بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ابا عبدالله
***
این طرح سفارش بوده و مدتها پیش کارش کرده بودم . گفتم به مناسبت بازگشایی مدارس و هفته دفاع مقدس بزارم دوستان استفاده کنن.
***
پیش نمایش طرح (کلیک کنید)
دریافت سایز اصلی : DOWNLOAD
دریافت سایز اصلی)(کمکی) : DOWNLOAD
***
به انضمام :
ترسیم سبک زندگی شهدا
سبک زندگی
وی ادامه داد: پیش از هر اقدامی باید منظورمان از سبک زندگی را تبیین کنیم؛ چرا که سبک زندگی، دارای ابعاد مختلفی است. یکی از تقسیمات سبک زندگی این است که این موضوع واجد مجموعهای از اعتقادات، اخلاقیات و احکام است که حوزه اندیشه، اخلاق و افکار را شامل میشود.
شاکری با تأکید بر اینکه دامنه سبک زندگی به عنوان یک مفهوم، دامنهای بسیار گسترده است، تصریح کرد: دامنه این مفهوم بسیار گسترده است تا جایی که میتوان گفت مسئلهای از ساحتهای وجودی و زیستی ما نمیماند، مگر آنکه حاکی از بخشی از سبک زندگی باشد.
مفهومی بسیار گسترده
وی افزود: از این جهت ما با یک مفهوم گسترده روبرو هستیم و وقتی وارد حوزه هنر به ویژه ادبیات میشویم، ترسیم این مفهوم سختی دوچندانی را به خود میگیرد. این مفهوم گسترده اگر چه مجموعهای از حقایق را شامل میشود، اما حوزههایی که مفهوم سبک زندگی به آنها اطلاق میشود، در یک ردیف نبوده و هم عرض و هم تراز نیستند. پس در ترسیم این مفهوم باید با دیدی ژرفتر به موضوع نگریست.
این نویسنده و محقق عرصه دفاع مقدس با بیان اینکه در بررسی مفهوم سبک زندگی از جنبه افکار و عقاید، باید عالم خیال را در نظر بگیریم، اظهار کرد: برای مثال در ترسیم یقین شهدا به معاد و معارف، کار بسیار دشوار است و باید بتوان به عمق افکار آن بزرگواران پی برد و این مقوله را شناخت. با این حال، حتی با اشراف کامل نسبت به این جنبه، تجلی و ظهور این موضوع در هنر و به ویژه ادبیات داستانی، مقولهای بسیار پیچیده است.
وی با اشاره به اینکه هنر به سختی میتواند چنین مفاهیمی را به تصویر بکشد، عنوان کرد: اما در زمینه اخلاقیات که بخشی از سبک زندگی است، کار راحتتر میشود و دشواری نشان دادن آن، کمتر از نشان دادن عقیده و فکر است. این مقوله نیز سختیهای خاص خود را دارد، اما ترسیم آن به نسبت راحتتر از مقوله پیشین است.
رایجترین شکلی که در سبک زندگی و در هنر نمود پیدا میکند، جنبهای است که به ابعاد جوارحی و بیرونی میپردازد. آنچه که از یک شخصیت در جهان خارج دیده میشود و گویای سبک زندگی اوست
نخستین مرحله از ارائه سبک زندگی شهدا
شاکری اذعان کرد: رایجترین شکلی که در سبک زندگی و در هنر نمود پیدا میکند، جنبهای است که به ابعاد جوارحی و بیرونی میپردازد. آنچه که از یک شخصیت در جهان خارج دیده میشود و گویای سبک زندگی اوست، به راحتی میتواند با بهرهگیری از زبان هنر، به مخاطبان انتقال داده شود.
وی با بیان اینکه ترسیم ابعاد خارجی و در واقع افعالی و عملکرد شهدا، اولین مرحله در ترسیم سبک زندگی شهدا است که هنر به آن میپردازد، یادآور شد: باید تلاش کنیم که این لایههای سهگانه را مورد توجه قرار دهیم و از لایههای بیرونی به اعماق سبک زندگی برویم؛ به طوری که در وهله اول، افعال، سپس اخلاق و بعداً اعتقادات را به تصویر بکشیم.
این نویسنده عرصه دفاع مقدس ادامه داد: البته نباید فراموش کرد که برای انتقال هر کدام از این جنبهها، نیازمند لوازم و ابزارهای خاص هستیم. برای اینکه به صورت خاص در زمینه شهدا و به طور گستردهتر، روایت سبک زندگی دینی در ادبیات محقق میشود، باید از تمامی ظرفیتهای ممکن در جامعه هنری کشور بهره ببریم. با توجه به اینکه سبک زندگی، بر پایه سبک زندگی دینی بود، باید از علوم ترویجی دینی نیز استفاده کنیم.
نیاز ترسیم سبک زندگی
وی اظهار کرد: روایت سبک زندگی دینی در حوزه افعال، قطعاً نیازمند شناختن حدود و احکام است و چارچوبهای شریعت و بایدها و نبایدهای دینی را باید شناخت و دید که شهدا چگونه به این حدود عمل میکردند. در بخش دوم و در حوزه اخلاقیات نیز ضمن لزوم اشراف به حدود، باید به عالم روح و اخلاق وارد شویم که پیچیدهتر از بخش اول است. باید از مدارج و درجات اخلاقی اطلاع داشته باشیم تا بتوانیم ظهور ایدئولوژی اسلامی در شهدا را به تصویر بکشیم.
شاکری در پایان سخنان خود یادآور شد: در مرحله عقل، ترسیم سبک زندگی شهدا که بر پایه سبک زندگی دینی است، با دشواریهای بسیاری مواجه است، اما بعد از رعایت این سه بخش، به وضوح میتوان سبک زندگی شهدا را به تصویر کشید.
***
درسهایی برای زندگی
وی با بیان اینکه استان ایلام با پذیرش خودجوش زندگی در شرایط جنگی، نفیسترین تابلوهای از خودگذشتگی و ایثار را در سالهای دفاع مقدس ترسیم کرد تا به دنیا ثابت کند عشق به زندگی، وطن و رهبری زیر فشار شدیدترین بمبارانها و حملات زمینی و هوایی فراموشناپذیر است، افزود: از جمله واژههایی که در سالهای دفاع مقدس ظهور کرد و وارد ادبیات جنگ دنیا شد پدیدهء «جنگ شهرها» بود.
