پلاکارد شهادت امام محمد باقر (ع)
Rate this post

Rate this post

بسم الله الرحمن الرحیم

یا اَبا جَعْفَرٍ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْباقِرُ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّهَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ

***

پیش نمایش طرح ( کلیک کنید )

pelakarde shahadate emam mohammade bagher 94-1m

دریافت سایز اصلی :               DOWNLOAD

***

به انضمام :

کتابشناسى امام باقر (ع)

کتب فارسى

۱٫ زلال معرفت؛ پژوهشی در زندگانی امام محمدباقر علیه‏السلام/ محمدباقر طاهری، گلستان ادب، ۱۳۸۱ .

۲٫ نخستین اندیشه های شیعی تعالیم امام محمدباقر علیه‏السلام/ ارزینا لالانی، فرزان روز، ۱۳۸۱٫

۳٫ زندگانی امام محمدباقر علیه‏السلام/ منصور کریمیان، اشرفی، ۱۳۸۱٫

۴٫ صحیفه امام باقر علیه السلام/ جواد قیومی اصفهانی، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۲٫

۵٫ حماسه ساز اردهال، شرح هجرت و شهادت حضرت سلطان علی بن امام محمدباقر علیه السلام/ سید اسماعیل حسینی و علیرضا مهرابی بیان، پردیس مهر، ۱۳۸۲٫

۶٫ داستان زندگی امام محمدباقر علیه السلام/ امیرمهدی مرادحاصل و رضا شیرازی، پیام نور، ۱۳۸۲٫

۷٫ داستان هایی از اخلاق و رفتار امام محمدباقر علیه السلام/ علی میرخلف زاده، محمد و آل محمد، ۱۳۸۳٫

۸٫ زندگانی چهارده معصوم، امام محمدباقر علیه السلام/ علی نوری، جهانتاب، ۱۳۸۳٫

۹٫ معجزات امام محمد باقر علیه السلام/ حبیب الله اکبرپور، الف، ۱۳۸۴٫

۱۰٫ مردی که اسرار سرزمین ها را می دانست؛ زندگینامه امام محمدباقر علیه السلام/ محمود پور وهاب و پژمان رحیمی زاده ،مدرسه، ۱۳۸۵٫

۱۱٫ حیات پاکان (جلد ۳)/ مهدی محدثی، بوستان کتاب قم، ۱۳۸۵٫

۱۳٫ امام باقر علیه السلام، الگوی زندگی/ حبیب الله احمدی، فاطیما، ۱۳۸۵٫

۱۴٫ پرسش های مردم و پاسخ های امام باقر علیه السلام/ احمد قاضی زاهدی، حاذق، ۱۳۸۶٫

۱۵٫ شکافنده علم؛ امام محمدباقر علیه السلام/ سعید قانعی، چلچله، ۱۳۸۶٫

۱۶٫ امام محمدباقر علیه السلام؛ کار و عبادت/ سپیده خلیلی، لوح دانش، ۱۳۸۷٫

۱۷٫ چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر علیه السلام/ عبدالله صالحی، مهدی یار، ۱۳۸۷٫

۱۸٫ دیدار و گفتگوی صمیمانه با فجر دانشها حضرت امام محمدباقر علیه السلام/ مصطفی نیلی پور، قلم نو، ۱۳۸۷٫

۱۹٫ باقر تورات؛ شرح حال و زندگانی امام باقر علیه السلام/ علیرضا اسداللهی فرد، صبح پیروزی، ۱۳۸۷٫

۲۱٫ عالم ترین پدر دنیا؛ امام باقر علیه السلام/ علی عباسی، منتظران ظهور، ۱۳۸۷٫

۲۲٫ بهترین حضور؛ حضرت امام باقر علیه السلام/ مهدی وحیدی صدر، عروج اندیشه، ۱۳۸۷٫

۲۳٫ امام محمد باقر علیه السلام/ اسماعیل هنرمندنیا، سایه گستر، ۱۳۸۷٫

۲۴٫ بخشنده بود و دانا؛ امام محمد باقر علیه السلام/ عباسعلی سپاهی یونسی، انصار، ۱۳۸۷٫

۲۵٫ حماسه تاریخی مشهد اردهال؛ شرح تحلیلی از زندگانی علی بن امام محمد باقر علیه السلام/ مجید زجاجی مجرد، سبحان، ۱۳۸۷٫

۲۶٫ امام باقر علیه السلام؛ جلوه امامت در افق دانش/ احمد ترابی، بنیاد پژوهش های اسلامی، ۱۳۸۷٫

 

کتب خارجی

۱٫ حیاه الامام محمدالباقر علیه‏السلام/ باقر شریف قرشى، بیروت، الوفاء، ۱۴۰۴ه.ق .

۲٫ الامام الباقر علیه‏السلام قدوه و اسوه/ سید محمدتقى مدرسى، تهران، رابطه الاخوه الاسلامیه، ۱۴۰۴ه.ق .

۳٫ ثلاثه ائمه عرض و ایضاح (محمدالباقر، محمدالجواد و على‏الهادى ‏علیهم‏السلام)/ احمد مغنیه، بیروت، منشورات حمد.

۴٫ عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الاقوال (ج‏۱۹)/ مولى عبدالله ‏بن نورالله ‏بحرانى اصفهانى، قم، مؤسسه الامام المهدى عج، ۱۴۱۳ ه.ق .

۵٫ محمد الباقر علیه‏السلام/ خلیل رشید العمارى، نجف، مطبعه الغرى الحدیثه، ۱۹۵۷م.

۶٫ وفاه الامام محمدالباقر علیه‏السلام/ شیخ حسین بن شیخ محمد درازى بحرانى، قم، منشورات الشریف الرضى، ۱۴۱۱ه.ق .

