بسم الله الرحمن الرحیم
یا فاطِمَهَ الزَّهْراَّءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهَهً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللّهِ یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا الْمُجْتَبى یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ یا حُجَّهَ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى اللّهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ
***
پیش نمایش طرح (کلیک کنید)
دریافت سایز اصلی این پوستر : DOWNLOAD
دریافت فایل لایه باز این پوستر : DOWNLOAD
پی نوشت : هر گونه استفاده از این تقویم که موجب نشر فرهنگ اسلامی می شود موجب خوشحالی و رضایت ماست .
***
به انضمام :
تفکر انقلابی
بیانات در دیدار مردم قم۱۳۹۴/۱۰/۱۹
این حادثه هم همینجور است؛ از جنس حادثهی عاشورا است. علّت هم این است که کاری که در نوزدهم دی انجام گرفت، کار بزرگی بود؛ کاری بود که هروقت شبیه این کار در میان هر ملّتی، هر جمعیّتی اتّفاق بیفتد، آثار آن شگفتآور خواهد بود. خب، زمینه در میان ملّت ایران آماده بود؛ بدون زمینهی آماده هیچ کاری به ثمر نمیرسد. بیانات امام در طول این سالهای مبارزات، و مبارزات کسانی که مبارزه کرده بودند، و تبیین و گسترش تفکّرات انقلابی در سراسر کشور، علاوهی بر اینها، وجهه و جایگاه روحانیّت و مرجعیّت در بین مردم که از قرنها پیش جاافتاده بود، همه زمینه بود لکن این زمینه احتیاج داشت به یک کلید راهاندازنده؛ آن کلید را قمیها زدند.
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در نهمین همایش ملی «نخبگان فردا»۱۳۹۴/۰۷/۲۲
بحمدالله اهداف انقلابی و شعارهای انقلابی زنده است؛ دشمن نتوانسته است شعارهای انقلابی را کمرنگ بکند؛ جوری است که اگر کسانی هم در دل با این شعارها همراه نیستند، در زبان ناچارند بهخاطر افکار عمومی، بهخاطر دل مردم و حضور مردم، با این شعارها همراهی کنند. شعارها بحمدالله زنده است؛ حرکت انقلابی حرکت زندهای است و این از استثناهای تاریخ است؛ هیچ انقلابی را در دنیا ما سراغ نداریم که در طول ۳۵ سال ۴۰ سال، با اینهمه مخالفت، با اینهمه دشمنی، آن خطّ مستقیم و صراط مستقیم خودش را توانسته باشد ادامه بدهد؛ وجود ندارد. حتّی انقلابهای بزرگی که در دنیا میشناسید -حالا به این تحوّلات کوچک و کودتاها و مانند آن که اسمش را انقلاب میگذارند کار نداریم؛ آنها اصلاً داخل در حساب نیستند- و انقلابهای واقعی که اتّفاق افتاده، نتوانستهاند راه خودشان را ادامه بدهند؛ هدفها تغییر پیدا کرده. همین هم هست که دشمنان ما را عصبانی میکند؛ همین است که امروز -اگر با خبرهای خارجی آشنا باشید- مکرّر میشنوید، گفته میشود که تا وقتی ایران دنبال انقلاب است، کار ما با ایران مشکل است؛ راست میگویند. و من اضافه میکنم تا وقتی این تفکّر انقلابی و حرکت انقلابی هست، به توفیق الهی پیشرفت ایران، نفوذ روزافزون ایران، هیمنه و تسلّط معنوی و روحی ایران در منطقه و فراتر از منطقه، روزبهروز انشاءالله بیشتر خواهد شد.(۷) خیلی متشکّر؛ ظاهراً این تکبیر، اعلام ختم جلسه هم بود!(۸)
بیانات در دیدار شرکتکنندگان در نهمین همایش ملی «نخبگان فردا»۱۳۹۴/۰۷/۲۲
آن سفارشهایی که پدرانه به شما عرض میکنم، اوّلش این است که شما موجودیِ خودتان را، یعنی این نخبگی را، از خدا بدانید؛ این نعمت خدا است، این موهبت الهی است، این یک نعمتی است که خدا به شما داده؛ شکر کنید خدا را، ارتباطتان را با خدا زیاد کنید، از خدای متعال متشکّر باشید و این تشکّر را بین خودتان و خدا، به زبان بیاورید. این بر توفیقات شما میافزاید، بر نعمت الهی که به شما داده میافزاید؛ از خدا بدانید. و از انقلاب بدانید؛ این هم یک نگاه و یک لایهی تفکّر دربارهی این موجودی است که این حرکت عظیم عمومی کشور در راه علم، از برکات انقلاب است. اگر انقلاب نبود، این چیزها نبود. حالا آقای ستّاری یک خاطرهای را از قول بنده خواندند،(۳) دنبالهاش این است که همان هواپیماهایی که به ما میگفتند تا ۳۰ روز، ۳۱ روز، همه بکلّی زمینگیر خواهد شد، تا امروز دارند کار میکنند؛ امروز سیوچند سال از آن روز دارد میگذرد جوانهای ما در نیروی هوایی، نیروهای فنّیمان، همّت کردند، وارد شدند؛ -که پدر خود ایشان یکی از همان جوانهای آن روز بود-(۴) دستهای معجزهگر خودشان را به کار انداختند، ذهنشان و فکرشان را به کار انداختند و همان هواپیماهایی که به ما گفته میشد اینها زمینگیر خواهند شد، تا آخر جنگ کار کردند، و تا امروز هم همانها دارند کار میکنند؛ همان سیصدوسیها، همان افچهاردهها، همان افچهارها، همان افپنجها، الان هستند و مشغول کارند. معجزهی دستها را انقلاب بهوجود آورد. آن برادرانی که به من میگفتند کار تمام شد، مردمان خوبی بودند -چند نفرشان هم شهید شدند- لکن تفکّرشان تفکّر انقلاب نبود، تفکّر مربوط به قبل از انقلاب بود و با آن دید نگاه میکردند. قطعات این هواپیماها را وقتی میخواستند تعمیر کنند، قطعههای دربسته را -یعنی یک قطعهی بزرگ که متشکّل است در درون خودش از مثلاً چهل پنجاه قطعه- حق نداشتند باز بکنند؛ این قطعهی دربسته را در هواپیما میگذاشتند میبردند آمریکا، آنجا عوض میکردند و برمیگرداندند. یعنی هُمافر ایرانی، افسر فنّی ایرانی حق نداشت دست بزند به این قطعه تا ببیند چه هست و چهجوری باید عمل کند؛ تفکّر قبل از انقلاب اینجوری بود. انقلاب آمد ورق را برگرداند؛ به ایرانی شخصیّت داد، هویّت داد، جرئت داد، او را تشویق کرد به اینکه نیروی درونی خودش را به کار بیندازد. نتیجه این شده که ما در بین اینهمه کشور دنیا در رتبهی پانزدهم علمی قرار بگیریم؛ این خیلی حرف بزرگی است. در بین دویست کشور دنیا که در این دویست کشور کشورهایی هستند که دویست سال، سیصد سال سابقهی صنعت و سابقهی کار علمی دارند، ایران بعد از انقلاب -قبل از انقلاب که هیچ؛ هیچچیز نبود- با فشار جنگ، با تحریم، با اینهمه مشکلات بتواند خودش را برساند به این سطح؛ این را انقلاب به ما داد.
این تواناییها را، [این] «هر کاری میتوانید بکنید» را از انقلاب و نیز از تأمینکنندگان امنیّت کشور بدانید.
بیانات در دیدار فرماندهان و کارکنان نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و خانوادههای آنان۱۳۹۴/۰۷/۱۵
مشکل کنونی کشور متأسّفانه بهخاطر وجود آدمهای بعضاً بیخیال و بعضاً سهلاندیش [است] که البتّه معدودند، اقلّیّتند؛ در مقابل انبوه عظیم جمعیّت انقلابی و آگاه و بصیر کشور چیزی نیستند امّا فعّالند: مینویسند، میگویند، تکرار میکنند؛ تکرار میکنند! دشمن هم به اینها کمک میکند. امروز یک فصل مهمّی از فعّالیّت دشمنان جمهوری اسلامی -که البتّه ما از آنها اطّلاع داریم و حواس ما هست که چهکار دارند میکنند- همین است که محاسبات مسئولین را تغییر بدهند و افکار مردم را دستکاری بکنند و اینها را در ذهن جوانهای ما [جا بیندازند]؛ چه افکار انقلابی، چه افکار دینی، چه ایدههایی که مربوط به مصالح کشور است. آماج اصلی هم جوانها هستند؛ در چنین وضعیّتی، جوانهای کشور خیلی باید بیدار باشند. الحمدلله بیدارند؛ هم دانشگاههای ما بیدارند، هم نیروهای مسلّح ما بیدارند و سازمانهای نظامی ما -هم ارتش، هم سپاه، هم بسیج، هم نیروی انتظامی- بحمدالله پای کارند؛ بنده از این جهت هیچ نگرانیای ندارم. خطاب من به شما بچّههای انقلاب، جوانهای انقلاب که بحمدالله در یکی از مسائل مهمّ کشور، یعنی امنیّت دریا سهیم و فعّال هستید، این مضمون است که اهمّیّت کار خودتان را امروز بفهمید و بدانید.
بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى۱۳۹۴/۰۶/۲۵
اگرچنانچه ما بیدار باشیم، امید آنها ناامید خواهد شد. آنها منتظر نشستهاند که یک روزی ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی ایران خوابش ببرد؛ منتظر این هستند. وعده میدهند که ده سال بعد، ایران آن ایران نیست و دیگران هم که دیگر کاری نمیکنند! تصوّرشان این است. نباید گذاشت این فکر و این امید شیطانی در دل دشمن پا بگیرد؛ باید آنچنان پایههای انقلاب و فکر انقلابی در اینجا مستحکم باشد که مُردن و زنده بودن این و آن و زید و عمرو، تأثیری در حرکت انقلابی این کشور نگذارد؛ این وظیفهی اساسی نخبگان سپاه و همهی نخبگان انقلابی این کشور است.