این پژوهشگر فرهنگی ادامه داد: مردم ایلام در حرکتی کاملاً خودجوش پس از اولین حملات غافلگیرکننده موشکی و بمباران هوایی به دعوت عشایر غیور و مردمان نیکنهاد روستاهای استان، شهرها را از سکنه خالی کردند و به مناطقی بیرون از شهر پناه آوردند و در نتیجه، حملات کور هواپیماهای مزدور بعثی و موشکبارانهای شبانه که بیشتر با هدف خالی کردن پشت جبهه، اهالی شهرهای مرزی را نشانه رفته بود، عملاً با این اقدام بدیع مردم استان ایلام نقشههای دشمن خنثی شد.
مدیر مسئول نشریه «سیمای نو» در استان ایلام در ادامه افزود: این اقدام بینظیر مردم در پناه بردن به مناطق خارج از شهر با توجه به اینکه هیچگونه بار مالی را به دولت آن زمان به ویژه در ساخت اردوگاههای جنگی تحمیل نمیکرد عملاً در کاهش تلفات جانی موفقیت آمیز بود و بارها این حرکت مردمی در سالهای دفاع مقدس تکرار شد و مورد تحسین دولتمردان زمان خود قرار گرفت.
این کارشناس و پژوهشگر مردمشناسی با بیان اینکه زندگی در شرایط جنگی هنری بود که ابداعکننده آن مردم استان ایلام بودند، گفت: مردمی که سعی کردند با تحمل رنج و مشقت دوری از خانه و کاشانه خود و بردن زندگی زیر چادرهای چند نفره و محقر به رزمندگان جبهههای نبرد کمک کنند.
وی ادامه داد: ایجاد بازارچههایی برای تأمین مایحتاج روزانه مردم در مناطق کوهستانی و روستاهایی که به ظاهر از گزند حملات هوایی به دور بودند و تعطیل نشدن حتی یک روز فعالیتهای اداری و آموزشی و برپایی چند ساعته ادارات در مناطق مختلف خارج از شهر توسط مردم استان ایلام تمهیدی بود تا به رزمندگان اسلام پیام مقاومت فرستاده شود.
اکبری با بیان اینکه مردمی که زندگی در شرایط جنگی و زیر چادرها و خیمههای موقت را تجربه کردهاند از آن روزها به عنوان پر افتخارترین روزهای زندگی یاد میکنند، افزود: زنان و مردانی که لحظهای آسوده از آسیب دشمن زبون نبودند، با چنگ و دندان زندگی خویش را جهادگونه ادامه دادند و دوشادوش رزمندگان اسلام، پیام انقلاب ایران را با پایداری مردمانش به گوش آزادیخواهان جهان رساندند.
اقدام بینظیر مردم در پناه بردن به مناطق خارج از شهر با توجه به اینکه هیچگونه بار مالی را به دولت آن زمان به ویژه در ساخت اردوگاههای جنگی تحمیل نمیکرد عملاً در کاهش تلفات جانی موفقیت آمیز بود
عضو دائرهالمعارف شاعران و نویسندگان کشور، ادامه داد: چه بسیار زندگیهایی که در کمال سادهزیستی در جنگلهای انبوه «دالاهو» ، «مله پنجاو»، «بانکول» و «ششدار» به ثمر نشست و دختران و پسران آن روزها بدون هیچ تجملاتی تنها با برپایی یک چادر کوچک در کنار سایر خیمههای برافراشته، زندگی خود را آغاز کردند و کم نبودند بسیار فرزندانی که از همین نسل در ارتفاعات پرغرور و کوههای افسانهای ایلام سرفراز، بیهیچ امکاناتی زاده شدند و فرزند خلف مانشت، قلارنگ، سیوان و دالاهو نام گرفتند.
این پژوهشگر با بیان اینکه سالهای دفاعمقدس در استان ایلام زاده حرکت مردمی است، که خود نه تنها در بطن آن، بلکه ترسیمگر لحظه لحظه ثانیههای آن بودند، بیان کرد: علیرغم تمام سختیهای زندگی در شرایط جنگی، مردم استان ایلام ضمن گسیل جوانان برومند و رشید خود برای دفاع از مرزهای مقدس جمهوری اسلامی در تلاش برای حفظ روحیه رزمندگان، پشتیبانی و ارسال کمکهای مردمی به جبههها شبانهروز فعالیت داشتند.
وی یادآور شد: مردم استان ایلام با پشت سر نهادن فصول مختلف سال از روزهای گرم تابستان تا ماههای برفگیر و سخت زمستانی توانستند، واژه مقدس ایثارگری را به خود منتسب کنند.
این کارشناس فرهنگی خاطرنشان کرد: جا دارد تا نمایندگان مجلس شورای اسلامی و دولتمردان عزیز نسبت به مردم استان ایلام با نگاه ویژه و مثبت در راه توسعه و عقب ماندگیهای این استان و شهرهایی که جانانه در جنگ نابرابر شهرها سرفراز بیرون آمدند بنگرند و مردم استان ایلام را در ۸ سال دفاع مقدس به عنوان مقدس رزمندگی نائل کرده و امتیازات ویژهای برای مردم استان در آن زمان در نظر بگیرند.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
***
جایی برای درد دل
درد دل نسل سومیها
بچه تهرانم. بچه شهرک غرب. عموی من شهید شده اما من خیلی با انقلاب، مسجد و خدا ارتباط برقرار نکرده بودم
تو سن کمی هستم و ماشینم تویوتا کمریه. با توجه به سنم خدا همه چی بهم داده…
ولی بعضی وقتا دلم میگیره… میخواهم گریه کنم… میخواهم داد بزنم میخواهم این بغضمو خالی کنم…
همه چی یه حدی داره… خوشی یه حدی داره ما به خدا همه چی خوشی نیست… چیزایی که به عمرتون شاید نداشتین من داشتم اما کیفی که از گوش دادن به نوحه و اشک جم شدن تو چشامه تو این همه نیست…
رک به گم من همه چیز داشتم…
ولی به خدا یه چیزو نداشتم اونم عشق بود… وقتی عکس شهدا رو که میبینم به حقارت خودم پی میبرم. میبینم چقدر کوچیکم چقدر پوچم…
وقتی میبینم یه پسر ۱۲ ساله جلو دوربین ازش میپرسه چجوری مین رو خنثی میکنی میگه ما وسیلهایم خدا و امام زمان می خوان میبینم چقدر حقیرم…
وقتی میبینم وقتی داره شهید میشه اشهدش رو میخونه میبینم شهدا شما کجا و ما کجا…
خانوادم خیلی مذهبی نیستن…
خیلی اعتقاد ندارن اما من به اون دنیا اعتقاد دارم. به آقام اعتقاد دارم.