۷٫ وفاه الامام محمدالباقر علیه‏السلام/ شیخ حسین بن على قدیحى بحرانى، نجف، مطبعه الحیدریه، ۱۳۷۱ه.ق .

۸٫ ولاده امام محمدالباقر علیه‏السلام/ سید محمدحسین طالقانى، نجف، دارالمعارف،۱۳۸۷ه.ق.

۹٫ حیاه الامام الباقر علیه‏السلام/ سیدظفر حسن‏بن دلشاد على آمروهى نقوى هندى، هند، نقباء البشر.

۱۰٫ الحیاه الباقریه/ مولى غلام على بهاونگرى هندى، هند.

۱۱٫ المآثر الباقریه/ سید اولاد حیدر بلگرامى هندى، چاپ هند.

۱۱٫ الامام محمد الباقر علیه‏السلام/ شیخ محمدحسن قبیسى عاملى، بیروت، ۱۴۰۳ه.ق .

۱۲٫ الامام محمدالباقر علیه‏السلام/ على محمدعلى دخیل، بیروت، دارالتراث الاسلامى، ۱۳۹۴ه.ق .

۱۳٫ الامام محمدبن على‏الباقر علیه‏السلام/ عبدالودود امین، کویت، دارالتوجیه الاسلامى، ۱۴۰۰ه.ق .

فرآوری: امین

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

***

سخنان تابناک و اندرزهاى حکیمانه

با هم اندرزهاى حکیمانه امام باقر علیه السلام به یکى از اصحابش به‏نام جابر بن یزید جعفى را از نظر مى‏گذرانیم :

“تو را به پنج چیز سفارش مى‏کنم : اگر مورد ستم واقع شدى تو ستم‏مکن، اگر به تو خیانت شود تو خیانت مکن، اگر به تو دروغ گویند تو دروغ‏مگو، اگر تو راستودند شاد مشو و اگر نکوهشت کردند بى تابى مکن و در باره‏آنچه در خصوص تو مى‏گویند بیندیش اگر آنچه در باره‏ات مى‏گویند در خودت‏دیدى بدان که سقوط تو از چشم بیناى خداوند عزو جل در هنگامى که براى‏کار درستى خشم کردى مصیبتى بزرگتر است برایت از این که بیم دارى ازچشم مردم بیفتى و اگر بر خلاف واقع گفته‏اند این خود ثوابى است که بى‏رنج‏آن را به دست آورده‏اى.

بدان که تو دوست و یار ما محسوب نخواهى شد تا چنان شوى که اگر تمام‏همشهریانت گرد آیند و یکزبان گویند که تو مرد بدى هستى مایه اندوه تونگردد و اگر همه گویند تو مرد نیکى هستى موجبات شادى تو فراهم نشود، امّاهمواره خودت را به قرآن عرضه کن که اگر به راه قرآن مى‏روى وآنچه را که اونخواسته تو نیز نمى‏خواهى و آنچه را که خواسته، مى‏خواهى و از آنچه بر حذرداشته مى‏ترسى پس استوار باش و مژده‏ات باد که هر چه در باره تو گویند، تورا زیان نرساند و اگر از قرآن جدایى پس چرا بر خود مى‏بالى ؟ ! براستى مؤمن‏سر سختانه مشغول جهاد با نفس است تا بر هوا و هوس نفس خویش غلبه‏کند. یک بار نفس را از کژى به راستى آرد و با خواهش او براى خدا مخالف‏شود و بار دیگر هم نفس او را به زمین زند و پیرو خواهش او گردد و خدایش‏دست گیرد و از جا بلند کند و از لغزشش بگذرد و متذکر شود و از خداى‏بترسد و بدو توبه کند و معرفت و بنیائى‏اش افزون شود چرا که ترسش از اوبیشتر شده است و خداوند در این باره مى‏فرماید :

( إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکرُوا فَإِذَا هُم مُبْصِرُونَ ) (۱) “براستى چون ایمان آوردگان را از شیطان  وسوسه‏هایى به دل رسد، همان‏دم خدا را به یاد آرند و بى درنگ بصیرت یابند.”

واى بر تو براستى تو یکى از دزدان گناهان هستى هر آنگاه که بر تو شهوتى‏یا ارتکاب گناهى رخ دهد و تو شتابان به سوى آن روى و به جهل خویش درانجام آن بکوشى گویى که در برابر چشم خدا نیستى و یا خداوند در کمین توننشسته است

