طرح پلاکارد عید فطر
Rate this post

Rate this post

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا ابالحسن یا علی بن موسی الرضا المرتضی

***

پیش نمایش طرح (کلیک کنید)

pelakarde eyde fetr 94-2m

دریافت سایز بزرگ این طرح :  DOWNLOAD

***

به انضمام :

 

بیانات در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)
والحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام على سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.(۲)

تبریک عرض میکنم عید سعید فطر را به همه‌ى شما برادران و خواهران عزیز که در این مجلس تشریف دارید، و به سفراى محترم کشورهاى اسلامى که حضور دارند، و به ملّت ایران که حقیقتاً شایسته است انسان با همه‌ى وجود و با همه‌ى دل به این ملّت بزرگ و مؤمن و وفادار و شجاع و فداکار تبریک بگوید عید سعید فطر را. همچنین تبریک عرض میکنیم این عید را به امّت بزرگ اسلامى که «اَلَّذى جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیدا»؛(۳) خداى متعال این روز را براى امّت اسلامى عید قرار داده است.

در این عید، مردم به دو رکن اساسى دعوت شده‌اند: به توحید و به وحدت. توحید در همین ذکر عمیق و پُرمعنایى است که در نماز عید وجود دارد که دنباله‌ى آن هم زکات است؛ [یعنى‌] هم صلات است، هم متمّم آن زکات است؛ این در این روز نِماد توحید است. وحدت هم که درواقع از همین توحید سرچشمه میگیرد، همدلى مسلمانها است؛ جسمها در نماز و در اجتماعات عید در کنار هم، و دلها متوجّه به یک مرکز، مرکز عظمت الهى، مرکز قدرت و رحمت حق؛ این روز یک چنین روزى است.

البتّه امروز متأسّفانه دنیاى اسلام از وحدت محروم است، دچار مشکلات و دچار درگیرى است. وقتى آشفتگى به میان آمد، وقتى درگیرى میان مسلمانها به وجود آمد، معنویّت هم کم میشود. معنویّت و ایمان، طبق منطق قرآن تا حدود زیادى به آرامش احتیاج دارد؛ هُوَ الَّذى اَنزَلَ السَّکینَهَ فى قُلوبِ المُؤمِنینَ لِیَزدادوا ایمانًا مَعَ ایمانِهم؛(۴) وقتى سکینه بود، وقتى آرامش بود، وقتى امنیّت بود، نوبت میرسد به اینکه انسانها بر ایمان خود بیفزایند؛ با عمل صالح، با توجّه، با ذکر. وقتى در یک کشور اسلامى و در یک مجموعه‌ى اسلامى، مردم بر جان خود، بر مال خود، بر امنیّت خود بیم دارند و مأمون(۵) نیستند، امنیّت ندارند، آنجا سکینه هم وجود ندارد؛ سکینه که نبود، این ازدیاد ایمان هم وجود ندارد؛ امروز مسلمانها دچار این وضعیّتند.

در خطبه‌ى نماز عرض کردم به مردم، امروز بغداد عزادار است. بسیارى از کشورهاى دیگر اسلامى به‌خاطر جنگها، به‌خاطر خون‌ریزى عزادارند؛ سوریه عزادار است، یمن عزادار است، لیبى عزادار است، بحرین عزادار است. امّت اسلامى شایسته‌ى این‌همه مشکلات نیست.

این مشکلات از کجا مى‌آید؟ این مشکلات از کدام منبع خبیث و نامبارکى ناشى میشود؟ چه کسى این نطفه‌ى ناپاک تروریسم را در دنیاى اسلام ترویج میکند؟ در زبان، همه از تروریسم تبرّى میجویند و گاهى على‌الظّاهر یک تظاهر عملى هم علیه تروریسم میکنند -به تعبیر رئیس جمهور محترم یک ائتلاف ظاهرى و دروغین و مصنوعى علیه تروریسم تشکیل میدهند- امّا در باطن این‌جور نیست؛ در باطن تروریسم را ترویج میکنند. ما فراموش نکرده‌ایم آن روزهایى را که در اوایل قضایاى سوریه، سفیر آمریکا بلند شد رفت در بین معارضین تا به آنها دلگرمى بدهد و آنها را وادار کند که یک منازعه‌ى سیاسى را تبدیل کنند به یک جنگ داخلى. این کار کوچکى است؟ خب منازعات سیاسى در خیلى از کشورها هست؛ چرا باید منازعه‌ى سیاسى را تبدیل کنند به جنگ؟ [آن‌هم‌] جنگ در خود یک ملّت و برادرکشى. بعد هم با پول و با درآمدهاى نفتى حرام، جوانهایى را از اطراف و اکناف جمع کنند [و به آنجا] متوجّه کنند؛ در سوریه یک‌جور، در عراق یک‌جور. حالا که دیگر گسترش پیدا کرده است؛ در بنگلادش، ترکیه و دیگر جاها. اینها است که دنیاى اسلام را دچار این بدبختى‌ها میکند و این ناامنى را به وجود مى‌آورد. چرا ما دشمن خودمان را نمى‌شناسیم؟