وقتی عکسهای عموم که شهید شده رو میبینم وقتی نامه هاشو می خونم میگم چرا ولمون کردین…
شهدا به چه امیدی ما رو تنها گذاشتین.
الآن بغض کردم مثل همیشه… میخواهم بترکونمش… نمیتونم… میترسم… میترسم…
خدا سایه شهدا رو از سرمون کم نکنه…
شهدا شرمندهام…
امید عسگری
درد و دل جانباز شهید!
دست نوشته جانباز شهید؛ سردار سید مجتبی علمدار: از همان لحظهای که تقدیر ما را از شما جدا کرد تاکنون یاد شما، خاطرههای دنیای پاک شما، امید حیاتمان گشته، ما به عشق شما زندهایم و به امید وصل کوی شما زندهایم.
اما شما، علی الظاهر دلیلی ندیدید که اوقات پر ارجتان را صرف ما کنید! چه بگوییم؟ راستی چگونه حرف دلمان را فریاد کنیم که بدانید بر ما چه میگذرد؟
مگر خودتان نمیگفتید که ستونهای شب عملیات، ستون گردان نیست، ستون عشق است، ستون دلهای سوختهای است که با خمیرمایهی اشک و سوز به هم گره خوردهاند.
پس چرا؟ هیچ سراغی از ما نمیگیرید؟ با اینکه تمام روز و شب ما بر شما عیان است، تمام ناگفتههایمان را میدانید، تمام نا نوشتههایمان را میخوانید، تمام پنهان و کردارمان را میبینید!
اگر قطرهی اشکی آرام آرام به دور از چشمهای نامحرمان بر گونههایمان میلغزد شما میدانید چه خاطرهای ناگهان از ذهن ما گذشته و آسمانش را ابری کرده.
اگر در برابر ناکسانی که آرزوی گریستن ما را دارند به مصلحت لبخند میزنیم، شما خوب میدانید این لبخند معجزه آتش سوزانی است که در فضای قلبمان برگرفته است.
اگر به غروب علاقه داریم خوب میدانید چرا! اگر به هوای ابری! شما میدانید چرا! اگر به چادر شما میدانید چرا! اگر به سنگ شما میدانید! اگر به خاک، اگر به آب، اگر به رودخانه، به دشت، به کوه، نمکزار شما میدانید چرا!
شما از راز دل ما آگاهید، اگر به قامت رعنایی خیره میشویم شما میدانید به یاد کهایم! اگر به عمق بیابانها مینگریم شما میدانید به دنبال چهایم! اگر به امید رویایی سر بر بالین میگذاریم شما میدانید به فکر کهایم! اگر به بلندای کوهی خیره میشویم شما میدانید قصه قصهی دیگری است! اگر به حرکت خرامان موجی چشم میدوزیم شما میدانید قضیه دیگری است!
آری شما ما را خوب میشناسید، شما ما را خوب میبینید چون همه زندگی ما دفتر ورق پاره ایست که بارها و بارها از برش کردهاید!
اما…اما اینجا ما از شما هیچ نمیدانیم! از همان وقت که صدای یا حسین (ع) آخرینتان را شنیدیم دیگر تا کنون نغمه دل انگیز نوایتان را گم کردهایم.
آخرین باری که چهره نورانیتان را دیدیم موقعی بود که صورتتان را بر خاک مزارتان نهاده بودند و سنگ لحد دیواری شد و نظاره رویتان را برای همیشه از ما دریغ کرد.
آری بسیاری از شماها را با آن لبخندهای زیبا در آخرین وداع دیدهایم، یا در هنگامه رزم، و از آن به بعد دیگر چیزی از شما نشنیدیم.
ای شهیدان! ای مفقودالاثرا! ای جاویدالاثرها! ای مفقودالجسدها!
ما نمیدانیم کجا رفتید، کجا هستید، نمیدانیم آنجا از اینجا دور است یا نزدیک؟ نمیدانیم چه میخورید؟ چه میکنید؟ چه مینوشید؟ «فی جنات النعیم» کجاست؟ آخر ما نمیدانیم «متکئین علیها متقابلین» یعنی چه؟
آخر ما نمیفهمیم «الا قیلا سلاما سلاما» یعنی چه؟ برای ما درک «ذواتا افنان فیها عینان تجریان، فیهما من کل فاکهه زوجان» محال است.
پاسخ شهید از جانب شهدا
آری، اینجا همان طور که میگفتند باغستانهایی دارد که نظارهاش انسان را مبهوت میکند، “فی جنه عالیه”اینجا درختهای زیبایش هرکدام با یک میوه، “تجری من تحتها الانهار” اینجا قصرهایی دارد از زمرّد و یاقوت، خدمتگزارانی بی شمار که آمادهی پذیرایی از صاحبان خانهاند. اینجا پرندههایی دارد خوش آواز، عندلیبانی که وقتی میخوانند، روح از نشاط به پرواز در میآید.
“و جزاهم به ما صبروا و جنه و حریرا و سقاهم ربهم شرابا طهورا”
آری! آری به خدا قسم هر چه میگفتند راست است، ”صدق الله العلی العظیم” خداوند به وعدهاش عمل کرد.
اما به آسمان پرستاره شبهای هفت تپه قسم، به ریگهای گرم تابستان سوزان خوزستان قسم، به سرمای کشنده کردستان قسم، به چادرهای برپاشده میان کویر قسم، که آن چادر نبود بلکه میعادگاه عاشقان خدا بود، محل عروج شهدا بود، آری کعبه دل بود، قسم به صفای اذان صبح گردان مسلم، قسم به بچههایی که تاکنون هیچ میلی به سمتشان نداشتیم، به جان امام اینجا بچهها هم قسم شدهاند که تا شما نیامدهاید نزدیکشان هم نرویم.
آن اوایل ملائک خدا زیاد سربهسرمان میگذاشتند، اما وقتی میدیدند که دلمان حیران جای دیگریست، دست از سر ما برمی داشتند. شما از بی مهری ما سخن میگویید و از اینکه با دیدن نعمتهای بهشت شما را فراموش کردیم.