بیانات در دیدار فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامى۱۳۹۴/۰۶/۲۵
یکی از چیزهایی که انسان زیاد میشنود، دو گزاره را مخالفین ما، دشمنان ما میگویند، عدّهای هم در داخل همانها را تکرار میکنند؛ که در واقع اینها با هم متناقضند، منتها به تناقض آنها توجّه نمیشود. یک گزاره این است و مکرّر تکرار میکنند که شما کشور قدرتمندی هستید؛ شما کشور بانفوذ و اثرگذاری هستید. این را زیاد امروز در دنیا ما میشنویم. حالا یک عدّهای -آدمهای ضعیف و کوتهبین در داخل- همین را هم حاضر نیستند قبول کنند امّا آنهایی که از خارج ناظر به مسائلند، مکرّر در مکرّر -چه دوستان ما، چه دشمنان ما- اعتراف میکنند که جمهوری اسلامی، امروز یک کشور قدرتمند در منطقه و اثرگذار بر روی حوادث منطقه است؛ دارای نفوذ است. این یک گزاره. گزارهی دوّم این است که میگویند آقا شما این کلمهی انقلاب و مسئلهی انقلاب و روحیّهی انقلابی را اینقدر دنبال نکنید. خب، اینها با هم متناقض است. اصلاً این اقتدار، این نفوذ، بهخاطر انقلاب است؛ اگر انقلاب نبود، اگر روحیّهی انقلابی نبود، اگر عملکرد انقلابی نبود، این نفوذ وجود نداشت. اینکه شما بانفوذید، شما قدرتمندید، انقلاب را بگذارید کنار که بتوانیم با هم زندگی بکنیم، معنایش این است که انقلاب را بگذارید کنار تا از این قدرت بیفتید تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. این را صریحاً به افرادی از جمهوری اسلامی میگویند و توجّه نمیشود به معنا و مفهوم واقعی این حرف. تا کِی میخواهید انقلابی باشید، تا کِی میخواهید مرتّب دم از انقلاب بزنید، بیایید جزو جامعهی جهانی؛ معنای این [حرف] این است که این نفوذی که الان دارید، این قدرتی که دارید، این تأثیرگذاریای که در منطقه دارید، این عمق راهبردیای را که شما در میان ملّتها دارید کنار بگذارید و از دست بدهید؛ یعنی ضعیف بشوید، تا ما بتوانیم شما را ببلعیم. میگویند جزو جامعهی جهانی بشوید؛ خب، مرادشان از جامعهی جهانی، چند قدرت مستکبرِ زورگویِ ظالمند؛ یعنی بیایید در نقشههای ما حل بشوید؛ معنای این حرف این است. بنابراین انقلاب دارای یک چنین ابعادی است؛ در[بارهی] پاسداری از این انقلاب، خیلی حرف هست که حالا در این زمینه حرف را متوقّف کنم.
بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى۱۳۹۴/۰۶/۱۲
نگاه آنها به مسائل جهانی این است؛ مفاهیمی را دستکاری میکنند، مفاهیمی را وضع میکنند، یک فهمی را بهطور مستبدّانه نسبت به یک مفهومی ابراز میکنند و توقّع دارند همهی دنیا از جمله ما در جمهوری اسلامی بر طبق فهم آنها بفهمیم، از منظر آنها ببینیم، بر طبق ادبیّات آنها حرف بزنیم؛ این را از ما انتظار دارند؛ این یکی از نشانهها و مظاهر واضح سلطه و استکبار است؛ درحالیکه خود انقلاب اسلامی یک منظومهی فکری دارد.
اهمّیّت این انقلاب و علّت اینکه این انقلاب زلزله در دنیا ایجاد کرد، این نبود که یک حکومتی را سرنگون کرد؛ نه، علّت این بود که یک منظومهی فکری نو را به دنیا عرضه کرد و امروز هم همچنان در اکناف عالم، این منظومهی فکری در حال پیشرفت است. با وجود سعیای که در اخفاء آن و کتمان آن میکنند، این منظومهی فکری دستبهدست میگردد و بسیاری از دلها در دنیا -چه در دنیای اسلام، چه در حدّ کمتری در خارج از دنیای اسلام- [به آن] جذب میشوند؛ دلها هنوز متوجّه این منظومه است و این منظومهی فکری همچنان طراوت و تازگی خودش را حفظ کرده.
یکی از اجزای مهمّ این منظومهی فکری که خیلی هم جاذبه دارد، عبارت است از نفی ظلم، نفی استکبار، نفی استبداد -استبداد هم اعم است از استبدادی که حکّامی و حکومتهایی در کشورهای خودشان نسبت به مردم خودشان انجام میدهند، و آن استبداد و دیکتاتوریای که نظام سلطه در سطح جهان بهوجود میآورد- این یک بخشی از این منظومهی فکری است. عزّت ملّتها، عزّت ملّی و در کشورهای اسلامی عزّت اسلامی؛ استغناء ملّتها از تکیه کردن به دیگران و آویزانِ قدرتها بودن؛ اینها جزو مجموعهی فکری اسلام است. استقلال همهجانبه -استقلال بسیار امر مهمّی است- استقلال فکری، استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، که از همه مهمتر هم استقلال فکری است که میتواند بقیّهی این استقلالها را بهدنبال خودش بیاورد؛ اینها جزو چیزهایی است که در نظام فکری اسلامی و آن منظومهی فکری اسلامی وجود دارد و همینها است که جاذبه میدهد؛ و اینها طراوت دارد، اینها کهنهشدنی نیست، اینها تمامشدنی نیست.
این شعار معروف «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، تقریباً نوعی حرکت از خاص به عام است، یعنی ذکر عام بعد از خاص است؛ اوّل میگوییم «استقلال»، بعد میگوییم «آزادی». استقلال بخشی از آزادی است یعنی اگرچنانچه آزادیِ فردی را ملاحظه کنیم، این یک روی سکّه است، امّا آزادیِ از سلطهی قدرتها و ابرقدرتها روی دیگر سکّه است؛ این هم آزادی است؛ پس بنابراین استقلال جزو آزادی است و کسانی که آزادی میخواهند اگرچنانچه استقلال را نفی کنند -که متأسّفانه آدم گاهی میبیند بعضی از روشنفکرنماها مفهوم استقلال و مصادیق استقلال را با یک سفسطههای بظاهر منطقی و در واقع ضدّ منطق نفی میکنند- در واقع با آزادی مخالفند. استقلال، بخشِ غیرقابل انفکاک از آزادی است یعنی جزئی از آزادی است. جزئی از مفهوم آزادی، استقلال یک کشور است؛ آزادیِ در مقیاسِ یک ملّت است؛ معنای این استقلال است. آنوقت همهی اینها جزو جمهوری اسلامی است؛ یعنی جمهوری اسلامی هم، نه فقط آزادی است، نه فقط استقلال است، بلکه شامل اینها هم هست و شامل معارف فراوان دیگر. اینها را وقتی ما تشریح میکنیم برای افراد مخاطب خودمان، میبینیم این جاذبه دارد؛ اینها دلها را جذب میکند.
نتیجهی این نگاههای فکری، این است که ملّت خودباوری پیدا میکند که امروز ملّت ما این خودباوری را پیدا کرده. این خودباوری در کشور ما بحمدالله روزبهروز هم زیاد شده است. با اینکه دائماً مانع ایجاد کردهاند، مدام بر سرش زدهاند، مدام جلویش گرفته شده به انحاء مختلف، امّا خوشبختانه خودباوری در کشور ما روزبهروز رو به رشد است. خودباوری هست، آزادی فکری هست، آزادی عملی هست -یعنی آزادی فردی نه با منطقِ آزادی فردیِ غربی و آمریکایی؛ آنها ضدّ آزادی است؛ آزادی به معنای حقیقی کلمه- سبک زندگی اسلامی هست، نوآوری هست، همافزایی هست، اتّحاد ملّی هست. اینها چیزهایی است که با داشتن آن تفکّرات، اینها در ذهنیّت جامعه، در عمل جامعه، در واقعیّت جامعه تحقّق پیدا میکند و همهی اینها در جهت ارزشهای اسلامی [است]. خب اینها یک ملّت را رشد میدهد. وقتی در یک ملّتی، نگاه فکری مستقلّی بود، اعتمادبهنفس ملّی وجود داشت، ابتکار وجود داشت، نوآوری وجود داشت، تلاش و کار وجود داشت، وحدت کلمهی بین همهی نیروها وجود داشت، حرکت مستمرّی وجود داشت، این خصوصیّات موجب میشود که یک ملّت رشد پیدا کند. و ملّت ما رشد پیدا کرده خوشبختانه. و البتّه موانع زیاد بوده که عرض میکنم.
بیانات در دیدار اعضای ستاد مرکزی هیئت رزمندگان اسلام۱۳۹۲/۰۸/۲۰
اینکه آدم در یک مجلس روضه یا هیئت عزاداری مراقب باشد که نبادا وارد مباحث اسلام سیاسی بشود، این غلط است. البتّه معنای این حرف این نیست که هر حادثهی سیاسی در کشور اتّفاق میافتد، ما باید حتماً در مجلس روضه آن را با یک گرایش خاصّی – حالا یا این طرف، یا آن طرف – بیان کنیم و احیاناً با یک چیزهایی هم همراه باشد؛ نه، امّا فکر انقلاب، فکر اسلام، خطّ مبارکی که امام (رضوان الله علیه) در این مملکت ترسیم کردند و باقی گذاشتند، اینها بایستی در مجموعهها و مانند اینها حضور داشته باشد.
بیانات در دیدار جمعی از بانوان فرهیختهی حوزوی و دانشگاهی۱۳۹۲/۰۲/۲۱
دنیا احتیاج دارد به مبانی و مفاهیم روشنِ فراگیرِ کارگشا؛ همچنان که ملاحظه کردید بعضی از خانمها گفتند که وقتی ما اینها را در دنیا مطرح میکنیم، مورد استقبال قرار میگیرد؛ یا بعضی از خانمها گفتند که دستاوردهای علمی در زمینههای روانشناسی و غیره، احکام اسلامی را در مورد زن تأیید میکند. خب، این یک گوشهای از تواناییهای نظام فکری اسلامی در این مسئلهی حسّاس است؛ و ما این تواناییها را نتوانستیم درست بیان کنیم، تعریف کنیم. در خیلی از مناطق گوناگون فکری و قلمروهای فکری همینجور است؛ در خیلی از زمینهها ما واقعاً نظر اسلام را درست نتوانستیم به دنیا منتقل کنیم. حالا اینکه میگویم “نتوانستیم”، این را نمیشود گناه نظام جمهوری اسلامی دانست؛ چون همان مقداری هم که کار شده است، به برکت نظام جمهوری اسلامی است و به برکت نفوذ فکر انقلاب و فکر امام و نام انقلاب و نام امام و اینها بود که بحمداللّه تا حدودی گسترش پیدا کرد؛ لکن بیش از این باید ما کار کنیم، که نیاز داریم به این؛ که حالا عرض خواهم کرد. ما برای اینکه بتوانیم یک جبههی تهاجمی و مصون از تعرّضِ تهاجم دیگران – یک آرایش تهاجمی – داشته باشیم، نیاز داریم به اینکه این کارها را، این اندیشهها را، این افکار را منتشر کنیم، بگوییم؛ به این واقعاً نیازمندیم؛ در واقع این تهاجم ما، جنبهی مصونیّتسازی و تدافعی دارد.
بیانات در دیدار بسیجیان استان کرمانشاه۱۳۹۰/۰۷/۲۲
خدا را سپاسگزاریم که توفیق و هدایت خود را شامل این مردم باصفا، مؤمن، صادق، دارای مروت و فتوت و جوانمردی کرده و بحمداللَّه نسل جوان و رو به رشدِ این منطقه و این استان، همان خصوصیات مثبت و برجسته و ممتازی را که گذشتگان آنها از خلقیات اجتماعی برای آنها به ارث گذاشتند، حائز شده و مهمتر این که فکر انقلاب، جریان انقلاب، روحیهی انقلابی، منطق انقلاب و سخن انقلاب در این استان زنده است.
