیارزش میشود؛ جنایت برای دستگاههای استکباری آسان میشود. در ویتنام، آدم کشی کردند؛ در عراق دستگاههای امنیّتی و شرکتهای مزدور امنیّتی آنها مثل بلک واتر – که من آن سال اشاره کردم – جنایت کردند؛ در پاکستان با هواپیماهای بدون سرنشین هنوز دارند جنایت میکنند؛ در افغانستان بمباران میکنند و جنایت میکنند؛ هر جایی که دستشان برسد و منافعشان اقتضا کند، ایجاب کند، از جنایت اِبا ندارند؛ جنایت با قتل، جنایت با شکنجه؛ زندان گوانتانامو که مال آمریکاییها است، هنوز زندانی دارد. الان ده یازده سال است در این زندان یک عدّهای را که به اتّهام از جاهای مختلف دنیا گرفتند و بردند آنجا، بدون محاکمه [و] با شرایط بسیار سخت و همراه با شکنجه نگه داشتند! در عراق، زندان ابوغُریب یکی از زندانهای آمریکاییها بود، سگ به جان زندانی میانداختند و او را شکنجه میکردند.
غارت منابع حیاتی ملّتها برایشان آسان است. ربودن و اسیر کردن سیاهان، یکی از ماجراهای گریهآور تاریخ [است] که نظام سلطهی آمریکا و امثال آن دوست ندارند این داستان احیا بشود، [که یک نمونهاش] همین مسئلهی غلام و کنیز گرفتن مردم آفریقا است؛ کشتیها را از اقیانوس اطلس میآوردند، در سواحل کشورهای غرب آفریقا مثل گامبیا و امثال اینها نگه میداشتند، بعد میرفتند با تفنگ و سلاحهایی که دست مردمِ آن روز از این سلاحها خالی بود، صدها و هزارها پیر و جوان و مرد و زن را میگرفتند، با شرایط بسیار سختی با این کشتیها برای بردگی به آمریکا میبردند. انسان آزاد را که در خانهی خودش زندگی میکرد، در شهر خودش زندگی میکرد، به اسارت میگرفتند؛ الان سیاهانی که در آمریکا هستند، از نسل آنهایند. چند قرن آمریکاییها این فشار عجیب را آوردند که [در این زمینه] کتابها نوشتهاند که این کتاب “ریشهها” کتاب مغتنمی است برای نشان دادن گوشهای از این فجایع. انسانِ امروز چطور میتواند اینها را فراموش کند؟ با همهی این حرفها هنوز هم در آمریکا بین سیاه و سفید تبعیض هست.۱۳۹۲/۰۸/۲۹
***
بردگی مردم آفریقا توسط نظام سلطه آمریکا
یکی از ماجراهای گریهآور تاریخ که نظام سلطهی آمریکا و امثال آن دوست ندارند این داستان احیا بشود، [که یک نمونهاش] همین مسئلهی غلام و کنیز گرفتن مردم آفریقا است؛ کشتیها را از اقیانوس اطلس میآوردند، در سواحل کشورهای غرب آفریقا مثل گامبیا و امثال اینها نگه میداشتند، بعد میرفتند با تفنگ و سلاحهایی که دست مردمِ آن روز از این سلاحها خالی بود، صدها و هزارها پیر و جوان و مرد و زن را میگرفتند، با شرایط بسیار سختی با این کشتیها برای بردگی به آمریکا میبردند. انسان آزاد را که در خانهی خودش زندگی میکرد، در شهر خودش زندگی میکرد، به اسارت میگرفتند؛ الان سیاهانی که در آمریکا هستند، از نسل آنهایند. چند قرن آمریکاییها این فشار عجیب را آوردند که [در این زمینه] کتابها نوشتهاند که این کتاب “ریشهها” کتاب مغتنمی است برای نشان دادن گوشهای از این فجایع. انسانِ امروز چطور میتواند اینها را فراموش کند؟ با همهی این حرفها هنوز هم در آمریکا بین سیاه و سفید تبعیض هست.۱۳۹۲/۰۸/۲۹
***
حمله اتمی به ژاپن و دادن سلاح شیمیایی به صدام؛ نمونههای رفتار منافقانه استکبار