آه! که چقدر بی انصافید! اگر ما به دنبال لذت بودیم چرا شهر را با تمام زیباییهایش گذاشتیم و آواره بیابانها شدیم؟ ما اگر عاشق جبهه بودیم به خاطر نفسهای گرمی بود که محیطش را معطر کرد، ما اگر عاشق جبهه بودیم به خاطر وجود مردان پاکی همچون افضلیها، بهتاش ها، بصیرها، طوسیها، نتاج ها، و هزاران عاشق دلباختهی دیگر بود که از جان گذشتند تابه جانان برسند.
ما اگر عاشق جبهه بودیم به خاطر صفای بچههایی بود که لذتهای مادی را فراموش مینمودند و اکنون ما نیز چون شماییم.
وقتی در خون خویش غلتیدیم و چشم از دنیا بستیم فکرمی کردیم که دیگر همه چیز تمام شد، اما این گونه نشد! دردهای شما در فراق ما دل ما را بیشتر آتش میزد، درست است که ما به هرچه میکنید آگاهیم اما این بلای بزرگی بود که ای کاش نصیب ما نمیشد. وقتی شما از این و آن طعنه میخورید و لاجرم به گوشه اتاق پناه میبرید و با عکسهای ما سخن میگویید و اشک میریزید به خدا قسم اینجا کربلا میشود! و برای هر یک از غمهای دلتان اینجا تمام شهیدان زار میزنند! یا آن زمانی که در مجالس با یاد ما گریه میکنید و به سرو سینه میزنید ما نیز به یاد آن روزها که باهم در سوز فراق مولایمان سینه میزدیم و گریه میکردیم، همراه با اشک شما، اشک غم میریزیم. خدا میداند که ما بیشتر از شما طالب دیداریم. برای همین پروردگار عالم اجازه میدهد هر از چندی با مولایمان حسین (ع) درد و دل کنیم.
بچهها! آقا امام حسین (ع) خیلی بزرگوار است! او بهتر از همه ما شلمچه را میشناسد، فاطمیه را زیباتر از همه ما تعریف میکند، او خاطرههای جبهه را خیلی دوست دارد، هر وقت به پابوسش میرویم از ما میخواهد برایش خاطره بگوییم، به مجرد اینکه بچهها نغمه سرایی میکنند چشمهای آقا مالامال از اشک میشود، سر مبارکشان را به زیر میاندازند و دانههای اشکش زمین بهشت و محاسن شریفشان را تر میکند.
همین دیروز بود که نوبت من بود تا خاطره تعریف کنم، من از غروبهای شلمچه تعریف کردم از کانال ماهی، از سه راه مرگ! از جاده شهید صفری، سنگرهای نونی، جادهی امام رضا (ع). من از جاده شهید خرازی شروع کردم ، هنوز چند دقیقه نگذشته بود که صدای نالههای آقا را با همین دو گوشم شنیدم! آرام و آهسته فرمود:ما رایت اصحاب …
هیچ یاورانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خود ندیدم! یکی از بچهها به من گفت: بس است، دیگر نگو! که آقا سر از زیر برداشت و آهسته فرمود: بگو! بگو عزیز دلم! آنچه در دلت بی تابت کرده بگو!
فرآوری : سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
***
آیا استمرار جنگ به مصلحت بود؟
بـراى پـاسـخ به سۆال اول سعى خواهیم کرد استمرار جنگ را در ابعاد مختلف موردنقد و بررسى قرار دهیم :
۱) هدف از تحمیل جنگ به ایران
طـبـق بـررسـى هـاى بـه عـمـل آمـده و اعـتـرافـات فـرمـاندهان حزب بعث واسـتـراتـژیـست هاى کاخ سفید, هدف از تحمیل جنگ به ایران موارد زیر بوده است :
ـ نابودى انقلاب اسلامى و یا حداقل کنترل آن
ـ تشکیل عربستان بزرگ
ـ تصرف خوزستان و گرفتن کل شط العرب
بـدیـن تـرتیب در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ صدام به این نتیجه رسیده بود که حکومت ایـران بـه خاطر انقلاب از نظر توان نظامى بسیار ضعیف شده , لذا از آن موقعیت اسـتفاده کرده و با حمایت و تحریک قدرت هاى استعمارى جنگ را بر ما تحمیل کـرد. حالااین سۆال مطرح است که آیا دشمن پس از فتح خرمشهر متنبه شده و هدف (نابودى انقلاب اسلامى ) را رها کرده بود یا خیر؟
اصـولا دشـمـن از جـنگ به عنوان ابزارى براى رسیدن به اهداف خود استفاده مى کرد.اما جمهورى اسلامى بعد از فتح خرمشهر, مقتدرتر شده بود و به همین جـهـت خـطرآن در نزد دشمنان نیز افزون تر شده بود. بنابراین دشمن چون به هـدف خـود نـرسـیده بود, به دنبال این بود که این نظام تقویت شده را به انحاء مختلف تضعیف نماید.
نـکـتـه دیـگرى نیز مطرح بود و آن این که دشمن از اهدافش دست بر نداشته بـلـکه نسبت به اهدافش هوشیارتر هم شده و حمایت هاى دیگرى هم ممکن بود جـلب نماید, در این حال , چه تضمینى وجود داشت که با توقف جنگ دیگر اقدام بـه تـجـاوز مـجدد نکند؟ بنابراین منطق نظامى در آن شرایط, حکم مى کرد که براى رفتن به پشت میز مذاکره و توقف جنگ , ایران پشتوانه اى به عنوان تضمین صـلـح داشـتـه باشد و این پشتوانه چیزى جز پیشروى در قسمتى از خاک عراق نمى توانست باشد.
۲) خوى تجاوزگرى صدام و حزب بعث
در سـال ۱۳۶۱ در شـرایـطى زمـزمـه هـاى صـلـح و آتـش بس از سوى عراق و مـتـحـدان منطقه اى آن مطرح شد که جمهورى اسلامى به عنوان پیروز جنگ , تـوانسته بود درمقابل عراق , قدرت نمایى کند و به همین جهت نیزبه هیچ وجه حـاضـر بـه دادن کـوچکترین امتیاز به طرف مقابل نبود و شرایط ملى هم به او چنین اجازه اى نمى داد.
از طـرف دیـگـر, صـدام در جـنـگ بـه شـدت تضعیف شده و در طى دو سال نیروهایش به شکل مفتضحانه یا فرار کردند یا اسیر شدند و یا کشته شدند که این ضـربـه بـزرگى به حزب بعث و ارتش عراق بود به شکلى که سازماندهى ارتش عراق در آن مقطع زمانى به کلى بهم ریخت . نیز اهدافى که زمان شروع جنگ در ذهن استراتژیست هاى نظامى بغداد بود هیچ کدام محقق نشده و طبیعى بود که صدام به عنوان رئیس حزب بعث عراق مى بایست توجیهى براى قول هایى که در ابتداى جنگ به مردمش داده بود مى داشت .