اى جابر روزى اندک را از سوى خدا براى خویشتن بسیار گیر که از عهده‏شکرش باید به درآیى و طاعت افزون خود را براى خود اندک انگار تا بدین‏وسیله نفس را خوار دارى وخود را سزوار گذشت گردانى. شرّ موجود را ازخود به وسیله دانش حاضر دفع کن و علم حاضر خود را با عمل خالصانه به‏کار بند و در عمل خالص از غفلت بزرگ به نیک بیدارى و هشیار بودن کناره‏گیر و نیک بیدارى را با ترس صحیح از خداوند تحصیل کن و از آرایشهاى‏نهانى به زندگى موجود دنیوى بر حذر باش و زیاده رویهاى هوا به رهنمایى‏عقل محدود کن و هنگام غلبه هوا از علم راهنمایى و مدد جو و اعمال‏خالصانه‏ات را براى روز قیامت ذخیره نگه دار و با انتخاب قناعت از زیادحرص ورزیدن خود دارى نما و با کوتاه کردن آرزو، شیرینى زهد را به سوى‏خدا جلب کن و طنابهاى آز را به سردى یأس و ناامیدى ببر و با خود شناسى‏راه خود بینى را ببند و با تفویض صحیح امور به خداوند، به آسودگى برس و بافزون یاد کردن خداوند در خلوتها به رقت قلب دست یاب و با دوام اندوه، دل‏را نورانى کن و با ترس راست و صادقانه، خود را از ابلیس حفظ کن مبادا به‏امیدوارى دروغین دل خوش کنى که این تو را در هراسى راست خواهدانداخت و مبادا در کارها امروز و فردا کنى که‏این دریایى‏است که نابودشوندگان در آن غرق خواهند شد و مبادا غفلت کنى که این مایه سنگدلى و ازآنچه در آن عذر و بهانه‏اى برایت نباشد بپرهیز که پشیمانها بدین پناه مى‏آرندوبه پشیمانى بسیار و استغفار فراوان از گناهان گذشته‏ات باز گرد و با دعاى‏خالصانه و راز و نیازهاى شبانه از رحمت و گذشت الهى بر خوردار شو، و بابسیارى شکر، نعمتهاى بیشترى به سوى خود جلب کن، و با کشتن آز وطمع‏در پى بقاى عزت و سر فرازى باش و این آز را با عزّت نا امیدى از میان برواین عزّت ناامیدى را با بلند همتى به دست آر و کوتاه کردن آرزو را از دنیاتوشه بردار و از هر فرصتى براى رسیدن به مقصود خویش سود جو و مبادا به‏چیزى که بدان اطمینان ندارى، اعتماد کنى. و بدان که هیچ دانشى چون‏سلامت جویى نیست و هیچ سلامتى همچون سلامت دل نیست و هیچ خردى‏همچون مخالفت با هوا نیست و هیچ فقرى همچون فقر قلب نیست. هیچ‏ثروتى همانند بى نیازى دل و هیچ شناختى همچون خود شناسى نیست و هیچ‏نعمتى مانند عافیت و هیچ عافیتى مثل یار شدن توفیق نیست و هیچ شرفى‏همسنگ بلند همتى نیست وهیچ زهدى همگون با کوته آرزویى نیست و هیچ‏عدالتى همانند انصاف نیست و هیچ ستمى همچون موافقت با هوا و هوس‏نیست وهیچ اطاعتى بمانند انجام فرایض نیست وهیچ مصیبتى همچون بى‏خردى نیست و هیچ گناهى همانند کوچک شمردن گناهت و خشنودى ازحالتى که در آنى نیست و هیچ فضیلتى همچون جهاد و هیچ جهادى همانندجهاد با هوا وهوس نیست و هیچ نیرویى همچون نیروى جلوگیر از خشم‏نیست و هیچ ذلّتى همچون ذلّت آز نیست و مبادا با وجود فرصت بهره ورى را از دست دهى که این عرصه‏اى است که به اهل خود زیان مى‏رساند.”

جابر روزى اندک را از سوى خدا براى خویشتن بسیار گیر که از عهده‏شکرش باید به درآیى و طاعت افزون خود را براى خود اندک انگار تا بدین‏وسیله نفس را خوار دارى وخود را سزوار گذشت گردانى. شرّ موجود را ازخود به وسیله دانش حاضر دفع کن و علم حاضر خود را با عمل خالصانه به‏کار بند و در عمل خالص از غفلت بزرگ به نیک بیدارى و هشیار بودن کناره‏گیر

ونیز آن‏حضرت فرمود :

“سخن پاک را از هر کس که مى‏گوید، فراگیرید اگر چه خود بدان عمل‏نمى‏کند، زیرا خداوند مى‏فرماید :

( الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِک الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ) (۲)

“بندگانى که سخنان را مى‏شنوند و از بهترین آن پیروى مى‏کنند. آنانندکسانى که خدا هدایتشان کرده است.”

واى بر تو اى فریب خورده چرا نمى‏ستایى کسى را که بدو چیزى فانى‏مى‏دهى و او به تو چیزى باقى مى‏بخشد. یک درهم فانى را به ده درهم ده تاهفتصد درهم باقى بگیرد یعنى چندین برابر.

واى بر تو براستى تو یکى از دزدان گناهان هستى هر آنگاه که بر تو شهوتى‏یا ارتکاب گناهى رخ دهد و تو شتابان به سوى آن روى و به جهل خویش درانجام آن بکوشى گویى که در برابر چشم خدا نیستى و یا خداوند در کمین توننشسته است.

اى جوینده بهشت! چقدر خواب تو دراز و مرکبت کند و همتت سُست‏است. پس واى خدایا از این طالب و مطلوب! واى گریزنده از دوزخ! چه‏شتابان به سوى آتش روانه‏اى و چه زود خود را در آن فرو مى‏افکنى”!! (۳)

 پی نوشت ها :

(۱) – سوره اعراف، آیه ۲۰۱٫

(۲) – سوره زمر، آیه ۱۸٫

(۳) – فى رحاب ائمّه اهل البیت – سیره الباقر، ص‏۲۲ – ۲۱٫

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

***

پاسخ های دندان شکن امام باقر علیه السلام به مخالفان

مبارزه با انحرافات

در پی درگیری های سیاسی حاکم بر عصر امام باقر علیه السلام فضایی برای ایشان ایجاد شد تا جلوی بسیاری از انحرافات را گرفته و اسلام حقیقی را به همگان معرفی کنند دبرای روشن شدن مبارزه حضرت با انحرافات علمی و فقهی بوجود آمده در آن عصر تنها به بیان نمونه هایی از این مبارزات بسنده می کنیم.