از خصوصیّات استکبار که باز یکی [دیگر] از شاخصها[ی رفتار نظام استکباریِ] است، فریبگری و رفتار منافقانه است؛ این را توجّه کنید. همین جنایاتی که گفته شد، همهی اینها را در تبلیغات خودشان سعی میکنند توجیه کنند و جنایت را در لباس خدمت نشان بدهند! این نظام استکبار که قصد سلطهی بر ملّتها را دارد، از این شیوه به طور متعارف و معمول در همهی زندگیاش استفاده میکند؛ شیوهی توجیه جنایت و پوشاندن لباس خدمت به جنایت. [در] همین حملهی به ژاپن، یعنی دو بمبی که در هیروشیما و ناکازاکی منفجر شد، [وقتی] آمریکاییها عذرخواهی میکنند، به این صورت میگویند که اگرچه با این دو بمبی که ما به این دو شهر پرتاب کردیم، دهها هزار در وهلهی اوّل، [یا] شاید صدها هزار کشته شدند، [امّا این کار] هزینهی تمام کردن جنگ جهانی دوّم بود؛ اگر ما آمریکاییها این بمبها را نمیانداختیم، جنگ ادامه پیدا میکرد؛ حالا اگر دویست هزار [انسان] کشته شدند، آنوقت دومیلیون کشته میشدند؛ بنابراین ما خدمت کردیم که این بمبها را انداختیم! ببینید این حرفی است که آمریکاییها در تبلیغات رسمی [میگویند]. الان شاید از آن روز ۶۵ سال میگذرد؛ دائماً همین حرف را تکرار کردهاند و گفتهاند. این یکی از آن حرفهای فریبگرانه و منافقانه و از دروغهای عجیب و غریبی است که جز از دستگاههای استکباری بر نمیآید. این بمبها در تابستان ۱۹۴۵ میلادی بر روی این دو شهر افتاد و منفجر شد و این جنایت اتّفاق افتاد؛ در حالی که چهار ماه قبل از آن – یعنی در اوّل بهار ۱۹۴۵ – هیتلر که رکن اصلی جنگ بود خودکشی کرده بود؛ دو روز قبل از او هم موسولینی – رئیس جمهور ایتالیا – که او هم رکن دوّم جنگ بود دستگیر شده بود و جنگ عملاً خاتمه پیدا کرده بود؛ ژاپن هم که پای سوّم جنگ بود، از دو ماه قبل اعلام کرده بود که آمادهی تسلیم است؛ جنگی وجود نداشت امّا این بمبها منفجر شد. چرا؟ چون این بمبها ساخته شده بود، باید یک جایی آزمایش میشد؛ سلاحی ساخته بودند، باید آن را آزمایش میکردند. کجا آزمایش کنند؟ بهترین فرصت، این بود که به بهانهی جنگ این بمبها را ببرند روی سر مردم بیگناه هیروشیما و ناکازاکی بیندازند تا معلوم بشود که آیا درست عمل میکند یا نه! چهرهی فریبگرانه.
ادّعا میکنند طرفدار بشرند؛ هواپیمای مسافری ایران را روی آسمان میزنند، قریب سیصد نفر مسافر بیخبر را از بین میبرند، نابود میکنند، عذرخواهی هم نمیکنند، به آن کسی که این جنایت را انجام داده، مدال هم میدهند! در همین هفتههای اخیر شنیدید که آمریکاییها – از رئیس جمهور گرفته تا دیگران – دربارهی استعمال سلاح شیمیایی در سوریّه جنجال بپا کردند، دولت سوریّه را متّهم کردند که شیمیایی به کار برده. من کاری ندارم که قضاوت کنم چه کسی به کار برده؛ البتّه قرائن نشان میداد که گروههای تروریستی این را به کار بردند، امّا به هر حال آنها گفتند که دولت این را به کار برده؛ جنجال و هایوهوی [کردند] که استعمال سلاح شیمیایی خطّ قرمز ما است! این را ده بار یا بیشتر مسئولین آمریکایی گفتند؛ درست، [امّا] همین دولت آمریکا و رژیم ایالات متّحده، در حملات جنایتکارانهای که صدّام به ایران میکرد و سلاح شیمیایی به کار میبرد، نه فقط کوچکترین مخالفتی با آن نکردند، بلکه پانصد تُن مادّهی شیمیایی مرگآور و خطرناک قابل تبدیل به گاز خردل را – که هنوز بسیاری از جوانهای عزیزِ آن روزِ ما مبتلا [به عوارض آن] هستند و سالها است دارند بیماری میکشند – صدّام از آمریکا وارد کرد؛ کمک کردند؛ البتّه از جاهای دیگر هم خریده بود، امّا پانصد تُن مادّهی شیمیایی مرگآور قابل تبدیل به گاز خردل را صدّام از آمریکا تهیّه کرد و به کار برد؛ بعد هم که میخواستند علیه او