بـا تـوجـه به روحیات روانى , خوى تجاوزگرى صدام قطعا آن ها به دنبال صلح دایم نبودند اما زمزمه هاى صلح را مطرح مى کردند تا با این تاکتیک ضمن تجهیز قـوا،ارتـش بـه هـم ریخته خود را سر و سامانى داده و پس از آن اقدام به تجاوز مـجـددنـمـایند. صدام توجیه اولیه اش براى شروع جنگ این بود که : (قرارداد ۱۹۷۵ الـجزایربه ما تحمیل شد, چون از یک طرف توان نظامى و تسلیحاتى ما به شـدت کـاهش یافته بود و از طرف دیگر چون عقبه استراتژیکى ایران با توجه به حـمـایت هاى شدید امریکا بسیار قوى بود, ما مجبور به انعقاد قرارداد شدیم و به هـمـیـن جـهـت امـروز اعلام مى کنیم که قرارداد مزبور مورد قبول ما نیست و نـاگـزیـر هـستیم از طریق قوه قهریه و جنگ به حق و حقوق تضییع شده خود بـرسـیم ) و به همین بهانه به خاک جمهورى اسلامى ایران حمله کرد.
لذا اگر ایـران پس از فتح خرمشهر هم حاضرمى شد آتش بس نماید و تن به صلح بدهد, قـطـعـا زمـانى که عراق احساس مى کردنقاط ضعف خود را تقویت نموده است مجددا به ایران حمله مى کرد و این بارموفق هم مى شد. چرا که صحنه جنگ در جـبهه ایران به علت آتش بس و صلح سردشده بود و نیروها به عقب برگردانده مـى شدند و به دلیل احساس پیروزى , شور وشوق جنگ در آنان کم شده , امکان فـراخوانى مجدد آنان به جبهه ها غیرممکن و یابسیار مشکل بود. به همین جهت لشکر ایران اسلامى در مقابل ارتش تازه نفس عراق تن به شکست مى داد. حـالا اگـر چـنین وضعیتى رخ مى داد چه تضمینى براى احقاق حق ملت ایران وجـودداشـت ؟ کـدام مـرجـع بین المللى ایران را حمایت مى کرد؟ بدین ترتیب مـى بـیـنیم که مابا توجه به شرایط روحى و روانى صدام و خوى تجاوزگرى او, چـاره اى جز دفاع واستمرار جنگ و حتى پیشروى در خاک عراق براى به دست آوردن امتیازى که این خوى تجاوزگرى را تعدیل نماید نداشتیم . حـالا مـمکن است کسى بگوید مگر این خوى تجاوزگرى در سال ۱۳۶۷ (زمان قبول قطعنامه ) در صدام و حزب بعث نبود؟ پس چرا به ایران حمله نکرد؟
دشمن از اهدافش دست بر نداشته بـلـکه نسبت به اهدافش هوشیارتر هم شده و حمایت هاى دیگرى هم ممکن بود جـلب نماید, در این حال , چه تضمینى وجود داشت که با توقف جنگ دیگر اقدام بـه تـجـاوز مـجدد نکند؟ بنابراین منطق نظامى در آن شرایط, حکم مى کرد که براى رفتن به پشت میز مذاکره و توقف جنگ , ایران پشتوانه اى به عنوان تضمین صـلـح داشـتـه باشد و این پشتوانه چیزى جز پیشروى در قسمتى از خاک عراق نمى توانست باشد.
در جواب باید گفت که :
اولا) پـس از قـبـول قـطـعنامه ۵۹۸ از سوى ایران عراق اقدام به حمله وسیعى درمـناطق جنوبى ایران کرد و موفق شد مجددا قسمت هایى از خاک ایران را به تـصـرف در آورد, امـا در هـمـان زمـان ایران خیلى زود توانست توازن قوا را در جـبهه ها به وجودآورده و تک عراق را با قدرت جواب دهد و او را یک بار دیگر به عقب براند وشرایط را به گونه اى تغییر دهد که دیگر صدام نتواند اقدام به تجاوز نماید و به همین جهت نیز ناچار شد به پذیرش قطعنامه ۵۹۸ تن دهد. ثـانـیـا) در سـال ۱۳۶۷ ایـران پشتوانه بین المللى به نام قطعنامه ۵۹۸ سازمان مـلـل متحد داشت که تا حدودى او را حمایت مى کرد, اما در مقطع زمانى سال ۱۳۶۱هـیـچ سـنـد رسمى که بتواند ایران را در صحنه بین الملل پشتیبانى کند وجودنداشت .
ثـالـثـا) ایـن خـوى تجاوزگرى صدام پس از قبول قطعنامه ۵۹۸ و ناامیدى از حمله مجدد به ایران او را درگیر جنگى در خلیج فارس با کویت کرد که منجربه کاهش شدید قدرت او در منطقه گردید و دیگر توانائى مقابله با ایران را از دست داده بود.اما اگر همین حالا هم عراق بتواند قدرت خود را بمانند زمان جنگ با ایـران افـزایش دهد بعید نیست مجددا دست به تجاوز بزند. از صحبت هاى اخیر فرماندهان ومسئولین عراق نیز چنین برداشتى حاصل مى گردد.
ادامه دارد…
بخش فرهنگ پایداری تبیان
***
شهادت در روایت معصوم(ع)
۱-رسول خدا (ص) :
شهید از سوى خدا داراى هفت خصلت است:
۱- نخستین قطره خونش که به زمین مىریزد تمام گناهانش آمرزیده مىشود.
۲- سرش در دامان دو همسرش از حوریان قرار مىگیرد، و آن دو، گرد و خاک از صورتش پاک مىکنند و به او خوش آمد مىگویند، او نیز به آنان خوش آمد مىگوید.
۳- از لباسهاى بهشتى به او مىپوشانند.
۴- خازنان بهشت هر کدام با هر بوى خوشى به سوى او پیشدستى مىکنند که او را با خود ببرند.
۵- شهید جایگاه خود را مىبیند.
۶- به روح او خطاب مىشود که هر کجاى بهشت که مىخواهى گردش کن.
۷- شهید به خدا نظر مىکند و این نگاه مایه آرامش هر پیامبر و شهیدى خواهد بود .