۱٫ مبارزه با اندیشه خوارج

فردی از خوارج مدعی بود که علی علیه السلام در جنگ نهروان به خاطر کشتن خوارج گرفتار ظلم شده است. وی می گفت: اگر بدانم کسی هست که برای من ظالم نبودن علی علیه السلام را اثبات کند به سویش می روم. امام باقر علیه السلام را به او معرفی کردند. او هم گروهی از یارانش را جمع کرد و به حضور امام رسید. بعد از سخنان امام و برشمردن فضائل حضرت علی علیه السلام توسط یاران امام، آن مرد برخاست و گفت: من بیش از این جمع به فضائل علی آگاهم، ولی اینها مربوط به زمانی است که حکمیت رانپذیرفته بود، و بعد از حکمیت کافر شد.

سخن در فضائل علی علیه السلام به حدیث خیبر رسید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «فردا پرچم را به فردی خواهم داد که خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند. بر دشمن می تازد و هرگز از میدان نبرد نمی گریزد….» امام باقر علیه السلام فرمود: درباره این حدیث چه می گویی؟ گفت: حدیث درست است ولی کفر علی بعد از این بود. امام فرمودند: آیا آن روز که خدا علی را دوست می داشت، می دانست که او در آینده اهل نهروان را خواهد کشت یا نه؟ مرد گفت: اگر بگویم نمی دانست کافر می شوم، پس می دانست. حضرت فرمودند: آیا محبت خدا به علی علیه السلام از آن جهت بود که وی در خط اطاعت خدا حرکت می کرد یا به خاطر عصیان بود؟ مرد گفت: روشن است که دوستی خدا به خاطر بندگی و اطاعت علی بود. امام باقر علیه السلام فرمودند: اکنون تو در میدان مناظره مغلوب شدی، از جای برخیز و مجلس را ترک کن. زیرا محبت خدا به علی نشان می دهد که علی تا پایان عمر در راه اطاعت خدا گام برمی دارد و از مسیر رضای او خارج نمی شود و آنچه کرده طبق وظیفه الهی اش بوده است..»

مردی از خوارج به امام باقر علیه السلام گفت: چه چیز را می پرستی؟ فرمود: خدای متعال را. گفت: آیا او را دیده ای؟ فرمود: «چشمها با مشاهده حسی او را ندیده اند، ولی قلبها به حقیقت ایمان خدا را یافته اند. خدا را به وسیله مقایسه نمی توان شناخت و با حواس نمی توان درک کرد و شباهتی با آدمیان ندارد. خدا به وسیله نشانه ها و آیاتش، وصف و شناخته می شود و در حکم و داوری اش هرگز ستم نمی کند. این همان خدایی است که جز او معبودی نیست

مرداز جای برخاست و گفت: «الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ (۱) خدا داناتر است که رسالت خویش را در کجا قرار دهد..»

۲٫ مبارزه با دروغ پردازان و غالیان

در روایتی از امام صادق علیه السلام، هفت نفر به عنوان افراد فرصت طلب و دروغگو معرفی شده اند. (مغیره بن سعید، بیان، صائد، حمزه بن عماره بربری، حارث شامی، عبدالله بن عمر بن حارث، و ابوالخطاب) (۲) امام باقر علیه السلام به افشاگری علیه آنان و لعن و نفرینشان می پرداخت. امام علیه السلام می فرمودند: «مغیره مانند بلعم است که خداوند در حق او فرمود: «الذی آتیناه آیاتنا فانسلخ منها فاتبعه الشیطان فکان من الغاوین.» ؛ (۳) مغیره قائل به جسم بودن خدا بود و سخنان غلوآمیز درباره امام علی علیه السلام می گفت..» همچنین امام باقر علیه السلام درباره بیان فرمودند: «خداوند لعنت کند بیان را؛ زیرا برپدرم دروغ می بست….» (۴)

وی به الوهیت امام علی و حسن و حسین علیهم السلام و محمد بن حنفیه و ابوهاشم (فرزند محمد بن حنفیه) قائل بود و خود را مصداق آیه «هذا بیان للناس.» می دانست. (۵)

ابومنصور عجلی، از دیگر غالیان بود که پیروانی گردآورد و امام باقر علیه السلام به طور رسمی او را طرد کرد. پیروان او با نام «منصوریه.» یا «کسفیه.» مشهور شدند. پس از وفات آن حضرت، وی ادعا کرد امامت به او منتقل شده است. (۶)

۳٫ مبارزه با بدعت گذاران

امام باقر علیه السلام می فرمود: کسی که با گناه و ارتکاب کبائر به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرات نشان دهد، کافر است. کسی که روشی غیر از دین خدا پی نهد مشرک است» (۷)

آن حضرت همواره با بدعتها مبارزه می کرد که نمونه ای را مرور می کنیم.

متعه

جواز یا حرمت متعه

عبدالله معمر لیثی به امام باقر علیه السلام گفت: شنیده ام متعه را جایز می دانید. امام فرمودند: بلی! خداوند آن را جایز شمرده و سنت رسول خدا هم بر آن بوده و اصحاب هم عمل می کردند. عبدالله گفت: ولی عمربن خطاب آن را ممنوع کرد. حضرت فرمودند: بنابراین تو بر سخن رفیقت باش، من هم بر سخن و رای رسول خدا صلی الله علیه و آله استوار خواهم ماند.

عبدالله گفت: آیا شما خشنود می شوی وقتی ببینی شخصی با زنی از بستگان و خانواده شما چنین عملی را انجام دهد؟ امام علیه السلام فرمودند: ای بی خرد! چرا سخن از زنان به میان می آوری؟ آن خدایی که ازدواج موقت را حلال کرد، از تو و همه کسانی که به تکلف و اجبار متعه را حرام شمرده اند، غیرتمندتر است. آیا دوست داری که زنی از خانواده تو به همسری مردی درآید که تهیدست است؟…

عبدالله گفت: خیر.