در شورای امنیّت قطعنامه صادر کنند، آمریکا مانع شد. رفتار منافقانه یعنی این؛ اینجا سلاح شیمیایی میشود خطّ قرمز، آنجا سلاح شیمیایی – چون در مقابل نظام مستقلّ اسلامی است، چون در مقابل ملّتی است که حاضر نیست زیر بارِ آمریکا برود – میشود یک امر مجاز که باید به آن کمک هم کرد! این بخشی از خصوصیّات و شاخصها است؛ البتّه شاخصهای استکبار بیش از اینها است: جنگافروزی میکنند، اختلافافکنی میکنند، با حکومتهای مستقل درمیافتند، با ملّت خودشان حتّی آنوقتی که منافع گروههای خاص اقتضا میکند درمیافتند، در جنگ صدّام با ایران همهگونه کمکی که برایشان ممکن بود کردند؛ مثال شیمیایی را گفتم، اطّلاعات [هم] میدادند؛ رئیس استخبارات آن روز صدّام، بعدها مصاحبه کرد و گفت هفتهای سه مرتبه من میرفتم به سفارت آمریکا در بغداد و آنها یک پاکتِ دربستهای به من میدادند که همهی اطّلاعات ماهوارهای مربوط به نقل و انتقالات نیروهای مسلّح ایران در آن بود و ما میدانستیم کجا هستند. یک چنین کمکهایی میکردند.۱۳۹۲/۰۸/۲۹
***
کمک مستکبرین به صدام در بمباران شیمیایی حلبچه
این منطقه[پاکستان و افغانستان، تا منتهاالیه غرب آسیا]، منطقهی سرشار از ثروت و دارای موقعیّت بسیار مهمّ جغرافیایی و طبیعی است، طبعاً[مستکبرین]به این منطقه توجّه دارند، نظر دارند، که اگر انسان نگاه کند به حرفهای اینها و آنچه که تاکنون انجام دادند، هدفشان این است که این منطقه را با محوریّت رژیم صهیونیست، متعلّق به خودشان کنند و حاکمیّت خودشان را در آنجا مستقر کنند؛ دنبال این هستند. در همین قضایای اخیر سوریّه هم ملاحظه میکنید، این بهانهای که اخیراً مطرح کردهاند، مسئلهی شیمیایی است. حالا البتّه با زبانْبازی و لفّاظی سعی میکنند که وانمود کنند به خاطر یک مسئلهی انسانی میخواهند وارد این قضیّه بشوند؛ کیست در دنیا که دروغ بودن این ادّعا را نداند؟ آنچه که برای سیاستمداران آمریکا بلاشک مطرح نیست، همین جنبههای انسانی است. اینها کسانی هستند که در زندان گوانتانامو و قبل از آن در ابوغریب عراق، چند هزار زندانی را بیمحاکمه به صِرف اتّهام، چند سال نگه داشتند، هنوز هم عدّهای از آنها هستند؛ خب، این انسانی است؟ اینها کسانی هستند که بمباران شیمیایی وسیع صدام را در این منطقه – چه آنچه در حلبچهی عراق اتّفاق افتاد، چه آنچه در شهرهای ما، سردشت و غیره، اتّفاق افتاد – دیدند و دم بر نیاوردند، بلکه حتّی کمک هم کردند؛ حالا ما فرض کنیم که کمک به معنای این نبوده است که آمریکاییها ابزار شیمیایی را به آنها داده باشند – البتّه غربیها دادند، در این تردیدی نبود و اطّلاعاتش دست ما هست – ولی حدّاقل این است که آمریکاییها دیدند، مطّلع شدند و کمترین اعتراضی نکردند؛ اینها مسئلهی انسانیشان اینجوری است.۱۳۹۲/۰۶/۱۴
***
راهاندازی هشتاد کودتای نظامی توسط آمریکا، از دههی ۴۰ تا دههی ۹۰
من میخواهم به شما جوانها عرض کنم؛ شما برای اینکه ایران اسلامی را بسازید، یعنی هم ملت و میهن عزیز و تاریختان را سربلند کنید، هم وظیفهی خودتان را در مقابل اسلامِ باعظمت انجام دهید – که امروز اگر کسی برای سربلندی ایران اسلامی تلاش کند، هم به میهن خود، به ملت خود، به تاریخ خود خدمت کرده است، هم به اسلام عزیز که مایهی نجات بشریت است، خدمت کرده – باید بیدار باشید، باید هوشیار باشید، باید در صحنه باشید، باید بصیرت را محور کار خودتان قرار دهید. مواظب باشید دچار بیبصیرتی نشوید.