۲- امام صادق (ع) :
هر که در راه خدا کشته شود خداوند او را از هیچ یک از گناهانش آگاه نمىگرداند.
۳- از امام رضا (ع) از پدرانش نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود:
نخستین کسى که وارد بهشت مىشود شهید است
۴-از عبد اللَّه بن سنان از امام صادق (ع) نقل شده که رسول خدا (ص) فرمود:
هر کس در برابر ستمى که بر او رفته است کشته شود شهید است.
۵- امام صادق (ع) :
زیارت قبر رسول خدا (ص) و زیارت قبر شهیدان و زیارت قبر حسین (ع) برابر است با حجّى که با پیامبر (ص) انجام گرفته است.
۶- پیامبرصل الله علیه و آله :
هر کس خواستار آن باشد که همچون پیامبران زندگى کند، و همچون شهیدان از دنیا برود، و در باغهایى ساکن شود که خداى رحمان آنها را کاشته است، باید على و دوستان او را دوست بدارد، و به امامان پس از او اقتدا کند، که عترت منند و از گل من آفریده شدهاند
۷- پیامبرصلّى اللَّه علیه و آله :
«هیچ کس نیست که به بهشت درآید، آنگاه دوست بدارد که به دنیا برگردد [حتى اگر] هر آنچه که بر روى زمین وجود دارد، او را باشد، مگر شهید، که به سبب گرامى داشتى که مىبیند، آرزو مىکند که به دنیا باز گردد و ده بار [بارها] دیگر هم در راه خدا شهید شود».
۸- پیامبر صلوات الله علیه و آله:
کشته شدن در راه خدا برایم دوست داشتنی تر از این است که تمام دنیا مال من باشد.
۹- امام رضا (ع) از پدران خود علیه السلام از قول پیامبر اکرم صلی اللهعلیه و آله نقل کرده که آن حضرت فرمود :
برترین اعمال نزد خداوند، ایمانی است که در آن تردیدی نباشد و رزم و پیکاری کهدر آن خیانت در ((غنیمت)) نباشد و حج مقبول . و اولین کسی که وارد بهشت می شود شهیداست.
۱۰٫پیامبر صلی الله علیه و آله :
از افرادی که وارد بهشت می شوند هیچکس آرزوی بازگشت به دنیا را ندارد گر چه تمامآنچه در زمین است از آنِ وی شود، مگر شهید که او به سبب کرامتی که در شهادت می بیندآرزو می کند به دنیا برگردد و دهها مرتبه در راه خدا کشته شود.
۱۱- پیامبر صلی الله علیه و آله :
برترین شهیدان کسانی هستند که در صف اول((خط مقدم)) پیکار می کنند و روی بر نمیگردانند تا کشته شود، اینها هستند که جایگاه آنان غرفه های عالی بهشت است، و خداوندبر آنها متبسّم است و اگر خداوند بر بنده ای تبسّم کند((خشنود شود)) هیچ حسابی براو نیست.
ای مردم همانا ایستادگان و فراریان را از مرگ گریزی نیست و هر کس به مرگ طبیعینمیرد کشته می شود و شهادت بهترین مرگ است و سوگند به خدایی که جانم در دست اوست،هزار ضربه شمشیر آسانتر است بر من از مرگ در بستر.
۱۲- پیامبر صلی الله علیه و آله :
شهید در جنگ دریایی مثل شهید در جنگ و جهاد در خشکی اجر دارد و خداوند ملک الموترا برای قبض روح همه افراد مامور ساخته است، مگر شهیدان جنگ دریایی که آنقدر مقام وفضیلت دارند که خداوند، خودش ارواح آنها را قبضه می کند.
۱۳- حضرت امیر علیه السلام از قول رسول خدا می فرماید :
خداوند می فرماید من جانشین شهید در خانواده او هستم، هر کس رضایت آنها را جلبکند رضایت مرا جلب کرده و هر کس آنها را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.
۱۴- پیامبرصلی الله علیه و آله :
هر کس مالش مورد سوء قصد قرار گیرد و برای دفاع از آن مبارزه کند و کشته شودشهید است.
۱۵- پیامبر گرامی خدا صلی الله علیه و آله فرمود :
هر کس برای دفاع از جان و مال اهل و عیال خود پیکار کند و کشته شود شهید است وکسی که در راه قُرب به خدا کشته شود شهید است.
۱۶- امام زین العابدین( ع) فرمود :
هر کس به ظلم اموالش مورد تجاوز قرار گیرد و در برابر آن پیکار کند تا کشته شودشهید است.
۱۷- از امام صادق (ع) نقل شده است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
هر کس در راه دفاع از بستگان خود کشته شود شهید است.
۱۸- امام رضا (ع )در نامه خود به مامون نوشت :
جهاد همراه امام عادل واجب است و هر کس پیکار کند و در راه دفاع از مال و رهتوشه و جان خویش کشته شود شهید است.
۱۹ – پیامبرصلی الله علیه و آله :
بالاتر از هر کار خیری، خیر و نیکی دیگری است تا آنکه فردی در راه خدا کشته شود،و بالاتر از کشته شدن در راه خدا خیر و نیکی نیست.
۲۰- پیامبر صلی الله علیه و آله :
شهادت برترین مرگهاست.
۲۱- حضرت علی( ع ) :
مرگ، با شتاب و تعقیب کننده است((همه را دریابد)) نه ماندگان از دست برهند و نهفراریان او را بازدارند، گرامی ترین مرگ، کشته شدن است.
۲۲- پیامبر صلی الله علیه و آله :
والاترین مرگ، کشته شدن شهیدان است.
۲۳- حضرت علی (ع ):
قسم به کسیکه جان فرزند ابیطالب در دست اوست، هزار ضربه شمشیر بر من آسانتر ازمرگ در بستر است.
۲۴- حضرت علی (ع ) :
ای مردم همانا ایستادگان و فراریان را از مرگ گریزی نیست و هر کس به مرگ طبیعینمیرد کشته می شود و شهادت بهترین مرگ است و سوگند به خدایی که جانم در دست اوست،هزار ضربه شمشیر آسانتر است بر من از مرگ در بستر.
۲۵- حضرت سجاد (ع ) :
کشته شدن عادت ما و شهادت کرامت ماست.