امام علیه السلام فرمودند: چرا تو حلال خدا را حرام می شماری؟

عبدالله گفت: من حلال خدا را حرام نمی شمارم، ولی معتقدم مرد فقیر و بافنده تهیدست کفو و هم سطح ما نیست.

امام علیه السلام فرمودند: ولی برنامه خدا غیر از این است، زیرا اعمال نیک همین مرد را می پذیرد و حوریان بهشتی را به ازدواج او در می آورد، ولی تو از روی کبر و نخوت از خویشاوندی با مؤمنی که شایسته همسری حوریان بهشتی است، ناخشنود هستی.

عبدالله تسلیم شد و خندید و گفت: به راستی که سینه های شما محل رویش درختان تناور دانش است. میوه های درخت دانش از آن شماست و برگهایش در اختیار مردم. (۸)

۴٫ مبارزه با انحرافات علماء

در این دوره فقها به شدت فعال بودند و همین امر لزوم هوشیاری امام را می طلبید. حضرت در برابر فقهایی مثل ابوحنیفه به شدت ایستادگی می کرد. (۹)

از جمله درباره اهل قیاس به زراره فرمودند: «یا زراره ایاک واصحاب القیاس فی الدین فانهم ترکوا علم ما وکلوا به وتکلفوا ما قد کفوه یتاولون الاخبار ویکذبون علی الله عزوجل؛ (۱۰)

ای زراره! از کسانی که در کار دین قیاس می کنند، بپرهیز؛ زیرا آنان علمی را که مکلف به آن بودند کنار گذاشته و به چیزی پرداخته اند که به آنها سپرده نشده است. خبرها را [به ذوق خود] تفسیر کرده و بر خدای بزرگ دروغ می بندند.

محمد بن طیار از اصحاب امام باقر علیه السلام می گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمودند: آیا با مردم بحث می کنی؟ گفتم: آری. فرمودند: آیا هرچه می پرسند تو به هر حال پاسخی می دهی؟ گفتم آری! فرمودند: پس در چه زمینه سکوت کرده و علم و دانش واقعی را به اهلش ارجاع می دهی؟

امام علیه السلام با این سؤال به او فهماند که نحوه پاسخگویی او به پرسشهای مردم غلط است و در مسائل دینی باید به مرجع اصلی آن که ائمه اطهار علیهم السلام هستند مراجعه کرد.

امام باقر علیه السلام می فرمود: کسی که با گناه و ارتکاب کبائر به مبارزه با خدا برخاسته و از خود جرات نشان دهد، کافر است. کسی که روشی غیر از دین خدا پی نهد مشرک است

همچنین ابوحمزه ثمالی از گفتگوی امام با قتاده چنین یاد می کند: امام رو به آن مرد کرد و پرسید: تو کیستی؟ گفت: قتاده بن دعامه بصری. فرمود: تو فقیه اهل بصره ای؟ گفت: آری. فرمود: وای بر تو ای قتاده! خداوند بندگان شایسته ای را آفریده است تا حجت بر دیگران باشند. آنان اوتاد زمین و برپادارنده امر الهی و نخبگان علم خدایند، آنان را قبل از آفرینش دیگر بندگان برگزیده است.

قتاده پس از سکوتی طولانی گفت: به خدا سوگند من تا کنون در برابر فقیهان بسیار و نیز پیش روی ابن عباس نشسته ام ولی آن گونه که در برابر شما مضطرب شده ام، در مقابل هیچ یک از آنان، اضطراب مرا فرا نگرفت. امام فرمود: تو می دانی کجا نشسته ای؟ در مقابل خاندانی هستی که خدا درباره اش فرموده است: «فی بیوت اذن الله ان ترفع ویذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والآصال.» (۱۱) و فرموده است «رجال لا تلهیهم تجاره ولا بیع عن ذکر الله واقام الصلاه وایتاء الزکاه.» (۱۲) پس جایگاه تو آن جاست که خود می دانی و ما آن خاندانیم که خدا توصیف کرده است. (۱۳)

۵٫ پاسخ به پرسشها و شبهات

* فردی به امام باقر علیه السلام گفت: خدا از چه زمانی وجود داشت؟ آن حضرت فرمودند: وای بر تو! زمان برای موجودی است که سابقه نیستی دارد، اما خدا دارای وجود همیشگی است. (۱۴)

* از آن حضرت درباره تفسیر آیه «یا ابلیس ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدی.» (۱۵) سؤال شد. آن حضرت فرمودند: «ید» در کلام عرب به معنای قوت و عظمت است. خداوند می فرماید: «والسماء بنیناها باید» (۱۶) ؛ آسمان را با قدرت و نیرو افراشتیم..»

* مردی از خوارج به امام باقر علیه السلام گفت: چه چیز را می پرستی؟ فرمود: خدای متعال را. گفت: آیا او را دیده ای؟ فرمود: «چشمها با مشاهده حسی او را ندیده اند، ولی قلبها به حقیقت ایمان خدا را یافته اند. خدا را به وسیله مقایسه نمی توان شناخت و با حواس نمی توان درک کرد و شباهتی با آدمیان ندارد. خدا به وسیله نشانه ها و آیاتش، وصف و شناخته می شود و در حکم و داوری اش هرگز ستم نمی کند. این همان خدایی است که جز او معبودی نیست. (۱۷)

پی نوشت:

۱) کافی، ج ۸، ص ۳۴۹؛ بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۲۶٫

۲) اختیار معرفه الرجال، جزء ۴، ص ۳۰۲، ح ۵۴۳٫

۳) اعراف/۱۷۵؛ بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۲۲٫ (ترجمه آیه: آن کسی که آیات خود را به او دادیم؛ ولی خود را از آن تهی ساخت و شیطان در پی او افتاد، و از گمراهان شد..»