دشمن را بشناسید. به ظواهر دشمن فریب نخورید. مادیگری، گرایش مادی، تفکر مادی، تمدن مادی، دشمن بشریت و دشمن شماست. دنیای غرب از دو سه قرن قبل از این به دانش برتر و فناوری برتر دست یافت و سوراخ دعای ثروت و انباشت ثروت را پیدا کرد. مکتبهای اجتماعی گوناگونی پدید آمد، تفکرات فلسفیِ اجتماعی گوناگونی پدید آمد – لیبرالیسم مبتنی بر تفکر اومانیستی، فکر دموکراسی و امثال اینها – هدف اینها یا هدف آن کسانی که دنبال این افکار رفتند، این بود که بتوانند بشر را به آسایش، به آرامش و به رفاه برسانند؛ لیکن آنچه در واقع تحقق پیدا کرد، عکس اینها بود. بشر در سایهی تفکر اومانیستی و در جهت نظامهای انسانگرا نه فقط به انسانیت دست نیافت، به آسایش دست نیافت، بلکه بیشترین جنگها، بیشترین کشتارها، بدترین قساوتها، زشتترین رفتارهای انسان با انسان در این دوره به وجود آمد.
آن کسانی که در این میدان پیشرفتهتر بودند، بدتر بودند. دیروز توی روزنامه خواندم که از منابع آمریکائی نقل کرده بود که آمریکا از دههی ۴۰ تا دههی ۹۰ – یعنی در ظرف پنجاه سال – هشتاد کودتای نظامی در دنیا راه انداخته! شما ببینید این کسانی که به قلههای ثروت و فناوری و سلاح و ساخت تجهیزات و چه و چه و چه دست پیدا کردند، وحشیگریشان این است. آدمکشی برای آنها عادی است؛ به قول خودشان خونسرد! در تعبیرات ادبیات غربی میگویند فلانی با خونسردی آدم کشت! این نشانهی قساوت کامل است. نه فقط در افغانستان و در عراق و در آن مناطقی که تحت اشغال آنهاست و فتوحات نظامی کردهاند، که در داخل مجموعههای خودشان هم همین است. مراجعه کنید به ادبیات اینها، که نشانهی واقعیتهای زندگی آنهاست. هنرشان، ادبیاتشان نشان میدهد که در زندگیشان چه میگذرد. آدمکشی برای آنها یک کار بسیار آسانی است. از این طرف هم در داخل اجتماعات مردمیشان، در میان جوانهاشان، افسردگی، یأس از زندگی و شوریدن بر آداب اجتماعی زندگی دیده میشود. نوع لباس پوشیدنها و نوع آرایش کردنهای اینها غالباً به خاطر این است که جوان از فضائی که بر او حاکم است، به ستوه آمده. این تجربه شدهی مکتبها و نظامهائی است که غربیها درست کردهاند. عامل همهی اینها هم این است که اینها از دین، از معنویت، از خدا دور شدهاند. بنابراین رفتار اینها دشمن بشریت است.