بعضى خیال میکنند اینکه ما بر روى دشمنى آمریکا با ما تکیه میکنیم، ناشى از تعصّب است؛ نه، ناشى از شناخت است، ناشى از تجربه است. ما ۳۷ سال است داریم تجربه میکنیم این دشمنى‌ها را. از اوّل انقلاب اینها کمر بستند به دشمنى امام بزرگوارِ ما و حرکت عظیم او؛ از اوّل انقلاب شروع کردند به توطئه، هنوز هم دارند میکنند: سعى کردند اقوام ایرانى را علیه جمهورى اسلامى بشورانند، موفّق نشدند؛ سعى کردند عناصر وابسته را علیه مردم بشورانند، تا حدودى هم توانستند امّا مردم بر آنها غلبه پیدا کردند؛ تا امروز هم این سعى را دارند میکنند امّا ملّت بیدار است، دولت هشیار است، مسئولین آماده‌اند.

متأسّفانه در مناطق دیگر و کشورهاى دیگر این نقشه عملى شده است؛ کسانى با پول، با تماس، با سلاح مدرن به کمک تروریست‌ها میروند. این‌همه سلاح مدرن را تروریست‌ها از کجا مى‌آورند؟ با چه پولى میخرند؟ اینها آن چیزهایى است که دنیاى اسلام را، امّت اسلام را زمین‌گیر میکند؛ اینها را باید فهمید، اینها را باید شناخت.

امروز مشاهده میکنیم که در مناطق دیگر هم این کار را دارند میکنند. ما در مسئله‌ى بحرین هیچ دخالتى نکردیم و نخواهیم کرد امّا نصیحتشان داریم میکنیم، آنجا هم یک منازعه‌ى سیاسى است؛ دارند کارى میکنند که این منازعه‌ى سیاسى را بکشانند به یک جنگ داخلى؛ اگر آگاهى دارند، اگر معرفت دارند، اگر خِرد سیاسى بر آنها حاکم است، خب نکنند این کارها را. مخالفت سیاسى و منازعه‌ى سیاسى در هر کشورى ممکن است وجود داشته باشد؛ چرا باید کارى کنند که ملّتها را وادار کنند به پنجه زدن و مردم را در مقابل هم قرار بدهند؟ اینها اشتباهاتى است که امروز متأسّفانه در برخى از کشورهاى دیگر اسلامى انسان مشاهده میکند.

استکبار جهانى و در رأس آنها آمریکا میخواهند این منطقه را سرگرم و مشغول به خود بکنند تا رژیم صهیونیستى نفَس راحتى بکشد؛ اینها میخواهند مسئله‌ى فلسطین را به فراموشى بسپرند، اینها میخواهند وجود یک جغرافیا و یک ملّت را انکار کنند. فلسطین یک کشور پدیدآمده‌ى جعلىِ امروزى نیست، فلسطین هزاران سال تاریخ دارد، ملّت فلسطین یک ملّت است، صاحب یک سرزمین است، صاحب یک منطقه‌ى جغرافیایى است؛ استکبار میخواهد اینها را انکار کند و ملّت فلسطین را انکار کند. این فشارهایى که امروز وحشى‌هاى صهیونیست دارند بر ملّت فلسطین وارد میکنند، اینها سیلى‌اش را خواهند خورد؛ این را بدانند. مسئله‌ى فلسطین مسئله‌ى محورى دنیاى اسلام است، مسئله‌ى فلسطین مسئله‌اى است که هیچ کشورى نباید فراموش کند؛ هیچ کشور اسلامى بلکه حتّى کشورهایى که از وجدان انسانى برخوردارند، نباید فراموش کنند که این یک مسئله‌ى اصلى است، مسئله‌ى اساسى است. یک ملّت مظلوم است، یک ملّت در محاصره است، یک ملّت دائماً دارد در طول این هفتاد سال اخیر مورد ظلم‌وستم قرار میگیرد؛ این را نباید فراموش بکنند. قضایاى دیگر دنیاى اسلام به گمان ما غالباً براى این است که این مسئله‌ى فلسطین فراموش بشود، آن‌وقت فاجعه‌آفرینى میکنند.