بیانات در دیدار بسیجیان استان کرمانشاه۱۳۹۰/۰۷/۲۲
یکی از چیزهائی که در هر حرکت عمومی و در هر نهضت لازم است، این است که بر اساس تفکرات و مبانی پایهای این نهضت و این جریان، هم بایستی «واژهسازی» بشود، هم بایستی «نهادسازی» بشود. وقتی یک فکر جدید – مثل فکر حکومت اسلامی و نظام اسلامی و بیداری اسلامی – مطرح میشود، مفاهیم جدیدی را در جامعه القاء میکند؛ لذا این حرکت و این نهضت باید واژههای متناسب خودش را دارا باشد؛ اگر از واژههای بیگانه وام گرفت، فضا آشفته خواهد شد، مطلب ناگفته خواهد ماند.
بیانات در دیدار اعضای مجلس خبرگان رهبری۱۳۸۸/۰۷/۰۲
قطعاً هدف دشمن از شهادت ماموستا ملا محمد شیخالاسلام، برآورده نخواهد شد. تروریزم نتوانسته است و نخواهد توانست ضربهای به انقلاب وارد کند، بلکه بعکس هر جا به وسیلهی دشمن، خونی مظلومانه بر زمین ریخته شد، این پرچم خونین به دست جمع بیشتری برافراشته شد. اینجا هم همانجور خواهد شد. بلاشک طلاب جوان سنی و علمای اهل سنت و مردم کُرد – در استان کردستان و غیر آنها – راه این شهید را گرمتر و مشتاقانهتر ادامه خواهند داد. من نقش این برادر خوبمان را در کردستان، هم از دور میدانستم، هم از نزدیک رفتم مشاهده کردم. ایشان عامل وحدت بود، عامل گسترش فکر انقلاب اسلامی بود، معتقد به مبانی نظام بود؛ کاملاً صادقانه و جدی. و همین روحیات بلاشک در بین علاقهمندان ایشان، در بین طلاب جوان کردستان توسعه خواهد یافت.
بیانات در دیدار میهمانان شرکت کننده در چهارمین مجمع جهانی اهل بیت (ع)۱۳۸۶/۰۵/۲۸
اصل «ایجاد اختلاف»، یک انگیزهی دیگر هم دارد که آن بعد از قیام ملت ایران و برافراشته شدن پرچم انقلاب اسلامی در این کشور به آن انگیزهی قبلی اضافه شد و آن این است که میترسند از اینکه تفکرات اسلام ناب، اسلام جهاد، اسلام استقلال، اسلام عزت و هویت، اسلامی که تسلط بیگانگان و دشمنان را بر امت اسلامی گناه میداند و آن را به هیچ قیمت نمیپذیرد، از ایران به بقیهی جوامع اسلامی سرایت کند و مشکله را برای آنها چند برابر کند. سعی میکنند بین ایران اسلامی و بین سایر مناطق جهان اختلاف بیندازند. میدانند که تفکراتی که یک ملت را – یک ملت استعمارزده مثل ملت ما را در دوران طاغوت – بیدار میکند، به صحنه میآورد، به مجاهدت وادار میکند، ترس او را میریزد، او را به وسط میدان کارزار عظیم بینالمللی میکشاند و او را در همهی مراحل از میدان پیروز خارج میکند، برای جهانخواران، برای کسانی که برنامه برای منطقهی خاورمیانه و برای نفت اینجا و برای بقیهی چیزهای اینجا دارند، خیلی خطرناک است. نمیخواهند بگذارند؛ البته خیلی هم تلاش کردهاند، موفق هم نشدهاند تا امروز.
تا امروز تفکرات انقلاب اسلامی به همه جای دنیای اسلام، علیرغم آنها نفوذ کرده است؛ با همهی این تخریبها، با همهی این تبلیغات مخالف. البته اگر تبلیغات آنها نبود، وضع طور دیگری میشد. لذا امروز علیه نظام اسلامی و جمهوری اسلامی تبلیغات فراوانی میشود.
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی۱۳۸۴/۰۳/۰۵
من یکوقت به یکی از این آقایان گفتم که شماها اوایل انقلاب در زمینهی مسائل اقتصادی چپِ چپ بودید و ما از تندرویهای چپگرایی شما را منع میکردیم؛ اما الان شما رفتهاید منتهاالیه جهت مقابل، و شدهاید راستِ راست! ما همانجایی که قبلاً بودیم، ایستادهایم و باز شما را از تندرویهای راستگرایانه منع میکنیم! این بهخاطرِ نداشتن عمق است؛ به این دلیل است که ریشهی اعتقادی و فکری وجود ندارد.
کسیکه ریشهی اعتقادی دارد، براساس اعتقادش حرکت میکند و در میدانهای گوناگون میایستد. اگر جبهه است، میرود شهید یا جانباز میشود و با رنج دائمِ بدنی و با ملامتها میسازد. اگر هم از جبهه برمیگردد، ایمان خود را در میان تندبادهای گوناگون حفظ میکند؛ این آدمِ عمیق است. ما از اینگونه آدمهای متکی به عمق هم کم نداریم. بعضی هم نه؛ متکی به عمق نبودند. بنابراین باید به تفکر اسلامی و تفکر بسیجی عمق داد.
بسیجی عدالتطلب است. عدالتطلبی فقط این نیست که انسان شعار عدالتطلبی بدهد؛ نه، باید این را واقعاً بخواهد. عدالتطلبی به این نیست که انسان رودرروی کسی بایستد و بگوید تو عدالتطلب نیستی؛ نه، این، ساز و کار دارد. باید جامعه به نقطهای برسد که سیاستهای عدالتطلبانه در آن طراحی شود و دستگاه اجرایی طوری باشد که سیاستهای عدالتطلبانه فرصت عملیاتی شدن و اجرایی شدن پیدا کند؛ والّا خیلی سیاستهای عدالتطلبانه هم مطرح میشود؛ اما سازوکار، آدمها، مهرهها، قلمبهدستها و امضاءکنندهها یا علاقه ندارند، یا اعتقاد ندارند، یا همت ندارند، یا حال و حوصله ندارند، یا از همان قبیلِ «برو بابا دلت خوشه» است؛ لذا کارها متوقف و لنگ میماند؛ بنابراین آنجاها را باید اصلاح کرد.
برای رسیدن به هر آرزوی بزرگ و هر هدف والایی، سازوکاری وجود دارد؛ این سازوکار را باید جوانِ هوشمندِ فرزانهی دانشجو پیدا کند. بحث جنبش نرمافزاری از همین قبیل است؛ بحث آزاداندیشی از همین قبیل است؛ بحثهای گوناگونی که در زمینههای مختلف اجتماعی میشود، از همین قبیل است.
منطق ما قوی است. ما از لحاظ منطق در مقابل هیچکس کم نمیآوریم؛ دیگران در مقابل ما کم میآورند. واقعیتهای جامعه هم صحت آن منطق را نشان داده است. با اینکه در طول سالهای متمادی خرابکاری شده، جنگ و موانع بیرونی بوده، نفوذ آدمهای ناباب در دستگاهها بوده، بیهمتی و بیحالىِ بعضیها بوده؛ در عین حال هرجا ما با همان اصول و تفکرات انقلابىِ اصیل جلو رفتهایم، واقعاً پیش رفتهایم؛ نمونههایش همین پیشرفتهای صنعتی و علمی و گشایشهای گوناگونی است که در کارها بهوجود آمده. هرجا کارِ برجستهای شد، انسان وقتی رفت، دید یک عنصر مؤمن در آنجا مسؤولیتِ تعیینکنندهای دارد؛ این را بنده در جاهای مختلف به تجربه مشاهده کردهام. هرجا کارها لنگ است، بهخاطر این است که در آن از این بیایمانیها و بیریشهییها که منجر به نفعطلبی و فساد و تبعیض و رفیقبازی و امثال اینها میشود، وجود دارد. بنابراین در میدان عمل هم ما این فکر را آزمودهایم.
شماها جوانید. فردای این کشور متعلق به شماست. مدیریتها متعلق به شماست. چرخ و پر عظیم اجرایی متعلق به شماست. باید آلیاژ خودتان را آنچنان مستحکم انتخاب کنید و بریزید که این مهره و این پیچ در این دستگاهِ بزرگ ساییده نشود و تبدیل به یک پیچ و مهرهی بیارزش نشود. باید آن فکر را قوی کنید. فکرِ تنها کافی نیست؛ در میدان عمل هم باید وارد شوید.
بیانات در دیدار مسئولان سازمان صدا و سیما۱۳۸۳/۰۹/۱۱
سوم، ریشهدار کردن شناخت و باور به ارزشها و بنیانهای فکری انقلاب و نظام اسلامی. صرف اینکه ما در زمینهی انقلاب و نظام، چیزهایی را کلیشهیی و شعاری تکرار کنیم، کافی نیست؛ باید نسبت به این شعارها در مردم باور حقیقی بهوجود بیاید؛ این، کار رسانهی ملی است.
پیام به همایش جهانی حکمت مطهر۱۳۸۳/۰۲/۰۶
بررسی اندیشه ها و آراء شهید آیهالله مطهری و تأثیر آن در شکل گیری مبانی فکری انقلاب اسلامی و تجلیل از شخصیت کم نظیر ایشان، هم مورد نیاز جوامع اسلامی و هم ادای بخشی از وظیفه حق شناسی نسبت به اندیشمندان و فرزانگان انقلاب اسلامی است.
به نظر می رسد محور اصلی در این گردهمایی باید تبیین شخصیت فکری و هویت روشنفکری شهید مطهری و نقش آن در جریان فکری و روشنفکری اسلامی معاصر باشد. دربارۀ هویت فکری و روشنفکری شهید مطهری تاکنون تعریف جامعی ارائه نشده است.
ایشان با قوت فکری و اندیشه صائب خود در دهه های ۵۰-۱۳۴۰ وارد میدان هایی شد که تا آن زمان هیچ کس در زمینه مسائل اسلامی وارد آن نشده بود و با تفکرات وارداتی غربی و شرقی به چالش علمی عمیق، وسیع و تمام نشدنی پرداخت و در جبهه مقابله با مارکسیسم و تفکرات غربی و لیبرالیسم دست به یک جهاد هوشمندانه زد و با توان علمی و ایمان راسخ و اعتماد به نفس، موفقیت های بزرگی به دست آورد و با قدرت اجتهاد و انصاف و ادب علمی، روشی متقن و بدور از تحجر و التقاط برای معرفی اسلام و مقابله با کج اندیشی و انحراف ایجاد کرد و پایه های افکار مورد نیاز جامعه اسلامی و انقلابی را تأسیس نمود و نقش مؤثری بر جریان فکری اسلامی و شکل گیری نظام اسلامی بر جای گذاشت و بصورت سنگری امن برای جوانان طالب و علاقمند فکر اسلامی در حوزه ها و دانشگاه ها درآمد تا بتوانند زیر سایه این تفکر عمیق و مستحکم دین خود را حفظ کنند و دست آوردهای نوین فکری داشته باشند و از آن دفاع نمایند.