شما امروز دارید نقطهی مقابل آنها حرکت میکنید. شما میخواهید با تفکر الهی دانش را مسخر کنید؛ شما میخواهید امکانات طبیعی و انسانی را جمع کنید برای خیر مادی و معنوی ملتها و ملت خودتان، برای خیر مادی و معنوی بشر. جهتگیری شما جهتگیری خدائی است؛ این موفق خواهد شد، این پیش خواهد رفت؛ این همان حرکتی است که نقطهی مقابل حرکت دو سه قرنیِ غلط منحرفانهی شروع شدهی از سوی غرب است. این حرکت، حرکت مبارکی است و ادامه خواهد داشت.۱۳۸۹/۰۸/۰۴
***
حبس دارائیها و کمک به صدام؛ نمونهای از دشمنی آمریکا با انقلاب اسلامی
در مورد مسائل بینالمللی کشورمان من فقط به یک مسئله اشاره میکنم و آن مسئلهی ما و آمریکاست. یکی از آزمونهای مهم انقلاب از روز اول همین مسئله بوده است. از روز اوّلی که انقلاب پیروز شد، در مواجهه و نوع تعامل با دولت ایالات متحدهی آمریکا، میدانی به عنوان یک آزمون بزرگ برای ملت ایران باز شد. در طول این سی سال، همواره این آزمون مهم و بزرگ ادامه داشته است. دولت آمریکا از اول با این انقلاب با روی عبوس و چهرهی ترش و با لحن مخالفت روبهرو شد. البته آنها با محاسباتِ خودشان حق هم داشتند. ایران قبل از انقلاب در مشت آمریکا بود؛ منابع حیاتیاش در اختیار آمریکا، مراکز تصمیمگیری سیاسیاش در اختیار آمریکا، عزل و نصب مراکز حساس در اختیار آمریکا؛ مرتعی بود برای چرای آمریکائیان و نظامیان آمریکائی و غیر آنها. خوب، این از دستشان گرفته شد. میتوانستند مخالفت خود را اینجور خصمانه ابراز نکنند؛ اما از اول انقلاب دولت آمریکا- چه رؤسای جمهور جمهوریخواهشان، چه رؤسای جمهور دمکراتشان- با نظام جمهوری اسلامی بدرفتاری کرد؛ این چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. اولین کاری که از طرف آمریکائیها انجام گرفت، تحریک مخالفین پراکندهی جمهوری اسلامی و کمک به حرکتهای تجزیهطلب و تروریستی در کشور بود؛ از اول این کار را شروع کردند. در هر نقطهای از نقاط کشور که حرکتهای تجزیهطلب در آنجا زمینهای داشت، انگشت آمریکائیها را ما دیدیم؛ گاهی پول آنها را، و حتّی در مواردی عناصر آمریکائی را ما در آنجا دیدیم؛ این برای مردم ما خسارت زیادی داشت. متأسفانه این کار هنوز هم ادامه دارد. همین شرورهائی که در مناطق مرزی ایران و پاکستان هستند، بعضی از آنها ما شنودهایشان را داریم؛ اینها با عناصر آمریکائی مرتبطند؛ یعنی با بیسیم با آنها حرف میزنند، دستور میگیرند. شرورِ تروریستِ آدمکش مرتبط با افسر آمریکائی در یک کشور همسایه! این هنوز هم متأسفانه ادامه دارد. شروع کارشان از اینجا بود، بعد تصرف و حبس دارائیها و اجناس ایران. رژیم گذشته پول بیحسابی را در اختیار آمریکائیها گذاشته بود، برای اینکه از آنها هواپیما بگیرد، بالگرد بگیرد، سلاح بگیرد. بعضی از این وسائل، آنجا تهیه هم شده بود. وقتی انقلاب شد، آن وسائل را ندادند؛ آن پولها را که میلیاردها دلار بود، ندادند؛ و عجیبتر اینکه این وسائل را در یک انباری جمع کرده بودند، نگه داشته بودند، انبارداری برای خودشان قائل شدند، خود را طلبکار کردند و از حساب قرارداد الجزائر انبارداری برداشتند! مالی را از یک ملت غصب کنند، پیش خودشان نگه دارند، ندهند، بعد انبارداریاش را هم بگیرند! این رفتاری بوده که از آن روز شروع شده، الآن هم ادامه دارد. هنوز اموال ملت ایران آنجاست؛ هم در آمریکاست، هم در بعضی از کشورهای اروپائی است؛ که ما در طول سالها به اینها مراجعه کردیم که اموال ما را بدهید، اینها پولهایش دریافت شده؛ گفتند چون زیر لیسانس آمریکائیهاست، آمریکائیها اجازه نمیدهند و نمیدهیم؛ نگه داشتند. هنوز هم که هنوز است، مال ملت ایران آنجا موجود است.