منابع:
۱- الوسائل، ج ۱۱،ص ۱۰
۲- الوسائل، ج ۱۱،ص ۹ –الکافی، ج ۵،ص ۵۴
۳- الخبر. البحار ۷۱/ص ۲۷۲
۴- الکافی ۵/ص ۵۲
۵- کامل الزیارات/ ۱۵۷ الکافی ۴/ ۵۴۸ الوسائل ۱۰/ ۲۵۵ روضه المتقین ۵/ ۳۶۰
۶- ترجمه احمد آرام ج۲ ص ۶۷۰
۷- پیام پیامبر- ترجمهفارسى، ص ۵۵۹
۸- سیوطی،ج۶،ص۳۳ و مکی قاسم البغدادی، پیشین،ج۱،ص ۲۸۵
۹- بحار الانوار، ج۶۶، ص۳۹۳، حدیث۷۵
۱۰- صحیح بخاری، ج۴، ص۲۶
۱۱- کنز المعال، ج۴، ص۴۰۱، حدیث۱۱۱۲۰
۱۲- سنن ابن ماجه، ج۲، ص۹۲۸، حدیث ۲۷۷۸
۱۴- کنز المعال، ج۴، ص۴۲۹، حدیث۱۱۲۰۱
۱۵- کنز المعال، ج۴، ص۴۲۰، حدیث۱۱۲۳۶
۱۶- وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹۳، حدیث۱۱
۱۷- وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹۱، حدیث۵
۱۸- وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۵، حدیث۱۰، تحف العقول، ص۱۰۲
۱۹- وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۰، حدیث ۲۱
۲۰- بحارالانوار، ج۶۷، ص۸، حدیث۴
۲۱- نهج البلاغه، خطبه۱۲۳
۲۲- نهج الفصاحه، ص۶۶۸
۲۳- بحار الانوار، ج۹۷، ص۴۰، حدیث۴۴
۲۴- وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۸، حدیث۱۲
۲۵- بحار الانوار، ج۴۵، حدیث۱۱۸
بخش فرهنگ پایداری تبیان
***
مقام شهیدان در پیشگاه خدا
در حالى که امیر المۆمنین (ع) براى مردم خطبه مىخواند و آنها را به جهاد در راه خدا بر مىانگیخت جوانى از میان مردم برخاست و گفت: اى على! مرا از فضیلت جهادکنندگان در راه خدا با خبر کن. پس على (ع) در پاسخ او فرمود:
من و رسول خدا (ص) در حالى که ایشان بر ناقهى عضباء خود سوار بود، در یک ردیف قرار داشتیم، در حالى که از غزوه ذات السلاسل بازمىگشتیم. پس من از آن حضرت آنچه را که تو از من سۆال کردى پرسیدم، پیامبر (ص) فرمود: هنگامى که رزمندگان در راه خدا اراده جنگ مىکنند، خداى دورى از آتش را براى ایشان مقرّر مىفرماید. و هنگامى که براى جهاد در راه خدا آماده مىشوند، خداى به وجود آنها به فرشتگان مباهات و افتخار مىکند. و زمانى که با خانواده خود وداع مىکنند، دیوارها و خانهها برایشان مىگرید، و در این حال از گناهان خود بیرون مىآیند، به مانند مارى که از پوست خود بیرون مىشود. و خداى بر هر یک از این مردان مجاهد چهل هزار فرشته مىگمارد تا او را از رو برو و پشت سر و سمت راست و سمت چپ حفاظت و نگهدارى کنند. ایشان هیچ کار نیکى انجام نمىدهند مگر آنکه بیشتر از آن در نامه اعمالشان نوشته مىشود، و هر روز براى آنها عبادت هزار مرد که هزار سال خدا را عبادت مىکنند، و هر سال عبادت آنها سیصد و شصت روز، بمانند روزهاى دنیا، نوشته مىشود. و زمانى که با دشمن روبرو مىشوند، دانش اهل دنیا از ثوابى که خدا به آنها مىدهد قاصر است. و به هنگام برخورد و رویارویى با دشمن که نیزهها به حرکت در مىآید، و تیرها پرتاپ مىشود و جنگاوران با یک دیگر مواجه مىشوند، فرشتگان مجاهدان راه خدا را با بالهاى خود مىپوشانند، و در این حال از خداى براى آنها نصرت و استقامت مىطلبند. در این هنگام منادى فریاد مىزند که: بهشت در سایه شمشیرهاست، و فرود آمدن هر نیزه و ضربت شمشیرى بر پیکر شهید آسانتر و دلنشینتر از نوشیدن آب سرد در روز تابستان است. و هنگامى که شهید بر اثر ضربت شمشیر یا نیزهاى از اسب خود به زمین مىافتد، به زمین نمىرسد مگر اینکه خداى عز و جل حور العین را به همسرى او به سویش مىفرستد، و این حور العین به آنچه خداى از کرامت خود براى شهید آماده کرده است، او را مژده مىدهد. پس هنگامى که پیکر شهید به زمین مىخورد، زمین به او مىگوید: اى روح پاک خوش آمدى، تو همان روح بزرگى که از پیکرى پاک بیرونشدهاى.
زمانى که با دشمن روبرو مىشوند، دانش اهل دنیا از ثوابى که خدا به آنها مىدهد
قاصر است. و به هنگام برخورد و رویارویى با دشمن که نیزهها به حرکت در مىآید، و تیرها پرتاپ مىشود و جنگاوران با یک دیگر مواجه مىشوند، فرشتگان مجاهدان راه خدا را با بالهاى خود مىپوشانند، و در این حال از خداى براى آنها نصرت و استقامت مىطلبند.
شادمان باش، زیرا که براى تو فراهم است، آنچه که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده و به قلب هیچ انسانى جلوه و گذرنکرده است و خداى عزّ و جلّ مىفرماید: من جانشین شهید در میان خانواده او هستم. و هر کس خانواده شهید را خشنود کند، هر آینه مرا خشنود کرده است، و هر کس آنها را خشمگین کند، همانا مرا خشمگین کرده است. و خداى روح شهید را بر بالهاى پرنده سبز رنگى قرار مىدهد، تا به هر سوى بهشت که مىخواهد گردش کند. و از میوههاى بهشت بخورد، و در پرتو قندیلهاى طلایى که به عرش آویزان است پناه گیرد. و به هر شهیدى هفتاد غرفه از غرفههاى بهشت داده مىشود، فاصله میان هر غرفه به اندازه فاصله میان صنعاء و شام مىباشد. روشناى این غرفهها شرق و غرب عالم را روشن مىکند. و در هر غرفهاى هفتاد در وجود دارد و بر هر درى هفتاد لنگه در طلا مشاهده مىشود، و بر هر درى شصت پرده آویز است. و در هر یک از غرفهها هفتاد خیمه و در هر خیمه هفتاد تخت از طلا وجود دارد، که پایههاى آنها از زبرجد و درّ است، و پایههاى تختها با میخهاى زمرّد استوار شده است. و بر هر تختى چهل فرش که ضخامت هر کدام بیست متر مىباشد گسترده شده است، و بر هر یک از این فرشها همسرى از حور العین که شوهر دوست و با یک دیگر همسالند نشسته است.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
***
فرهنگ ایثار و شهادت
نهادینه شدن فرهنگ ایثار و شهادت ناهنجاریها را کاهش میدهد
رئیس سازمان عقیدتی سیاسی ارتش گفت: فرهنگ ایثار و شهادت دژی مستحکم در برابر توطئههای دشمنان است که به هیچوجه قابل تسخیر نخواهد بود.