محور دیگری که پیشنهاد می کنم در این گردهمایی به آن توجه شود بررسی راه های تداوم این جریان عمیق و اصیل است. ما نمی توانیم در شهید مطهری متوقف شویم. هرچند پس از گذشت ۲۵ سال از شهادت این مرد بزرگ، کتاب های او جزو جذاب ترین و پرفروش ترین کتابها برای نسل های جویای فکر متین و منطقی اسلام است و ما در حال حاضر بدیلی برای مجموعه کتاب های شهید مطهری نداریم ولی نیازهای فکری روزبه روز و نو به نو می شود و جریان ورود به چالش با افکار وارداتی و نقادی علمی و تفکیک صحیح از سقیم آن، از وظایف مهمی است که باید ادامه پیدا کند. و ما در دهه های آینده به مطهری ها نیاز مبرم داریم. فکر اسلامی بویژه پس از انقلاب اسلامی مورد چالش جدی قرار گرفته و این روند ادامه خواهد یافت. ما باید خود را آماده کنیم و با توجه به سرمایه های عظیم فکری و فرهنگی ای که در اختیار ما است اگر از همه امکانات خوب استفاده کنیم در این مصاف پیروز خواهیم شد.
خوشبختانه در حوزه های علمیه و دانشگاه ها، فضلا، علما، دانشمندان و افراد صالح و شایسته از نظر علمی وفکری وجود دارند و باید حضور خود را در این میدان ها گسترش دهندو با امواج تبلیغاتی و شبهات جدید مقابله کنند و وظیفه خود را نسبت به اسلام ادا نمایند.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید نیمهشعبان۱۳۸۱/۰۷/۳۰
امروز دستگاههای تبلیغاتىِ مراکز استکباری دنیا و روشنفکرانِ وابسته به آنها، در سطح عالم اینطور تبلیغ میکنند که هیچ حرکتی در مقابل نظم ظالمانه کنونی ممکن نیست. با فکر انقلاب و آرمانگرایی مبارزه میکنند و میخواهند ملتها را متقاعد کنند که به همین وضعیت کنونىِ ظالمانه دنیا بسازند و در مقابل آن هیچ عکسالعملی نشان ندهند. فکر اعتقاد به مهدی، نقطه مقابل این تبلیغات غلط و ظالمانه است. جوانان و روشنفکران و عموم ملت ما با اعتقاد به ظهور مهدی علیهالصّلاهوالسّلام این اعتقاد راسخ را در دل خود پرورش میدهند که نظم ظالمانه جهانی، قابل زوال است و ابدی نیست؛ میشود با آن مبارزه و در مقابل آن ایستادگی کرد.
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان۱۳۷۹/۰۹/۱۷
شاید برای شما بسیار تعجّبآور باشد. در همان دوران اختناق، با اینکه نظام، یک رژیم امریکایی بود؛ رژیمی بهشدّت ضد کمونیسم و باندهای کمونیستی بود و با گروههای کمونیستی، بسیار هم دست و پنجه نرم کرده بود و تار و مارشان کرده بود؛ اما درعینحال در آن برههای که من عرض میکنم – یعنی اواخر دههی ۴۰ و اوایل دههی ۵۰ – ترویج مفاهیم مارکسیستی و کتابهای مارکسیستی در محیط عمومی جوانان و دانشگاه و دانشجو، به مراتب جرم کمتری از ترویج تفکّرات اسلامىِ انقلابی داشت! من میدیدم گاهی که میخواستیم مثلاً جزوه یا کتابی منتشر کنیم، در مراکز سانسور و مراقبت، با چه موانعی مواجه میشد و واقعاً به چاپ نمیرسید. اگر هم یک وقت به شکلی ممکن بود این جزوهها و کتابها چاپ شوند و از زیر دستشان در بروند، مگر کتابفروشها جرأت میکردند اینها را در پیشخوان مغازهی خود بگذارند؟! در همان حال، پیشخوانهای کتابفروشیها از این جزوههای مارکسیستی پُر بود! این وضعیت در تهران بدتر از همه جا بود؛ اما در مشهد هم دیده میشد. نزدیک مسجدی که بنده در آنجا نماز میخواندم و سخنرانی میکردم، یک جلوخان وجود داشت. یک روز از آنجا عبور میکردم، دیدم شاید حدود هفت، هشت جلد کتاب مارکسیستىِ صد صفحهای، صدوپنجاه صفحهای و دویست صفحهای در معرض فروش گذاشته شده است. آن کتابها را از روی جلوخان جمع کردم و خریدم تا به دوستان نشان دهم که وضعیت اینطوری است.
بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران۱۳۷۹/۰۴/۱۹
من نمیتوانم قبول کنم و بپذیرم که این سیل لجن بیاید و جوان و کودک و قشرهای مختلف را در خودش غرق کند. از تمام شیوههای دشمن شادکن و دشمنآموز برای مقابله با تفکّر انقلاب استفاده شود؛ اگر کسی هم مخالفت و مقابله کند، فوراً انگ و تهمت بخورد! اینکه آزادی نشد؛ اینکه عاقلانه و خردمندانه نیست؛ اینکه مدیریّت کشور نیست. شما مسؤولید به نقش رسانهها توجّه کنید. این بسیار بسیار مهم است.
بیانات در جلسه پرسش و پاسخ مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویی۱۳۷۷/۱۲/۰۴
تا شما نسل جوان نو، با اعتقادات صحیح، با دید صحیح، با مذاق دینی، به طور کامل وارد میدان این کارها نشوید، هنر نمایش – چه سینما، چه تئاتر – آن اعتلای لازم را در کشور پیدا نخواهد کرد. تا مادامی که کارگردان ما، یا نمایشنامهنویس ما، حتّی سعی میکند ژستها و حرکات این شخصیتها – و به قول شما پرسوناژها – را به شکل فیلمهای غربی در بیاورد، ما بهجایی نمیرسیم. متأسفانه در بعضی از همین فیلمهای ما که متعلّق به همان افرادی است که خیلی با تفکّرات انقلابی و اسلامی آشنا نیستند، این تقلید دیده میشود.
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان بسیجی۱۳۷۷/۰۹/۲۵
برای تداوم راه انقلاب، برای عمق بخشیدن به فکر انقلاب و به این اندیشهی بلند و بزرگ، بسیج شوید. فلسفهی انقلاب، یک بنای فکرىِ شامخ است؛ بنایی فکری و دارای آنقدر استحکام که توانست یک نظام را که بزرگترین قدرتهای دنیا پشتیبانش بودند، منهدم و زیر و رو کند، یک نظام نو به وجود آورد و تمام کسانی را که در دنیای امروز، چیزی شبیه آن نظام منهدم شده دارند، به خود بلرزاند! آری؛ به خود لرزیدند. این است که هنوز هم که هنوز است، تا حرف میزنند، میگویند جلوِ این صدور انقلاب را بگیرید؛ ما از این صدور انقلاب، خیلی میترسیم! این یعنی چه؟ یعنی اینکه فلسفهی مستحکمِ قوىِ خوش بنیهی اسلامی و الهی و قرآنی، همهی کسانی را که وجه مشترک زیادی با آن نظام دارند – که این فلسفه، آن را منهدم کرده است – به خود میلرزاند! یک چنین چیزی است. این را به روشنی دریابید؛ اعتقاد و ایمان به آن را در دلهای خودتان و در دلهای دیگران، عمیق کنید و بدانید آیندهی این کشور و آیندهی این قرن، متعلّق به اسلام و قرآن است. دشمنان خیال نکنند که خواهند توانست سر و تهِ این انقلاب را که چند سالی است اسباب زحمتشان شده است، بهگونهای جمع کنند؛ نخیر، اینگونه نیست. این یک بنای مبارک و شجرهی طیبهای است که «اصلها ثابت و فرعها فی السماء تؤتی اکلها کل حین باذن ربّها».(۱)
من شما جوانان عزیز – چه پسران و چه دختران – را دوست دارم. شما دانشجویان روی این مسائل فکر کنید. بحمداللَّه امکان هم برای شما فراهم است. همین تلاش را که دوستان کردند، با زحمات و در واقع با رهبری و تعلیم حضرت آقای مصباح(دامتبرکاته) – که وجود شریف ایشان، واقعاً از مفاخر زمان ما و از برکات خدا بر ملت و بر حوزهها و بر جوانان ماست – قدر بدانید و دنبال کنید. این فکرها را در خود تعمیق نمایید. ارتباطتان را با خدا روزبهروز قویتر و در منابع دینی تأمّل کنید. فکر کنید، کار کنید؛ خدا هم کمک خواهد کرد.
بیانات در دیدار اعضای بسیج دانشجویی دانشگاه تهران۱۳۷۶/۱۱/۱۱
چگونه میشود جلوِ لغزش و تزلزل را گرفت؟ با شفّاف شدن و عمیق شدن ایمان. هرچه میتوانید، سعی کنید ایمانتان را عمیق و شفّاف کنید؛ و این، کار دشواری هم نیست، کار خیلی آسانی است؛ به یک معنا آسانترین کارهاست. چرا؟ چون آن چیزی که شما به آن ایمان پیدا کردهاید، هم از جنبهی دینی و هم از جنبهی سیاسی، قویترین، مستحکمترین، قابل اعتمادترین و درخورترین، برای عشق ورزیدن است. هم تفکّر انقلابی ما – که خوشبختانه تفکّر سیاسی ماست – اینطور است و هم تفکّر دینی اینگونه است.
تفکر دینی ما، ارتباط با خدا، ارتباط با منبع قدرت، منبع زیبایی و منبع وجود است. هرچه این ارتباط، بیشتر باشد، بهتر است. هرچه این ایمان، قویتر و این استدلالها، استدلالهای محکم باشد، بهتر است. خوشبختانه امروز اساتید بزرگی هستند. حالا به آقای «محمّدی عراقی» و بعضی از برادران دیگر اشاره کردید؛ خوشبختانه اینها فضلا و افراد برجسته هستند؛ اینها خوبند. از اینها میتوانید حداکثر استفاده را بکنید. در قم، بزرگان و اساتیدی مثل آقای «مصباح» و دیگران هستند؛ هرچه میتوانید، از آنها استفاده کنید. آنان برای شما از لحاظ فکری، خیلی منبع و منشأ خیر و برکتند.
تفکّر شما از لحاظ سیاسی هم، آن تفکّری است که تمام جهاز تبلیغاتی انقلاب، برای آن بسیج شده است؛ آنها هم در مقابل بسیج شما، در جهت باطل بسیجند! بسیج شدهاند برای اینکه این تفکّر و این جهتگیری را بکوبند، از چشم ملتها بیندازند، از ذهن ملتها پاک کنند و تا کنون با این همه تبلیغات، نتوانستهاند! صدای ما در کوههای بین تهران و مازندران، از رادیو درست پخش نمیشود؛ ولی صدای آنها در هر کوره ده ما، با صد زبان میآید – همه جا و خیلی جاهای دیگر دنیا – درعینحال شما نگاه کنید، امروز در هر نقطهای از نقاط دنیای اسلام، وقتی که نام امام آورده میشود؛ نام انقلاب و نام ملت ایران آورده میشود، با تجلیل و با عظمت به آن نگاه میکنند. این تفکّر انقلابی شما و این راه سیاسیای که شما انتخاب کردهاید – راه استقلال یک ملت، راه شرف و راه عزّت یک ملت – چیزهای خوبی است. شما نقطهی ضعفی ندارید. میتوانید این ایمان را در جوانانی که با شما هستند، مستحکم، قوی و شفّاف کنید. این کار را بکنید. اشارهی من به این نکتهای است که خوشبختانه خود شما(۴) اشاره کردید و گفتید که مجموعهی تشکیلات بسیج دانشجویی، از لحاظ کیفی پیشرفتی نداشته است. حتماً این را علاج و کار کنید.
بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی۱۳۷۵/۰۹/۲۰
ما میخواهیم در تشکیلات جدید، جریان و تفکرات انقلابی و اسلامی – که اساس همهی تحوّلات مثبت و مبارک در این کشور بوده و انشاءاللَّه بعد از این هم باید باشد و خواهد بود و بیشتر از همه هم مورد تهاجم دشمن است – مورد توجه مضاعفی قرار گیرد و حقیقتاً روی آن برنامهریزی و کار شود.
در دنیا ما رابه عنوان اصولگرا مورد تهاجم قرار میدهند. البته مراد از اصولگرا که در تعبیرات فرهنگی به کار میرود، آن چیزی که ما از کلمهی اصولگرا میفهمیم، نیست. اصولگرا یعنی متحجّر، عقب مانده، نافهم و خشک مغز! این معنای اصولگرا در تعبیرات آنهاست. ما بدون اینکه به جنبهی دشنام بودن این قضیه توجّه کنیم، معنایی از اصولگرایی در ذهن داریم که به آن تفاخر میکنیم. درست هم هست. میگوییم ما به اصولِ ارزشی خودمان پایبند هستیم. واقعاً اصول اسلامی و اصول انقلاب را قبول داریم. بله اصولگرا هستیم. به این معنا اصولگرا هستیم؛ نه به آن معنایی که دشمن بخواهد ما را دشنام دهد.
من به بعضی از دوستان در بعضی از مسؤولیتها میگویم که نظام ما مبتنی بر اصولی است و افتخار هم میکند که این اصول را دارد و اصرار هم دارد که این اصول را حفظ کند. بنا نیست که با این حرفها و فحشهای جهانی هم از میدان در برود. پس به این معنا کلّ نظامْ اصولگراست؛ اما بعضی از دستگاهها به طور ویژه باید اصولگراتر باشند که اگر دستگاههای دیگر – دستگاههای غیر خودشان – انحرافی در زمینهی اصولی پیدا کردند، این دستگاه به آنها توجّه بدهد.
من میخواهم بگویم که این مرکز باید اصولگراترین جاها باشد. اگر بخواهیم یک تعریف و به اصطلاح تحدیدی نسبت به وضع این کار و این تشکیلات و آیندهی آن بکنیم، به نظر من همین کلمهی اصولگرا را باید بگوییم.
بیانات در دیدار جمعی از اعضای تشکّلهای دانشجویی۱۳۷۵/۰۹/۱۵
من شما عزیزان را دعا میکنم. شما بدانید شبانه روزی نمیگذرد که من شما جوانان فعّالِ مسلمانِ مؤمنِ دانشگاه را، حدّاقل یک بار، دعا نکنم. من از خدای متعال، کمک و حمایت و هدایت شما ر امسألت میکنم. شما هم دعا کنید. انشاءاللَّه رابطهی خود را با خدا محکم کنید. به وظایف مهم بپردازید و ارتباط خود را با دفتر نمایندگی، روزبهروز محکمتر کنید. آنجا مرکز بسیار حسّاس و مهمّی است. البته روابط خود را با مدیران دانشگاهها هم تنظیم کنید. به هیچ وجه نگذارید که بین شما و مسؤولان دانشگاهها، معارضه و درگیری و ستیزهجویی به وجود آید. معیار و ملاک، مقررّات است. مقررّات را دقیقاً رعایت کنید – مقررّات، تبلور همین تفکّر انقلابی است و جهت گیری انقلابی در آن تبلور پیدا میکند – تا انشاءاللَّه خداوند متعال کمک کند.
بیانات در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)۱۳۷۴/۰۳/۱۴
برادران و خواهران! دشمن که میگوید «انقلاب به وسیله انقلابیّون صادر میشود»، اشتباه و غلط مضاعف میکند. دوبار غلط میکنند. اشتباه اوّل آنها اینجاست که نظام جمهوری اسلامی، در صدد صادر کردن هیچ چیز نیست. نظام جمهوری اسلامی دارای حقیقتی است که همان انقلاب است. این ملت، حقیقتِ انقلاب را به وجود آورد و نظام جمهوری اسلامی، تجسّم انقلاب است. اشتباه دوم این است که تفکّر انقلاب و پیام انقلاب که پیام آزادی و بیداری است، احتیاج به صادر کردن ندارد. مگر لازم است کسی این مفاهیم را صادر کند!؟ خوب؛ یک حرف و حقیقتی است که ملتها از آن بیخبرند. وقتی مواجه شدند و تجربه موفّق جمهوری اسلامی را دیدند، قهراً درس میگیرند. لازم نیست به ملتها گفته شود که «شما هم بیایید اینطور عمل کنید.» ملتها، نظام جمهوری اسلامی، انقلاب، موفّقیتهای این ملت و عزّت ایران و اسلام را میبینند و درس میگیرند. امروز بیداری اسلامی در کشورهای گوناگون و بیداری روح معنویّت در سرتاسر جهان، مرهون انقلاب اسلامی است.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم۱۳۷۳/۰۴/۲۹
امروز در دنیا کسی بهترور متوسّل میشود که منطق ندارد. پس بیهوده به خودشان زحمت ندهند که بخواهند جمهوری اسلامی را متّهم کنند. اتهام تروریسم زدن به جمهوری اسلامی، حرفِ چرند و بیقاعدهای است. جمهوری اسلامی به ترور احتیاج ندارد. خودِ شما میگویید که شعارهای انقلاب اسلامی، مصر و الجزایر و کجا و کجا و کجا را به هم ریخته است. ما که در اینکشورها حضور نداریم. این، حرف و فکر ماست که در این سرزمینها رسوخ کرده است. خودِ شما میگویید که تفکّرات اسلامىِ ایران، در دنیا، خطر بزرگی برای سرمایهداری غرب و قدرتهای غربی بهحساب میآید. مگر خودِ شما این را نمیگویید؟ پس، این فکر و اندیشه ماست که به همهجا میرود و دلها را متحوّل میکند. دولتهای غربی، از ترسشان اجازه نمیدهند که افکار ما، در غرب منتشر شود. آیا با این اوصاف، ما احتیاج به ترور داریم!؟ ما که از چنین سلاح برّایی – فکر و اندیشه – برخورداریم.
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم۱۳۷۳/۰۴/۲۹
آنها مبالغ زیادی خرج میکنند تا اسلام، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را بد جلوه دهند. اگر فکر ما منتشر شود، همه اینها را عوض خواهد کرد. ما، چنین فکر و منطق و بیانی داریم! ما در سازمان ملل، در کنفرانسهای بینالمللی و در سایر مجامع جهانی، حرفمان را میزنیم. چه آن زمان که بنده برحسب مسؤولیت به آن مجامع میرفتم و چه امروز که بحمداللَّه رئیس جمهورِ فاضل و گرانمایه ما شرکت میکند، از بیانِ حرفِ خود، کوتاه نیامدهایم و نمیآییم. همه کسانی هم که حرفمان را میشنوند، در دلشان تصدیق میکنند و حتی بسیاری این تصدیق را بر زبان میآورند.
ما چنین فکری داریم! آیا با وجود چنین فکری، احتیاج به ترور داریم!؟ ترور، دستاویز کسی است که فکر ندارد. ترور، مستمسکِ منافقِ روسیاهی است که در میان ملت ایران جایی ندارد.
بیانات در دیدار با اعضاى حوزه هنرى سازمان تبلیغات اسلامى۱۳۷۱/۱۱/۰۴
در محیط انقلاب فهمیدم که با همهی نیاز شدید و مبرم و عطشگونهای که انقلاب نسبت به یک حرکت هنری دارد – که اعتقاد و باور قلبی من این است که بدون این، تفکر انقلاب نمیتواند به آنجایی که ممکن است برود – فضا، گرفته است.
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون۱۳۷۰/۱۲/۰۱
آنچه که ما امروز در مسائل جهان اسلام مشاهده میکنیم، برای کسانی که با انگیزهی انقلاب و فکر انقلاب آشنا هستند، چیزهای جدید و نامنتظری نیست. انقلاب اسلامی، انقلابی نبود که فقط تغییر یک رژیم حکومتی را به یک رژیم دیگر هدف بگیرد؛ همچنان که بالاتر از آن بود که فقط مسائل مجموعهیی از مسلمانان را که در چارچوب جغرافیایىِ یک کشور زندگی میکنند، هدف بگیرد. از روز اولی که انقلاب پیروز شد، بلکه پیش از آن – امروز که حرفهای پیش از انقلاب را میشنویم، به یاد میآوریم که حتّی پیش از پیروزی انقلاب، برای مجموعهی انقلابیون و دستاندرکاران این نهضت عظیم – نه فقط مسائل ملت ایران، بلکه مسائل مسلمین نیز مطرح بود.
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون۱۳۷۰/۱۲/۰۱
برادران عزیز! امروز کارهای نشده و سؤالهای بیجواب خیلی هست. از اولی که این انقلاب پیروز شد، هرجا رفتیم و هرکس آمد، دیدیم به ما میگوید شما چه میگویید؛ حرفتان چیست. ما باید پایههای تفکر اسلامی و جهانبینی اسلامی و مبانی نظام اسلامی و ارکان و خطوط اصلی انقلاب اسلامی – یعنی این تحول و از شکلی به شکل دیگر شدن – را توضیح بدهیم؛ بعد ارکان نظام جمهوری اسلامی و اقتصاد و سیاست و روابط جمعی و روابط فردی و اخلاق و فرهنگ و جایگاه علم را در آن توضیح بدهیم؛ همهی اینها کار لازم دارد؛ جای بسیاری از این کارها خالی است؛ اینها باید از حوزهی علمیه بجوشد و سرریز بشود.
بیانات در دیدار اعضای کنگرهی شعر حوزه۱۳۷۰/۰۷/۱۵
اگر این فکر انقلابی که با هزار زبان، چه به شکل خطابه، چه به شکل درس، چه به شکل افکار فلسفی، چه به شکل نظرات فقهی، از سال ۱۳۴۱ در بیانات حضرت امام ارائه شده، در قالب هنر عرضه نشود، برای نسلهای آینده چیز بیگانهیی خواهد بود. هنر خصوصیتش این است.
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون۱۳۷۰/۰۴/۲۰
کل جامعهی ما به عنوان یک مجموعهی باتفکر و عقیدهی شیعی، زیر چتر امام حسین(ع) است. البته مخصوص شیعیان هم نیست؛ در نقاط گوناگونی از عالم، غیر شیعه، بلکه غیر مسلمین هم به نحوی از انحاء از این بساط بهرهیی میبرند.