به صدام چراغ سبز دادند؛ این یک اقدام دیگر دولت آمریکا بود برای حملهی به ایران. صدام اگر چراغ سبز آمریکا را نمیگرفت، بعید بود به مرزهای ما حمله کند. هشت سال جنگ را بر کشور ما تحمیل کردند؛ قریب سیصد هزار جوانهای ما، مردم ما در این جنگ به شهادت رسیدند. در طول این هشت سال- بخصوص در سالهای آخر- همیشه آمریکائیها پشت سر صدام بودند و به او کمک میکردند- کمک مالی، کمک تسلیحاتی، کمک کارشناسیِ سیاسی- خبرهای ماهوارهای میدادند و امکانات خبررسانی داشتند. تحرک نیروهای ما را در جبهه در ماهوارههایشان ثبت میکردند، بعد آن را همان شبانه برای قرارگاههای صدام میفرستادند که از آنها علیه جوانهای ما و نیروهای ما استفاده کند. در مقابل جنایات صدام چشمهایشان را بستند. فاجعهی حلبچه اتفاق افتاد، زدن شهرهای متعدد کشور ما با موشک اتفاق افتاد، خانهها را خراب کردند، در جبههها شیمیائی به کار بردند، چشمهایشان را بستند، اصلًا و ابداً تعرضی نکردند، به صدام کمک کردند. این هم یکی از کارهای این دولت بوده است در طول این سالها با ملت ما و با کشور ما. بعد در آخر جنگ، هواپیمای مسافربری ما را در آسمان خلیج فارس افسر آمریکائی با موشکی که از ناو جنگی شلیک کرد، ساقط کرد. قریب سیصد نفر مسافر در این هواپیما بودند، که همهشان کشته شدند. بعد به جای اینکه آن افسر توبیخ شود، رئیسجمهور وقت آمریکا به آن افسر پاداش و مدال داد. ملت ما اینها را فراموش کند؟ میتواند فراموش کند؟۱۳۸۸/۰۱/۰۱
***
نقش آفرینی دولت امریکا در سرنگونی چهل دولت مستقل از سال ۱۹۴۵ تا امروز
آن روزی که بعد از فروپاشی اردوگاه کمونیزم، رئیس جمهور وقت امریکا نظم نوین جهانی را اعلام کرد، هدف استکباریِ دیرین امریکا را آشکار کرد؛ ما فیالضّمیر خودش و دستگاه سیاستگذار امریکایی را نشان داد و آشکار کرد. البته این مخصوص آن روز نبود؛ از دهها سال پیش تصمیم گرفتند و اعلان کردند که اجازه نخواهند داد هیچ قدرت دیگری وارد امریکای لاتین شود. امریکای لاتین به عنوان یک منطقهی اختصاصی دولت ایالات متحده امریکا به حساب آمد. بعد بتدریج این به همهی دنیا توسعه داده شد؛ منتها این را به عنوان یک هدف اعلامشده ذکر نمیکردند و بر زبان نمیآوردند. بعد از آنکه احساس کردند در مقابلشان رقیب بزرگی مثل شوروی وجود ندارد، این هدف را تقریباً بهصراحت اعلام کردند: دنیای تک قطبی؛ نظم نوین جهانی با یک قدرت واحد و مسلّط بر همهی عالم. هدفی که برنامههای کاری امریکا در طول این دهها سال گذشته، همه همین را نشان میدهد. هدف، گسترش سلطهی نظامی و به دنبال آن، سلطهی سیاسی و اقتصادی است؛ و تماماً در جهت منافع کمپانیهایی که در واقع سیاست دولت امریکا را آنها تعیین میکنند؛ جهتگیریها را آنها به وجود میآورند. اینها واقعیّاتی است که بشرِ امروز اگر این واقعیات را بداند، بهموقع تصمیم خواهد گرفت. انسانها اگر بفهمند در دنیای آنها چه میگذرد، قدرت تصمیمگیری و موضعگیری دارند. آحاد ملتها کارهای بزرگی میتوانند انجام دهند.