۴) اختیار معرفه الرجال، ص ۳۰۱٫

۵) طبری، ج ۵، ص ۴۵۷؛ الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص ۲۰۹٫

۶) فرق الشیعه، ص ۳۸٫

۷) بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۲۲٫

۸) کشف الغمه، ج ۲، ص ۳۶۲؛ بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۶٫

۹) المجالس المفیده، ص ۳۹؛ وسایل الشیعه، ج ۱۸، ص ۳۹٫

۱۰) بحارالانوار، ج ۲، ص ۳۰۴ و ۳۰۸؛ وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۵۹ و امالی مفید، ص ۵۱٫

۱۱) نور/۳۶٫

۱۲) نور/۳۷٫

۱۳) اصول کافی، ج ۶، ص ۲۵۶؛ بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۳۵۸٫

۱۴) اصول کافی، ، باب الکون والمکان، ج ۳٫

۱۵) ص/۷۵٫ «ای ابلیس! چه چیزی تو را مانع شده است از اینکه برای آنچه با دست خود آفریدم، سجده کنی؟»

۱۶) سیره الائمه الاثنی عشر، ج ۳، ص ۲۱۳٫

۱۷) الاحتجاج، ص ۳۲۱٫

فرآوری : محمدی

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

***

توصیه امام باقر علیه‏ السلام به تجارت

استاد شهید مرتضى مطهرى رحمه الله در این باره مى فرماید: اسلام دو پیوند با اقتصاد دارد: مستقیم و غیرمستقیم. پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد؛ از آن جهت است که مستقیماً یک سلسله مقررات اقتصادى درباره مالکیت، مبادلات، مالیاتها، ارث، هبات، صدقات، وقف و مجازاتهاى مالى و غیره دارد.

پیوند غیرمستقیم اسلام با اقتصاد، از طریق اخلاق است. اسلام مردم را توصیه مى کند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ایثار، منع دزدى و خیانت و رشوه. همه اینها در زمینه ثروت است، و یا قسمتى از قلمرو این مفاهیم، ثروت است. (۱)

بى گمان یکى از مهم ترین انگیزه هاى مکتب نبوى صلى الله علیه وآله در توصیه به شکوفاسازى اقتصاد و بهره مندى از دارایى کافى، نقش مهم یک اقتصاد مطلوب در مدد رساندن به دیندارى و اصلاح امر آخرت است؛ همان گونه که در حدیث نبوى صلى الله علیه وآله چنین مى خوانیم: نِعْمَ الْعَوْنُ عَلى تَقْوَى اللَّهِ الْمالُ؛(۱) مال و دارایى، چه کمک خوبى براى پرهیزکارى است.

خلاصه اینکه، اسلام، ثروت پرستى را محکوم کرده است؛ نه ثروت را، و دنیاطلبى را رد کرده است، نه دنیا را؛ چنان که باز در حدیث نبوى صلى الله علیه وآله مى خوانیم: لا تَسُبُّو الدُّنْیا، فَلَنِعْمَ الْمِطِیَّهُ لِلْمُؤْمِنِ عَلَیْها یَبْلُغُ الْخَیْرَ وَعَلَیْها یَنْجُو مِنَ الشَّرِّ؛(۲) به دنیا دشنام ندهید؛ چرا که دنیا مرکب خوبى براى مؤمن است که با آن به خیر دست مى یابد و از شرّ نجات مى یابد.

از این رهگذر، اهل بیت علیهم السلام بر مسئله اقتصاد اهتمام مى ورزیدند. ایشان، هم خود به سامان بخشیدن آن همت مى گماشتند و هم دوستان و پیروانشان را به این امر فرا مى خواندند.

امام باقرعلیه السلام نیز از این قاعده مستثنا نمانده و در کنار همه ابعاد معنوى و تعالى بخش خویش، سیمایى اقتصادى از خود به جاى گذاشته است. مقاله حاضر، کند و کاوى مختصر، درباره گفتار و رفتار اقتصادى حضرت باقرعلیه السلام است.

۱٫ امام باقر علیه السلام و توصیه به تجارت

حضرت باقر العلوم علیه السلام از رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله نقل مى کند: الْبَرَکهُ عَشْرَهُ اَجْزاءٍ: تِسْعَهُ اَعْشارِها فِى التِّجارَهِ؛(۳) برکت ده جزء دارد که نه جزء آن در تجارت است. لازمه یک تجارت سودآور، آگاهى تاجر از قوانین و اصول این کار است، و به عبارت دیگر امور تجارى، به عقل اقتصادى نیازمند است تا بر اثر آن، سوددهى خویش را تضمین کند. امام پنجم علیه السلام در این باره فرموده است: … فَاِنَّ الْمَغْبُونَ فِى بَیْعِهِ وَشَرائِهِ غَیْرُ مَحْمُودٍ وَلا مَأجُورٍ؛(۴) آنکه در خرید و فروشش [عقل اقتصادى لازم را ندارد و] ضرر مى کند، نه ستایش مى شود و نه پاداشى دارد.

بهترین کارها کشاورزى است؛ چیزى را مى کارى و نیکوکار و بدکار از آن مى خورند. نیکوکار مى خورد و برایت [از خدا] آمرزش مى طلبد، و بدکار مى خورد و آنچه خورده است، او را لعن و نفرین مى کند، و چرندگان و پرندگان از آن مى خورند

جالب آنکه آن حضرت در سخنى حکیمانه به یکى از قوانین تجارت سودآور اشاره کرده، مى فرماید: اِنَّ مَنْ باعَ اَرْضاً اَوْ ماءاً، وَلَمْ یَضَعْ ثَمَنَهُ فِى اَرْضٍ وَماءٍ ذَهَبَ ثَمَنُهُ مَحْقاً؛(۵) هر که زمین یا آبى (چشمه و قناتى) را بفروشد، و به زمین و چشمه اى دیگر تبدیل نکند، پول او از بین خواهد رفت.