در طول قرنها و در این چند قرن اخیر، در مجموع کشور ما، این بینش و این تذکر راجع به دین، به نام و مناسبت حسینبنعلی(علیهالسّلام) وجود داشته است و در سطحی مردم را متذکر به دین نگهداشته است. این کانالکشی وسیع، در انقلاب به کار آمد. از این کانالکشی منظم در سطح کشور، تفکر انقلابی ما – که مستند به حادثهی عاشورا هم بود – در همه جا گسترش پیدا کرد و مردم را وارد میدان نمود. اگر در این خصوص، کشور ما را با کشورهای دیگر اسلامی مقایسه کنید، در آنجایی که نام امام حسین(ع) وجود ندارد، فرق بیّن این دو را مشاهده خواهید کرد. این، خصوصیاتی به جامعهی ما بخشیده است.
بیانات در دیدار اعضای شورای سیاستگذاری صدا و سیما۱۳۶۹/۱۲/۱۴
صدا و سیما باید حقیقتاً به آن وسیلهی اعتلا تبدیل بشود و در خدمت تفکر انقلاب و اسلام و رسوخ این فکر – با همهی ملحقاتش – در ذهن و فکر و روح و عمل مردم جامعهی خودمان و نیز مردم دیگری که در شعاع تبلیغات صدا و سیما قرار دارند، باشد. این، باید بشود. از هر برنامهی صدا و سیما، بایستی این استفاده بشود. البته کار سختی است.
بیانات در دیدار اعضای دبیرخانهی مجمع جهانی اهلبیت(ع)۱۳۶۹/۰۷/۲۹
ما برای چه میخواهیم خانوادهی شیعه را به هم نزدیک کنیم؟ اصلاً تقارب بر چه اساسی است؟ بر اساس لشکر بیشتری برای انقلاب درست کردن و در حقیقت تقویت انقلاب؛ والّا اگر نزدیک بشوند و از انقلاب دور گردند، اینکه ضد ارزش است. ما اگر میخواهیم با جاهایی که شیعه هستند، یا حتّی شیعیان بیاصل و نسب – مثل علویها که در خیلی جاها هستند – رابطه برقرار کنیم، برای چیست؟ برای اینکه اینها را به تفکر انقلابىِ رایج در ایران و موجود در جامعهی خودمان – یعنی محور انقلاب – نزدیک کنیم. همین تفکر انقلابی و خط امام (رضواناللَّهتعالی علیه) باید جهت را تعیین بکند. یعنی هیچ این وسوسه به ذهنمان نیاید که این تشکیلات سیاسی نباشد، تا بتوانیم کاری بکنیم. من حتّی در آن صحبت مربوط به «دارالتّقریب» که آن روز آقایان اینجا بودند، مخصوصاً تقید داشتم این معنا را بگویم که آن دارالتّقریب مصر، اصلش بر این بود که نباید سیاسی باشد و به سیاست، کاری نداشته باشد؛ همان تفکر غلطی که متأسفانه مدتی در ذهن خیلی از آخوندهای شیعه و سنی بود.
آن روز من به آقای واعظزاده گفتم، امروز هم به شما عرض میکنم که نمیگوییم حالا بیایید سیاست را در سرلوحهی کار قرار بدهیم که یک عده بترسند و اصلاً نزدیک نیایند. نه، اما جهت این تقریب چه باید باشد؟ اصلاً تقریب برای چیست؟ شیعه و سنی، برای چه به هم نزدیک بشوند؟ نزدیک بشوند که لشکر امریکا را قویتر کنند؟! نه، اگر بناست آنطور در خدمت امریکا باشند، صد سال به هم نزدیک نشوند!! نزدیک بشوند، یعنی به سمت حاکمیت اسلام، حکومت اسلامی و در حقیقت، جمهوری اسلامی پیش بروند.
بیانات در دیدار با اعضای شورای مرکزی جهاد دانشگاهی، به مناسبت سالگرد تأسیس این نهاد۱۳۶۹/۰۶/۱۱
من شما عزیزان را دعا میکنم. شما بدانید شبانه روزی نمیگذرد که من شما جوانان فعّالِ مسلمانِ مؤمنِ دانشگاه را، حدّاقل یک بار، دعا نکنم. من از خدای متعال، کمک و حمایت و هدایت شما ر امسألت میکنم. شما هم دعا کنید. انشاءاللَّه رابطهی خود را با خدا محکم کنید. به وظایف مهم بپردازید و ارتباط خود را با دفتر نمایندگی، روزبهروز محکمتر کنید. آنجا مرکز بسیار حسّاس و مهمّی است. البته روابط خود را با مدیران دانشگاهها هم تنظیم کنید. به هیچ وجه نگذارید که بین شما و مسؤولان دانشگاهها، معارضه و درگیری و ستیزهجویی به وجود آید. معیار و ملاک، مقررّات است. مقررّات را دقیقاً رعایت کنید – مقررّات، تبلور همین تفکّر انقلابی است و جهت گیری انقلابی در آن تبلور پیدا میکند – تا انشاءاللَّه خداوند متعال کمک کند.
بیانات در دیدار وزیر و مسئولان وزارت فرهنگ و آموزش عالی و رؤسای دانشگاههای سراسر کشور۱۳۶۹/۰۵/۲۳
اعتقاد به دین، درجاتی دارد. گیرم آدمهایی هم باشند که آن اعتقادِ روشنِ سالم و آن تفکر انقلابىِ زیبا را – که آدم حتّی از تصورش حظ میکند – نداشته باشند و یک درجه پایینتر باشند؛ باشد، بهتر از آن کسی است که هیچچیز از آن را نداشته باشند. بالاخره نمیشود گفت که یا صددرصد، یا هیچ. صددرصد هم خوب است، نوددرصد هم – درجهی بعدش – خوب است، هشتاددرصد هم – درجهی بعدش – خوب است، هفتاددرصد هم – درجهی بعدش – خوب است. هفتاددرصد کجا، پنجدرصد کجا؛ هفتاد درصد کجا، صفرکجا ! آخر چرا این محاسباتِ اینقدر واضح، در رفتار و اعمال ماها مورد ملاحظه قرار نمیگیرد؟
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در روز پانزدهم ماه مبارک رمضان۱۳۶۹/۰۱/۲۲
دوران امام مجتبی(علیهالصّلاهوالسّلام) و حادثهی صلح آن بزرگوار با معاویه، یا آن چیزی که به نام صلح نامیده شد، حادثهی سرنوشتساز و بینظیری در کل روند انقلاب اسلامىِ صدر اول بود. دیگر ما نظیر این حادثه را نداشتیم. توضیح کوتاهی راجع به این جمله عرض کنم و بعد وارد اصل مطلب بشوم. انقلاب اسلام، یعنی تفکر اسلام و امانتی که خدای متعال به نام اسلام برای مردم فرستاد، در دورهی اول، یک نهضت و یک حرکت بود و در قالب یک مبارزه و یک نهضت عظیم انقلابی، خودش را نشان داد و آن در هنگامی بود که رسول خدا(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم)، این فکر را در مکه اعلام کردند و دشمنان تفکر توحید و اسلام، در مقابل آن صفآرایی نمودند؛ برای اینکه نگذارند این فکر پیش برود. پیامبر، با نیرو گرفتن از عناصر مؤمن، این نهضت را سازماندهی کرد و یک مبارزهی بسیار هوشمندانه و قوی و پیشرو را در مکه به وجود آورد. این نهضت و مبارزه، سیزده سال طول کشید. این، دورهی اول بود.
بعد از سیزده سال، با تعلیمات پیامبر، با شعارهایی که داد، با سازماندهییی که کرد، با فداکارییی که شد، با مجموع عواملی که وجود داشت، این تفکر، یک حکومت و یک نظام شد و به یک نظام سیاسی و نظام زندگی یک امت تبدیل گردید و آن هنگامی بود که رسول خدا(ص) به مدینه تشریف آوردند و آنجا را پایگاه خودشان قرار دادند و حکومت اسلامی را در آنجا گستراندند و اسلام از شکل یک نهضت، به شکل یک حکومت تبدیل شد. این، دورهی دوم بود.
این روند، در ده سالی که نبىّاکرم(ص) حیات داشتند و بعد از ایشان، در دوران خلفای چهارگانه و سپس تا زمان امام مجتبی(علیهالصّلاهوالسّلام) و خلافت آن بزرگوار – که تقریباً شش ماه طول کشید – ادامه پیدا کرد و اسلام به شکل حکومت، ظاهر شد. همه چیز، شکل یک نظام اجتماعی را هم داشت؛ یعنی حکومت و ارتش و کار سیاسی و کار فرهنگی و کار قضایی و تنظیم روابط اقتصادی مردم را هم داشت و قابل بود که گسترش پیدا کند و اگر به همان شکل پیش میرفت، تمام روی زمین را هم میگرفت؛ یعنی اسلام نشان داد که این قابلیت را هم دارد.
در دوران امام حسن(ع)، جریان مخالفی آنچنان رشد کرد که توانست به صورت یک مانع ظاهر بشود. البته این جریان مخالف، در زمان امام مجتبی(ع) به وجود نیامده بود؛ سالها قبل به وجود آمده بود. اگر کسی بخواهد قدری دور از ملاحظات اعتقادی و صرفاً متکی به شواهد تاریخی حرف بزند، شاید بتواند ادعا کند که این جریان، حتّی در دوران اسلام به وجود نیامده بود؛ بلکه ادامهیی بود از آنچه که در دوران نهضت پیامبر – یعنی دوران مکه – وجود داشت.
بعد از آنکه خلافت در زمان عثمان – که از بنیامیه بود – به دست این قوم رسید، ابوسفیان – که در آنوقت، نابینا هم شده بود – با دوستانش دور هم نشسته بودند. پرسید: چه کسانی در جلسه هستند؟ پاسخ شنید که فلانی و فلانی و فلانی. وقتی که خاطر جمع شد همه خودی هستند و آدم بیگانهیی در جلسه نیست، به آنها خطاب کرد و گفت: «تلقّفنّها تلقّف الکره»(۱). یعنی مثل توپ، حکومت را به هم پاس بدهید و نگذارید از دست شما خارج بشود! این قضیه را تواریخ سنی و شیعه نقل کردهاند. اینها مسایل اعتقادی نیست و ما اصلاً از دیدگاه اعتقادی بحث نمیکنیم؛ یعنی من خوش ندارم که مسایل را از آن دیدگاه بررسی کنم؛ بلکه فقط جنبهی تاریخی آن را مطرح میکنم. البته ابوسفیان در آنوقت، مسلمان بود و اسلام آورده بود؛ منتها اسلامِ بعد از فتح یا مشرف به فتح. اسلامِ دوران غربت و ضعف نبود، اسلامِ بعد از قدرتِ اسلام بود. این جریان، در زمان امام حسن مجتبی(علیهالصّلاهوالسّلام) به اوج قدرت خودش رسید و همان جریانی بود که به شکل معاویهبنابیسفیان، در مقابل امام حسن مجتبی(ع) ظاهر شد. این جریان، معارضه را شروع کرد؛ راه را بر حکومت اسلامی – یعنی اسلام به شکل حکومت – برید و قطع کرد و مشکلاتی فراهم نمود؛ تا آنجایی که عملاً مانع از پیشروی آن جریان حکومت اسلامی شد.
در باب صلح امام حسن(علیهالسّلام)، این مسأله را بارها گفتهایم و در کتابها نوشتهاند که هر کس – حتّی خود امیرالمؤمنین(ع) – هم اگر به جای امام حسن مجتبی(ع) بود و در آن شرایط قرار میگرفت، ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن کرد. هیچکس نمیتواند بگوید که امام حسن، فلان گوشهی کارش سؤالبرانگیز است. نه، کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلال منطقىِ غیر قابل تخلف منطبق بود.