به من آماری دادند که دولت امریکا از سال ۱۹۴۵ تا امروز در سرنگونی چهل دولت مستقل، که تابع امریکا نبودند، نقش ایفا کرده و در بیست و چند مورد دخالت نظامی داشته است! این دخالتها بدون استثناء با کشتار عمومی و با فجایع بزرگ همراه بوده است. البته در مواردی موفّق شده و در مواردی هم ناکام مانده و موفّق نشده است. آنچه که در ذهن خود ماست و از یاد ماها دور نیست، مثالهای روشنی است؛ از جمله بمباران اتمی ژاپن در پایان جنگ جهانی دوم، که آقای رئیس جمهور اشاره کردند؛ مثال ویتنام، آن جنگهای خونین، آن فجایع فراموش نشدنی که بالاخره هم با ناکامی امریکا تمام شد؛ مثال شیلی؛ مثال خود ایران در کودتای ۲۸ مرداد – که مأمور امریکایی به تهران آمد و مشغول برنامهریزی و اقدام شد؛ و بعد هم خودشان این موضوع را اعلام کردند و اسنادش نیز منتشر شد که الان در دسترس همه است – و همچنین در جاهای متعدّد دیگر. عامل همهی اینها، کمپانیهای بزرگ اقتصادی، سردمداران مالی بزرگ امریکا، احزاب اقتدارطلب، دستجات پُرنفوذ صهیونیستی، شخصیتهای معیوب از لحاظ فکری و اخلاقی – که در رأس کارها هستند – میباشند. این پروندهی بسیار سنگین و گذشتهی بسیار ننگینی است. اینها چیزهای کوچکی نیست. برای اینها نابودی انسانها مهم نیست، نابودی ثروتها مهم نیست، نابودی عدالت مهم نیست، فاجعههای بشری مهم نیست؛ این مسائل هیچ کدام مانع سر راه اینها محسوب نمیشوند. البته برای حفظ ظاهر، امکانات فراوان تبلیغی و رسانهای را هم در اختیار دارند. تعبیر کردند به «صدای بلندتر»، تعبیر درستی است. سعی میکنند با صدای بلندتری فضای دنیا را آنطور تنظیم کنند که این فاجعهآفرینی را بپوشاند؛ چهرهی آنها را باز هم طرفدار صلح، طرفدار مردمسالاری و دموکراسی، طرفدار حقوق بشر نشان دهد.۱۳۸۰/۱۲/۲۷
***
تسلط بر منابع نفتی و زورگویی؛انگیزه حمله صدام به کویت
کاری که صدام حسین در کویت کرد، عیناً همان کاری است که امریکا در حدود یک سال قبل از این در پاناما(۱) کرد و چند سال قبل از این در گرانادا (۲)انجام داد؛ نوع عربی آن است! آن، نوع امریکاییش بود که یک مقدار با زرق و برق بیشتری همراه بود و جنایتی در زرورق پیچیده و بستهبندی شده، بر مردم آن کشورها فرود آمد؛ ولی کار این شخص، نوع عربی و نوع عراقی و نوع صدامیش است! یعنی حقیقت قضیه همان است؛ هیچ فرقی ندارد. قدرتها مثل کرکسهایی که به جیفه چشم دوختهاند و به هم نوک و چنگال میزنند، به جان هم افتادهاند. این، تفسیر و تحلیل قضیه است.
مدتهاست که امریکا در فکر آن بوده که در خلیج فارس، جای پای مستحکمترو حضور نظامی قویتری داشته باشد. البته در خلیج فارس و در بعضی از کشورهای کوچک و حقیر پایگاه دارد، ولی کمش است! این چیزی هم که حالا پیدا کند، باز کمش است! هرچه پیدا کنند، کمشان است! آن کسی هم که کویت را تصرف کرد، به فکر این است که ساحل و منبع نفتی و قدرت ظاهری و قلدری و زورگویی خودش را توسعه بدهد و بعد از گذشت ده، دوازده سال از گوربهگور شدن محمّدرضا پهلوی، جای او را بگیرد. او هم همینطور بود. تفسیر و تحلیل قضیه، واضح است و پیچیدگی ندارد.
۱) در سال ۱۳۶۷ ، تفنگداران امریکایی با اشغال پاناما و حمله به محل استقرار ژنرال «آنتونیو نوریگا» رئیس ستاد نیروهای مسلح، وی را دستگیر و به امریکا بردند.
۲) در سال ۱۳۶۲ ، به دستور «رونالد ریگان» رئیس جمهور وقت امریکا، این جزیرهی پانصدهزار نفری در دریای کارائیب، مورد تجاوز نیروهای امریکایی قرار گرفت و به اشغال آنان در آمد. ریگان، هدف حملهی خود را تثبیت دمکراسی(!) اعلام کرد، که به زعم او از سوی چپگرایان مورد پشتیبانی کوبا تهدید شده بود.۱۳۶۹/۰۵/۲۴
***
بزک کردن چهره ی آمریکا ، پوستر بزک کردن چهره ی آمریکا ، طرح بزک کردن چهره ی آمریکا ، پوستر / بزک کردن چهره ی آمریکا ، طرح پوستر / بزک کردن چهره ی آمریکا
دیدگاه کاربران ...
سلام میشه یه طرح لایه باز از لباس دیپلمات بزارید .
ممنون میشم
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.