نکته: از نظر پنهان نماند که کنار توصیه آموزه هاى دینى به تجارت، به شیوه حلال آن نیز سفارش فراوانى شده است؛ و اینکه تاجر باید به قوانین شرعى این حرفه نیز آگاه باشد، تا از این طریق کسبش حلال و درآمدش پاکیزه باشد.

همچنین حضرت باقرعلیه السلام مى فرماید: العِبادَهُ سَبْعُونَ جُزءاً، اَفْضَلُها طَلَبُ الْحَلالِ؛(۶) عبادت، هفتاد جزء دارد که برترین آنها کسب حلال است.

۲٫ بیزارى امام باقرعلیه السلام از بیکارى، تنبلى و وانهادن کسب و کار

با نگاهى به سیره پیامبران الهى علیهم السلام در مى یابیم که خداوند تبارک و تعالى، حتّى براى آنان نیز ترک کسب و کار را نپسندید و آنان را به کوشش فرا خواند؛ چنان که در حدیثى قدسى چنین آمده است:

«خداوند به داوود علیه السلام وحى کرد: تو بنده خوبى هستى، امّا از بیت المال ارتزاق مى کنى و با دستت کسب و کار نمى کنى! پس داوود علیه السلام چهل صبح گریه کرد تا آنکه خداوند به آهن وحى کرد که براى بنده من داوود، نرم شو! پس خداوند [بدینگونه ] آهن را برایش نرم ساخت، و او [از آن پس شروع به کار کرد، بدین گونه که ] هر روز، زره اى درست مى کرد و آن را به هزار درهم مى فروخت. پس سیصد و شصت زره درست کرد و آن را به سیصد و شصت هزار [درهم ]فروخت و [بدین گونه با کار کردن ] از بیت المال بى نیاز شد. » (۷)

امام باقرعلیه السلام مى فرماید: اِنِّى اَجِدُنِى اُمْقِتُ الرَّجُلَ مُتَعَذِّرَ الْمَکاسِبِ، فَیَسْتلْقِى عَلى قَفاهُ وَیَقُول: اللَّهُمَّ ارْزُقْنِى، وَیَدَعُ اَنْ یَنْتَشِرَ فِى الْاَرْضِ وَیَلْتَمِسَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ، فَالذَّرَّهُ تَخْرُجُ مِنْ حُجرِها تَلْتَمِسُ رِزْقَها؛(۸) من بیزارم از کسى که عذرتراشى مى کند و سراغ کسب و کار نمى رود، و [در خانه ]بر پشت دراز مى کشد و مى گوید: خدایا! به من روزى عطا کن! ؛ و سرازیر شدن در اطراف کره زمین [براى کسب و کار را] و درخواست از فضل خدا را وا مى نهد؛ در حالى که مورچه از خانه اش به طلب روزى خارج مى شود [و روزى اش را با تلاش به دست مى آورد].

امام باقر

همچنین ایشان فرمود: اِنِّى لَاُبْغِضُ الرَّجُلَ اَنْ یَکونَ کسْلاناً عَنْ اَمْرِ الدُّنِیا وَمَنْ کسِلَ عَنْ اَمْرِ دُنِیاهُ فَهُوَ عَنْ اَمْرِ آخِرَتِهِ اَکسَلُ؛(۹) از آن کسى که در کار دنیا[ى خود] تنبل باشد، نفرت دارم. آن کسى که در کار دنیاى خویش تنبل باشد، در کار آخرتش تنبل تر خواهد بود.

البته این یادآورى لازم است که کوشش، تنها در کارهاى بدنى و فیزیکى خلاصه نمى شود؛ بلکه کار، مصداق هاى دیگرى نیز دارد؛ همانند کارهاى فکرى، پژوهشى، تبلیغى، نویسندگى و مانند اینها. مى توان به تناسب ذوق، سلیقه و استعداد، یک یا چند نمونه از این کارها را برگزید و بدان سرگرم شد.

۳٫ امام باقرعلیه السلام و تلاش اقتصادى

تلاش براى سامان دادن به امور اقتصادى، افزون بر آنکه به عزتمندى و سربلندى شخص و جامعه مى انجامد، شرط اصلى شکوفایى اقتصادى نیز است. اسلام براى کار، اهمیت فراوانى قائل شده است و هیچگاه بیکارى را براى پیروانش تجویز نکرده است. از نگاه این دین مبین، در جامعه اسلامى هر کسى باید به کارى سرگرم و بدین گونه، وجودش براى دیگران ثمربخش باشد.

۴٫ پدیده فقر

یکى از اهداف دین ما در توصیه به کارهاى اقتصادى، ریشه کن ساختن پدیده فقر است. اسلام هرگز پدیده فقر را تأیید و بدان توصیه نمى کند. امام باقرعلیه السلام در بیانى نیایش گونه مى گوید: اَسْئَلُک اللَّهُمَّ الرَّفاهِیَّهَ فِى مَعِیشَتِى ما اَبْقَیْتَنِى… وَلا تَرْزُقْنِى رِزْقاً یُطْغِینِى وَلا تَبْتَلِیَنِى بِفَقْرٍ اَشْقى بِهِ؛(۱۰) خداوندا! از تو رفاه در زندگى را تا زنده هستم درخواست مى کنم… به من چندان روزى مده که سرکش و گستاخ شوم، و به فقرى نیز گرفتارم مساز که بدبخت شوم.