منطقه خراسان- حجتالاسلام والمسلمین آلهاشم که در مراسم تجلیل از خانوادههای شهدای این سازمان در «مجتمع الغدیر لشکر ۷۷ ثامنالائمه(ع)» سخن میگفت، افزود: همه مردم ایران اسلامی مدیون مجاهدت و رشادتهای شهدا و ایثارگران هستند.
وی یکی از راههای ادای دین به شهدا را شناساندن ابعاد زندگی آنها به نسل جوان دانست و گفت: سرگرم شدن به زندگی روزمره، بسیاری از افراد را از گذشته دور ساخته است. از همین رو، یادآوری مجاهدتها و رشادتهای شهدا و ایثارگران انقلاب اسلامی نباید به هفته دفاع مقدس و یادوارههای شهدا ختم شود.
حجتالاسلام آل هاشم ادامه داد: با پایان یافتن جنگ تحمیلی، نباید رشادتها و مجاهدتهای شهدا و ایثارگران فراموش شوند،بلکه باید با یادآوری فرهنگ ایثار و شهادت و ترویج آن در بین نسل جوان انقلاب اسلامی، این نسل را در برابر تهاجم همهجانبه غرب بیمه کنیم.
حجتالاسلام آلهاشم یادآور شد: نهادینه شدن فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه، گسترش معنویت و کاهش فساد و ناهنجاری را در پی دارد؛ پس نباید غفلت کنیم.
وی در بخشی دیگر از سخنانش گفت: دیگر زمان حمله نظامی و جنگ سخت علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به پایان رسیده است و چون دشمن خود را در این عرصه ناتوان میبیند به جنگ نرم روی آورده است که در این جنگ نابرابر قطعاً ما محتاج فرهنگ ایثار و شهادت هستیم.
حجتالاسلام آلهاشم همچنین امنیت پایدار در ایران اسلامی را مدیون خون پاک شهدا دانست و ادامه داد:بدنهای پاک بهترین جوانان این مرز و بوم قطعه قطعه شد تا امنیت در جامعه برقرار شود؛ بنابراین حفظ وحدت بین آحاد مردم و مسئولان واجب است.
وی در پایان گفت: شکست رژیم صهیونیستی در جنگهای «۳۳ روزه»، «۲۲ » و «هشت روزه» نشان داد که این رژیم جعلی پوچ و توخالی است.
تراوش روحیه استکبارستیزی و مقاومت، از ارزشهای ماندگار شهیدان است که امروزه تداوم قیام «انتفاضه» را به دنبال دارد
******
حفظ وحدت و حرمت خون شهیدان وظیفه همه است
جانشین وزیر دفاع در «قرارگاه سازندگی خاتم الاوصیا (ص)» گفت: تراوش روحیه استکبارستیزی و مقاومت، از ارزشهای ماندگار شهیدان است که امروزه تداوم قیام «انتفاضه» را به دنبال دارد.
سردار علیزاده که در «یادواره امیران،سرداران و ۴۰۰ شهید قاینات و زیرکوه» سخن میگفت، افزود: در برهه کنونی، حفظ وحدت و حرمت خون شهیدان و تداوم راه آنان وظیفه همه آحاد مردم و مسئولان است.
سردار علیزاده اظهار کرد: قاینات و زیرکوه در پیروزی انقلاب اسلامی و همچنین در دوران دفاع مقدس و تمام صحنههای سیاسی و اجتماعی انقلاب نقش ارزندهای داشتند و وجود شهیدانی مثل کاوه،ناصری، امینزاده،چدانی و رامینفر نتیجه ولایتمداری این مردم است.
وی یادآور شد: وظیفه «قرارگاه سازندگی خاتم الاوصیا(ص)»، کمک به نیروهای مسلح، دولت و کمک به آبادانی و انجام کارهای بزرگ است.
****
دانشجویان شاهد و ایثارگر باید راه پدرانشان را ادامه دهند
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمانشاه گفت: دانشجویان شاهد و ایثارگر باید در سنگر علم و دانش راه پدرانشان را ادامه دهند.
مراد کوشکی که در جلسه توجیهی دانشجویان شاهد و ایثارگر در دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه سخن میگفت،افزود:انتظاراتی به عنوان یک دانشجو و قشر فرهنگی جامعه بر دوش دانشجویان شاهد و ایثارگر نهاده شده است،لذا انتظار میرود که با احساس مسئولیت به وظیفه خود عمل کنند.
در این جلسه، دکتر نوذر قنبری، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه هم خطاب به دانشجویان حاضر گفت: در جمع معنوی دانشجویان شاهد و ایثارگر هستیم و امیدواریم به انتظارات شما یادگاران دفاع مقدس در راستای تحقق اهداف مختلف علمی، پژوهشی و فرهنگی این دانشگاه، جامه عمل بپوشانیم.
در این جلسه، مسئولان دانشگاه آزاد اسلامی و بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کرمانشاه، به سوالات مختلف آموزشی و تحصیلی دانشجویان پاسخ دادند. همچنین دانشجویان ممتاز و نمونه شاهد و ایثارگر از لحاظ علمی، پژوهشی و فرهنگی توسط رئیس این واحد دانشگاهی تجلیل شدند
فرآوری : عاطفه مژده
بخش فرهنگ پایداری تبیان
***
همکلاسی های آسمانی ، بنر همکلاسی های آسمانی ، دکور همکلاسی های آسمانی ، طرح همکلاسی های آسمانی
دیدگاه کاربران ...
خداقوت،
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.