در بین آل رسول خدا(صلّیاللَّهعلیهوالهوسلّم)، پُرشورتر از همه کیست؟ شهادتآمیزترین زندگی را چه کسی داشته است؟ غیرتمندترین آنها برای حفظ دین در مقابل دشمن، برای حفظ دین چه کسی بوده است؟ حسینبن علی(علیهالسّلام) بوده است. آن حضرت در این صلح، با امام حسن(ع) شریک بودند. صلح را تنها امام حسن نکرد؛ امام حسن و امام حسین این کار را کردند؛ منتها امام حسن(ع) جلو بود و امام حسین(ع) پشت سر او بود.
امام حسین(علیهالسّلام)، جزو مدافعان ایدهی صلح امام حسن(ع) بود. وقتی که در یک مجلس خصوصی، یکی از یاران نزدیک – از این پُرشورها و پُرحماسهها – به امام مجتبی(علیهالصّلاهوالسّلام) اعتراضی کرد، امام حسین با او برخورد کردند: «فغمز الحسین فی وجه حجر»(۲). هیچکس نمیتواند بگوید که اگر امام حسین به جای امام حسن بود، این صلح انجام نمیگرفت. نخیر، امام حسین با امام حسن بود و این صلح انجام گرفت و اگر امام حسن(علیهالسّلام) هم نبود و امام حسین(علیهالسّلام) تنها بود، در آن شرایط، باز هم همین کار انجام میگرفت و صلح میشد.
صلح، عوامل خودش را داشت و هیچ تخلف و گزیری از آن نبود. آن روز، شهادت ممکن نبود. مرحوم «شیخ راضی آل یاسین»(رضواناللَّهتعالیعلیه)، در این کتاب «صلح الحسن» – که من بیست سال پیش، آن را ترجمه کردم و چاپ شده است – ثابت میکند که اصلاً جا برای شهادت نبود. هر کشته شدنی که شهادت نیست؛ کشته شدنِ با شرایطی، شهادت است. آن شرایط، در آنجا نبود و اگر امام حسن(علیه السّلام)، در آن روز کشته میشدند، شهید نشده بودند. امکان نداشت که آن روز کسی بتواند در آن شرایط، حرکت مصلحتآمیزی انجام بدهد که کشته بشود و اسمش شهادت باشد و انتحار نکرده باشد.
راجع به صلح، از ابعاد مختلف صحبت کردهایم؛ اما حالا مسأله این است که بعد از صلح امام حسن مجتبی(علیهالصّلاهوالسّلام)، کار به شکلی هوشمندانه و زیرکانه تنظیم شد که اسلام و جریان اسلامی، وارد کانال آلودهیی که به نام خلافت – و در معنا سلطنت – به وجود آمده بود، نشود. این، هنر امام حسن مجتبی(علیهالسّلام) بود. امام حسن مجتبی کاری کرد که جریان اصیل اسلام – که از مکه شروع شده بود و به حکومت اسلامی و به زمان امیرالمؤمنین و زمان خود او رسیده بود – در مجرای دیگری، جریان پیدا بکند؛ منتها اگر نه به شکل حکومت – زیرا ممکن نبود – لااقل دوباره به شکل نهضت جریان پیدا کند. این، دورهی سوم اسلام است.
اسلام، دوباره نهضت شد. اسلام ناب، اسلام اصیل، اسلام ظلمستیز، اسلام سازشناپذیر، اسلام دور از تحریف و مبرّا از اینکه بازیچهی دست هواها و هوسها بشود، باقی ماند؛ اما در شکل نهضت باقی ماند. یعنی در زمان امام حسن(علیه الصّلاهوالسّلام)، تفکر انقلابىِ اسلامی – که دورهیی را طی کرده بود و به قدرت و حکومت رسیده بود – دوباره برگشت و یک نهضت شد. البته در این دوره، کار این نهضت، به مراتب مشکلتر از دورهی خود پیامبر بود؛ زیرا شعارها در دست کسانی بود که لباس مذهب را بر تن کرده بودند؛ درحالیکه از مذهب نبودند. مشکلىِ کار ائمهی هدی(علیهمالسّلام)، اینجا بود.
البته من از مجموعهی روایات و زندگی ائمه(علیهمالسّلام) اینطور استنباط کردهام که این بزرگواران، از روز صلح امام مجتبی(علیهالصّلاهوالسّلام) تا اواخر، دایماً درصدد بودهاند که این نهضت را مجدداً به شکل حکومت علوی و اسلامی در بیاورند و سر پا کنند. در این زمینه، روایاتی هم داریم. البته ممکن است بعضی دیگر، این نکته را اینطور نبینند و طور دیگری ملاحظه بکنند؛ اما تشخیص من این است. ائمه میخواستند که نهضت، مجدداً به حکومت و جریان اصیل اسلامی تبدیل بشود و آن جریان اسلامی که از آغشته شدن و آمیخته شدن و آلوده شدن به آلودگیهای هواهای نفسانی دور است، روی کار بیاید؛ ولی این کار، کار مشکلی است.
در دوران دوم نهضت – یعنی دوران خلافت خلفای سفیانی و مروانی و عباسی – مهمترین چیزی که مردم احتیاج داشتند، این بود که اصالتهای اسلام و جرقههای اسلام اصیل و قرآنی را در لابلای حرفهای گوناگون و پراکنده ببینند و بشناسند و اشتباه نکنند. بیخود نیست که ادیان، اینهمه روی تعقل و تدبر تکیه کردهاند. بیخود نیست که در قرآن کریم، اینهمه روی تفکر و تعقل و تدبر انسانها تکیه شده است؛ آن هم دربارهی اصلیترین موضوعات دین، یعنی توحید.
توحید، فقط این نیست که بگوییم خدایی هست، آن هم یکی است و دو نیست. این، صورت توحید است. باطن توحید، اقیانوس بیکرانهیی است که اولیای خدا در آن غرق میشوند. توحید، وادی بسیار با عظمتی است؛ اما در چنین وادی با عظمتی، باز از مؤمنین و مسلمین و موحدین خواستهاند که با تکیه به تفکر و تدبر و تعقل، پیش بروند. واقعاً هم عقل و تفکر میتواند انسان را پیش ببرد. البته در مراحل مختلف، عقل به نور وحی و نور معرفت و آموزشهای اولیای خدا، تجهیز و تغذیه میشود؛ لیکن بالاخره آنچه که پیش میرود، عقل است. بدون عقل، نمیشود هیچ جا رفت.
ملت اسلامی، در تمام دوران چندصدسالهیی که چیزی به نام خلافت، بر او حکومت میکرد، یعنی تا قرن هفتم که خلافت عباسی ادامه داشت (البته بعد از انقراض خلافت عباسی، باز در گوشه و کنار، چیزهایی به نام خلافت وجود داشت؛ مثل زمان ممالیک در مصر و تا مدتها بعد هم در بلاد عثمانی و جاهای دیگر) آن چیزی که مردم احتیاج داشتند بفهمند، این بوده که عقل را قاضی کنند، تا بدانند آیا نظر اسلام و قرآن و کتاب الهی و احادیث مسلّمه راجع به اولیای امور، با واقعیت موجود تطبیق میکند، یا نه. این، چیز خیلی مهمی است.
به نظر من، امروز هم مسلمانان همین را کم دارند. امروز، جوامع اسلامی و کسانی که گمان میکنند در نظامهایی که امروز در دنیا به نام اسلام وجود دارد، تعهدی دارند؛ مثل بسیاری از علما و متدینان، بسیاری از تودههای مردم، مقدسان و غیرمقدسان – به آنهایی که لاابالیند و به فکر حاکمیت دین نیستند و تعهدی برای خودشان قایل نمیباشند، کاری نداریم و فعلاً در این بحث، وارد نیستند – اگر اینها فقط فکر کنند ببینند، آیا آن نظامی که اسلام خواسته، آن مدیریتی که اسلام برای نظام اسلامی خواسته – که این دومی آسانتر است – با آنچه که آنها با آن روبهرو هستند، تطبیق میکند یا نه، برایشان مسأله روشن خواهد شد.
بیانات در جمع فضلا و طلاب و روحانیون مشهد۱۳۶۹/۰۱/۰۴
امروز مردم چه چیزی را بیشتر احتیاج دارند؟ آن را پیدا کنید. امروز مردم به اخلاق و عمق تفکر انقلابی احتیاج دارند. این انقلابی که به وجود آمد، بر پایهی چه مبانییی استوار است؟ این را مردم احتیاج دارند. باید روی این، فکر کنید. بهترین مرجع هم، کلمات و فرمایشهای امام(رضواناللَّه تعالیعلیه) و بعضی از نوشتهها و گفتههای قیمی است که در طول این یازده سال، بحمداللَّه ما بزرگانی داشتهایم که آنها بیان کردهاند. البته برای اهل تحقیق، مراجعهی به قرآن و حدیث در باب حاکمیت و جامعیت اسلام و اینکه اسلام دین زندگی است، پس به آن نیاز است، ضروری میباشد.
بیانات در دیدار مجمع نمایندگان طلّاب۱۳۶۸/۰۹/۰۷
مطلب سوم در باب حوزه و انتظاراتی است که از حوزه میرود. آقایان! ما ملت ایران، انقلاب بسیار بزرگی کردیم. عظمت این انقلاب، خیلی زیاد است و من محکم به شما عرض میکنم که اغلب ما خیلی از چیزها را میدانیم؛ ولی هنوز نمیدانیم چه کار عظیمی انجام گرفته است. این انقلاب، حادثهی فوقالعاده و عجیبی است. همهی دنیای استکبار و طغیان و جاهلیت یکطرف و این انقلاب طرف دیگر. واقعهی خیلی مهمی اتفاق افتاده است و در خودش این کفایت را میبیند که به مصاف تمام طغیان و کفر جهانی برود. ما در این انقلاب قرار گرفتهایم و نمیفهمیم چه قدر بزرگ و مهم است.
این انقلاب، با این عظمت و ابعاد و آثار عملی، از لحاظ ارایهی مبانی فکری خودش، یکی از ضعیفترین و کم کارترین انقلابها و بلکه تحولات دنیاست. مثلاً وقتی بازار مشترک به وجود میآید، دهها کتاب و جزوه و تحقیق و فیلم، در باب مبانی فکرىِ این کار، در سطوح مختلف منتشر میشود و برای اقتصاددانها و سیاستمدارها و عامهی مردم و جهانِ مصرفکننده و تولیدکننده ارسال میشود. مگر بازار مشترک چیست؟ آیا غیر از این است که چند کشور دور هم نشستهاند و مثل چند تاجر با هم تجارت میکنند و مبادلات بازرگانی دارند؟ بازار مشترک، مثال کوچکی در دنیاست؛ ولی اگر شما انقلابهای بزرگ دنیا را هم در نظر بگیرید، باز هم مشخص میشود که ما کم کار کردهایم.