خداوند به داوود علیه السلام وحى کرد:تو بنده خوبى هستى،امّا از بیت المال ارتزاق مى کنى و با دستت کسب و کار نمى کنى!پس داوود علیه السلام چهل صبح گریه کرد تا آنکه خداوند به آهن وحى کرد که براى بنده من داوود،نرم شو! پس خداوند [بدینگونه] آهن را برایش نرم ساخت،و او هر روز،زره اى درست مى کرد و آن را به هزار درهم مى فروخت.پس سیصد و شصت زره درست کرد و آن را به سیصد و شصت هزار [درهم]فروخت و از بیت المال بى نیاز شد

در این باره آیه شریفه مى فرماید: وَلَوْ کنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لَاسْتَکثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِىَ السُّوءُ ؛(۱۱) اگر غیب مى دانستم سود فراوان مى بردم و بدى به من نمى رسید.

حضرت باقر العلوم علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: مقصود از سوء در آیه شریفه، فقر است. (۱۲)

بارى، بررسى مشکلات اجتماعى و علت شناسى نابسامانیها، روشن مى سازد که فقر، اساس مشکلات و نابسامانیهاست. هر چه ذهنى فکر کنیم و واقعیات زندگى را نادیده بگیریم، این واقعیت را نمى توان نادیده گرفت که آدمى در این زندگى در قالبى مادى جاى دارد، و با اشیاء سروکار دارد و در محیطى زندگى مى کند که به وسایل و ابزار مادى نیازمند است؛ همانند: غذا، لباس، مسکن، نظافت، بهداشت و… . در حقیقت جغرافیاى حیات انسان در این دنیا، جغرافیاى اقتصادى است و ماهیت حیات انسانى با این امور مادى پیوندى الزامى و جبرى دارد. (۱۳)

۵٫ توصیه به کشاورزى

کشاورزى، یکى از ارکان اقتصاد هر کشور و از عوامل اصلى قطع وابستگى اقتصادى هر جامعه است. بى گمان، ادامه حیات انسانها در گرو آن است که از خوردنیهایى چون: نان، برنج و… استفاده کنند و این صنعت کشاورزى است که این بخش از نیازمندى انسان را رفع مى کند.

به این حدیث حضرت باقرعلیه السلام در این باره توجّه کنیم: کانَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِین علیه السلام یقول: مَنْ وَجَدَ ماءً وَتُراباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَاَبْعَدَهُ اللَّهُ؛ هر که با وجود داشتن آب و خاک، [باز هم فقیر و نیازمند باشد، خدا وى را [از رحمت خود ]دور گرداند.

همچنین ایشان مى فرماید: خَیْرُ الْاَعْمالِ الْحَرْثُ، تَزْرَعُهُ فَیَاْکلُ مِنْهُ الْبِرُّ وَالْفاجِرُ؛ اَمَّا الْبِرُّ فَما اَکلَ مِنْ شَىْ ءٍ اِسْتَغْفَرَ لَک وَاَمَّا الْفاجِرُ فَما اَکلَ مِنْهُ مِنْ شَىْ ءٍ لَعَنَهُ؛ وَیَاْکلُ مِنْهُ الْبَهائِمُ وَالطَّیْرُ؛ بهترین کارها کشاورزى است؛ چیزى را مى کارى و نیکوکار و بدکار از آن مى خورند. نیکوکار مى خورد و برایت [از خدا] آمرزش مى طلبد، و بدکار مى خورد و آنچه خورده است، او را لعن و نفرین مى کند، و چرندگان و پرندگان از آن مى خورند. 

پی نوشت ها :

(۱) کنز العمال، متقى هندى، عمان، بیت الافکار الدولیه، ج ۱، ص ۳۳۷، ح ۶۳۴۲٫

(۲) همان، ج ۱، ص ۳۳۷، ح ۶۳۴۳٫

(۳) وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملى، قم، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، سوم، ۱۴۱۶ ق، ج ۱۷، ص ۱۰٫

(۴) همان، ص ۳۷۰٫

(۵) همان، ص ۷۰٫

(۶) وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۲۱٫

(۷) همان، ص ۳۷ و ۳۸٫

(۸) همان، ص ۳۰٫

(۹) الحیاه، محمدرضا، محمّد و على حکیمى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، دوم، ۱۳۷۸ ش، ج ۵، ص ۴۹۵٫

(۱۰) بحار الانوار، محمّد باقر مجلسى، بیروت، مؤسسه الوفاء، سوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۹۷، ص ۳۷۹٫

(۱۱) اعراف/۱۸۸٫

(۱۲) تفسیر نور الثقلین، ج ۲، ص ۱۰۷٫

(۱۳) معیارهاى اقتصادى در تعالیم رضوى، محمّد حکیمى، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، دوم، ۱۳۷۶ ش، ص ۱۲۷٫

فرآوری :محمدی

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

***

پلاکارد شهادت امام محمد باقر (ع) ، طرح پلاکارد شهادت امام محمد باقر (ع) ، بنر پلاکارد شهادت امام محمد باقر (ع)

ثامن گرافیک

همیشه توی کار فکرم این بوده که کاربردی ، ساده ، همه پسند و قابل چاپ باشه . از سال 1392 با دوستان عزیزم در سایت عمارها ساکنیم و افتخار می کنم که در کنار این بزرگواران مشغول کار فرهنگی سایبری هستیم . کتانباف 09357331280 التماس دعا

دیدگاه کاربران ...

تعداد دیدگاه : 0

    لطفا قبل از ارسال سئوال یا دیدگاه سئوالات متداول را بخونید.
    جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
    دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

    دیدگاه خود را بیان کنید

    Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.