وقتی انقلاب اکتبر تحقق پیدا میکند، در طول ده پانزده سال، آن قدر کتاب و فیلم و قصه و جزوه در سطوح مختلف راجع به مبانی فکری این انقلاب نوشته میشود که در کشورهایی که باد آن انقلاب به آنها رسیده، دیگر مردم احتیاجی ندارند از کتابهای آنها استفاده کنند! آن قدر فضای ذهنی پُرشده است که روشنفکرهای خود کشورها مینشینند راجع به مبانی ارزشی و فکری آنها کتاب مینویسند! در سه چهار دههی گذشته، چه قدر ایرانیها دربارهی مبانی فکری انقلاب شوروی، به زبان فارسی کتاب نوشتند؛ چون دیگر اشباع شده بودند. یعنی آنها اینقدر نوشتند که همهی روشنفکرهایی که به نحوی از لحاظ فکری با آنها ارتباط پیدا میکردند، از لحاظ فکری اشباع میشدند و بعد یک آدم مثلاً دست به قلم و با فکر و روشنفکری، خودش میجوشید و مطالبی – غیر از ترجمههای فراوانی که از آثار آنها میشد – مینوشت.
ما چه کار کردیم؟ کاری که ما در این زمینه کردیم، واقعاً خیلی کم است. گاهی انسان دلش نمیآید که بگوید در حد صفر؛ چون واقعاً کسانی با اخلاص کارهایی کردهاند. اما اگر نخواهیم ملاحظهی این جهات عاطفی را بکنیم، باید بگوییم یک ذره بیشتر از صفر و خیلی خیلی کم کار شده است. البته، این کم کاری دلایلی دارد: بعضی از روشنفکران و متفکران اصلی را در اول کار از ما گرفتند و بعضی از آنها نیز مشغول کارهای گوناگون اجرایی شدند؛ اما اساس قضیه این است که ما تولید نکردیم. یازده سال از انقلاب میگذرد؛ خوب بود که صدها نویسندهی اسلامی، مبانی اسلام را بنویسند – چون انقلاب ما اسلامی است – و منتشر بکنند. میبایست تربیت میکردیم که نکردیم. این، یکی از کارهای حوزه است. نمیخواهم بگویم کسانی که بیرونِ حوزهها نشستهاند، مسؤولیتی ندارند؛ اما بیشترین مسؤولیت را حوزهی علمیه – و بیش از همه قم – دارد. قم بایستی محصول وافری در این زمینه میداد.
اگر به مسؤولان رادیو میگوییم چرا شما برای مسایل اسلامی منتشر شونده در رادیو، اینقدر ضعیفید؟ خواهند گفت: بنویسید تا ما بخوانیم. حوزهی علمیه در این زمینهها موظف است. مثلاً شما میبینید که در رادیو در باب زندگی ائمه و یا این قطعههای دینییی که میخوانند و صحبت میکنند و بحثهای دینییی که در آن رسانه میشود و از لحاظ حجم هم زیاد است – لیکن کماثر میباشد – واقعاً شاید بشود گفت که این مطالب، یک نفر را مسلمان و هوشمند و دارای بینش در باب مسایل اسلامی نمیکند. مطلبی که ارایه میشود، یا خیلی ضعیف است و یا نحوهی ارایهاش خیلی ضعیف میباشد؛ به خاطر این که بدون هنر و زبان خوب و قدرت القا بیان میشود. یعنی یا آدمهای معمولىِ متوسط، آن مطالب را بیان میکنند و یا این که افراد کج سلیقهیی میآیند و یک سری مطالب عجیب و غریب – صورتاً عرفانی و باطناً پوچ – را مطرح میکنند.
اوایلی که شعر نو رایج شده بود، یک عده از این جوانها میآمدند و همینطور چیزی میگفتند. در آن زمان شایع بود که وسطهای یک شعر را پاک میکنند و خیال میکردند شعر نو میسرایند! البته، این شایعه واقعیت هم داشت و در مواردی به نحو موجبهی جزییه اتفاق هم افتاده بود. بعضی از مطالب عرفانی که در رادیو مطرح میشود، همین حالت را تداعی میکند و بعضی خیال میکنند عرفان همین است که آدم چیزی ببافد! دیدهاند که اگر کسی مطالب عرفانی میگوید، آدم نمیفهمد. بههمین خاطر خیال کردند هر مطلبی که آدم نفهمید، عرفان است! یکچیزی میسازند و با یک زبان بیربطِ چرندی، در رسانههای ما پخش میکنند و هر چه آدم فکر میکند، میبیند هیچ چیز در آن پیدا نمیشود و هیچ معنایی ندارد. به مسؤولان رادیو اعتراض میکردم که چرا اینطوری است؟ در دلم به خودم جواب دادم که اینها چه کار کنند و به چه کسی مراجعه کنند و از چه کسی بخواهند؟ تا من بگویم: چرا اینگونه است؟ میگوید: بنویسید تا من بخوانم. من چه جوابی باید به او بدهم؟ وضع تبلیغ ما این است و حوزهی علمیه در این زمینهها موظف میباشد.
در حوزههای علمیه، استعدادهای فوقالعاده وجود دارد. واقعاً فهمیدن بعضی از مطالبِ اصولی و فلسفی و بعضی از ریزهکاریهای فقهی، مشکلتر از فهمیدن بسیاری از فرمولهای علمی دنیاست و طلبهها با آن دقت فکری خودشان، این مطالب را میفهمند. مگر میشود آدم مغزی مثل مغز صاحب «قوانین» به آسانی پیدا کند؟ در حوزههای علمیه، از این قبیل متفکران که مرتب فکر و دقت و ریزبینی میکنند، زیاد است. اگر این استعدادها و خلاقیتها و ذوقهایی که گاهی مشاهده میشود، به شکل صحیحی به سمت یک تبلیغ درست هدایت شود، ما دیگر محتاج چیزی نیستیم.
بیانات در دیدار جمعی از هنرمندان حوزهی هنری سازمان تبلیغات اسلامی۱۳۶۸/۰۸/۲۱
سنت الهی در تاریخ اقتضا میکرد که تفکر اسلامی و اندیشهی پاک الهی، در یک نوبت روبیاید، و آن نوبت اکنون آغاز شده است و معلوم میشود که یکی از نشانههایش ماییم. یکی از نشانههایش، لبنان و آفریقا و کشورهای گوناگون اسلامی است. یکی از نشانههایش، احساس ضعف دنیا در مقابل تفکر الهی و توحیدی است که وجود دارد و در حال بهوجود آمدن است. در این مجموعه و در این حرکت عظیم، این فکر پاک و مقدسی که در دنیا بهوجود آمده است – فکر انقلابی و توحیدی و الهی – در صفآرایی با فکر شیطانی و اهریمنی قرار گرفته است. ما که اهل هنریم – شما را میگویم و از زبان شما حرف میزنم – باید این مایهی هنر را بهکار ببریم و غلیظ کنیم و شاعر و نویسنده و هر گونه هنرمند دیگری، در خدمت این تفکر مقدس قرار بگیرند و از هنر و مایهی هنر و ابزار هنر، حداکثر استفاده را بکنند. البته، حالا این بحثها را که آیا هنر ابزار است یا خیر و اصولاً تعبیر ابزار برای هنر درست است یا نه، برای کسانی که اهل این مباحثند، بگذاریم. معلوم است که مقصود من چیست. خواهش میکنم خواهران و برادرانی که در مجموعهی حوزهی هنری کار میکنند، این را مهم بشمارند.
پیشرفت شما خیلی خوب بوده است. البته، هرچند شما برادران و خواهران را غالباً از نزدیک نمیشناسم و نمیتوانم بگویم پیشرفت شما و پیشرفت هنر متعهد و انقلابی، خوب بوده است. انسان که کارهای شما را میبیند، این پیشرفت را احساس میکند. مطمئنم که اگر تلاش بکنید و امکانات هم – همانطور که گفتند – فراهم بشود، هنر حقیقی و پرجوشش در کشور ما که پایگاههای خیلی زیادی هم دارد، واقعاً خواهد توانست در آیندهی نزدیکی، فکر صحیح و تفکر انقلاب و تفکر توحیدی را بر جو این جامعه مسلط کند و آن اندیشه را عمق ببخشد.
بیانات در مراسم بیعت اقشار مختلف مردم۱۳۶۸/۰۴/۱۴
ما بهفضل پروردگار و در سایهی ایمان عمیق ملتمان خواهیم توانست در این قطعه از عالم، جامعهیی آباد و آزاد و مرفه و راحت به وجود آوریم که مشاهدهی آن برای ملتها درس باشد و منجر به صدور فکر انقلاب شود. تاکنون فضل پروردگار شامل حال ملت ما بوده است و بعد از این هم خواهد بود.
خطبههای نماز جمعه تهران۱۳۶۶/۰۲/۰۴
اگر بدقت نگاه کنیم، خواهیم دید که شعار آزادی اظهار عقیده و آزادی بیان در دنیای غرب هم یک شعار واقعی نیست. یک چیزی که در صورت و ظاهرْ آزادی است، وجود دارد، اما در واقع آزادی به آن معنایی که ادعا میکنند، نیست، بلکه حتی سانسور و اختناق به شکل بسیار ظریف و موذیانهای در این کشورها وجود دارد. سانسوری که در کشورهای غرب هست، تقریباً از جهاتی شبیه هست به همان سانسور و کنترلی که در دوران ظهور اسلام در مکه نسبت به افکار انقلابی رسول خدا وجود داشت. حالا آنها در دوران جاهلیت زندگی میکردند، اینها در دوران مدرنیسم زندگی میکنند. روشها تفاوت کرده، اما روح قضیه همان هست. قرآن از قول کفار نقل میکند که میگفتند: «و قال الّذین کفروا لاتسمعوا لهذا القران و الغوا فیه لعلّکم تغلبون»؛(۲) به هم توصیه میکردند که گوش به سخن قرآن ندهید، ندای پیغمبر را نشنوید و هنگامی که پیغمبر مشغول تلاوت آیات قرآن بود، ولوله میکردند، هلهله میکردند و یک جنجال و غوغائی به وجود میآوردند که صدای قرآن و صوت کلام الهی از حنجرهی پیغمبر شنیده نشود؛ که در تواریخ هم این ذکر شده که رسول خدا در کنار کعبه مینشست و آیات قرآن را میخواند؛ عدهای هم مأمور بودند که جنجال کنند، غوغا راه بیندازند و نگذارند صدای قرآن به گوش دیگران برسد. آنی که امروز در رسانههای غرب وجود دارد، تقریباً چنین چیزی است.
دیدگاه کاربران ...
تعداد دیدگاه : 3
سلام اخوی
بح بح کم الله 🙂
طرح واقعا قشنگی هست
یا حق …/
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
چشماتون قشنگ می بینه
یا حق
سلام همسنگر عزیزم خسته نباشید /همسنگر عزیزم ازتون دعوت میکنم اگه زحمتی نیست و اگر سرتان خلوت شد تشریف بیاید به وبلاگم /برای وبلاگم خیلی زحمت کشیده ام میخوام نظر شما را راجب وبلاگم بدانم /خوشحال میشوم اگه تشریف بیاید /منتظرتان هستم آدرس وبلاگم را در زیر نوشته ام/یا علی :
http://www.jnarm.blogfa.com
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.