خب، مسئله‌ى یمن را شما ملاحظه کنید. آنچه در یمن دارد اتّفاق مى‌افتد یک فاجعه است، یک فاجعه است. یک سال و چند ماه است که این مردم به یک دلیل واهى به‌وسیله‌ى یک کشور به‌اصطلاح اسلامى دیگر مورد تهاجمند، بمباران میشوند، نه اینکه جبهه‌هاى جنگ بمباران بشود؛ بیمارستان بمباران میشود، خانه‌هاى مردم بمباران میشود، مساجد بمباران میشوند، زیرساخت‌هاى کشور دارد نابود میشود؛ این وضع قابل دوام نیست؛ متجاوز بایستى از تجاوز دست بردارد و دنیاى اسلام باید متجاوز را تنبیه بکند تا کسانى به فکر تجاوز نیفتند.

ملّت ایران ایستاده است؛ ملّت ایران در این ۳۷ سال نشان داده است که ایستاده است. این یک، و نشان داده است که راه پیشرفت هم ایستادگى است. اگر ملّت ایران تسلیم میشد، ضعف نشان میداد، در مقابل قدرت‌طلب‌هاى عالَم و متکبّرین عالَم کُرنش میکرد، این پیشرفتها هم نصیبش نمیشد؛ راه پیشرفت ایستادگى و استقامت است، تقویت ساخت داخلى است، تقویت عزم و اراده‌ى ملّى است و تقویت ارتباط با خدا.

عزیزان من! این رازونیازهاى ماه رمضان را قدر بدانید، این دعاها را قدر بدانید؛ این شب‌زنده‌دارى‌هاى مبارک را، این اشکهاى پاکیزه را که در این شبهاى قدر و در این مجالس دعا و مناجات و استغاثه و تضرّع بر چهره‌ها جارى شد، اینها را قدر بدانید، اینها خیلى ارزش دارد؛ اینها دل انسان مؤمن را محکم میکند، توکّل او را به خدا زیاد میکند. وقتى به خدا توکّل کردید، از غیر خدا دیگر نخواهید ترسید، وقتى از غیر خدا نترسیدید، به سمت اهداف عالى خودتان محکم حرکت خواهید کرد.

پروردگارا! روح مطهّر امام بزرگوار که این راه را به ما نشان داد و ما را در این راه وارد کرد، و روح مطهّر شهیدان عزیز که در این راه جان خودشان را فدا کردند، با پیغمبر و آل پیغمبر محشور بفرما.

والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته

۱) در ابتداى این دیدار -که به‌مناسبت عید سعید فطر برگزار شد- حجّت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانى (رئیس جمهور) مطالبى بیان کرد.
۲) صلوات حضّار
۳) مصباح، ج‌۲، ص ۶۰۴ (دعاى قنوت نماز عید)
۴) سوره‌ى فتح، بخشى از آیه‌ى ۴؛ «اوست آن کس که در دلهاى مؤمنان آرامش را فرو فرستاد تا ایمانى بر ایمان خود بیفزایند…»
۵) ایمن، در امان‌

***

خطبه‌های نماز عید فطر

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌
الحمدلله ربّ ‌العالمین، الحمدلله الّذى خلق السّماوات و الارض و جعل الظّلمات و النّور ثمّ الّذین کفروا بربّهم یعدلون والصّلاه و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابى‌القاسم المصطفى محمّد و على آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّهالله فى الارضین نحمدالله و نشکره و نستعینه و نستغفره و نتوب الیه.

عید سعید فطر را به همه‌ی شما حضّار محترم، نمازگزاران عزیز و به همه‌ی ملّت ایران و به امّت بزرگ اسلامی تبریک عرض میکنم. در عظمت این عید، همین بس که در قنوتهای نمازهایی که در روز عید خوانده میشود، خدای متعال را به این روز سوگند میدهیم؛ این اهمّیّت این روز را نشان میدهد. پایان یک ماه عبادت، یک ماه توسّل و ذکر و خشوع و خدمت از سوی مردم مؤمن، روز عید است برای همه‌ی مردم و روز ذخر و شرف است برای پیامبر اکرم.

آنچه من امروز در این خطبه عرض میکنم این است که بحمدالله مردم مؤمن ما، ماه رمضان بسیار خوبی را گذراندند. ماه رمضان پُر از معنویّت و پُر از توجّه و توسّل و خشوع و تضرّع. ما مسئولان کشور باید، هم غبطه بخوریم به حال این مردم مؤمن و این دلهای نورانی، و هم باید خدا را شکر کنیم به‌خاطر مسئولیّتی که خدا به ما داده است در قبال این ملّت مؤمن. در بلندترین روزهای سال و گرم‌ترین روزهای سال، مردم در سراسر کشور روزه‌دار بودند، با دهان روزه گرما را تحمّل کردند، حتّی جوانهای ما، نوجوان‌های ما با شوق و رغبت به روزه‌گیری رو آوردند. کسانی، دستهای خبیثی، سعی کردند نوجوان‌های ما را به روزه‌خواری بکشانند، بحمدالله موفّق نشدند و موفّق هم نخواهند شد؛ ولیکن مسئولان کشور و آحاد مردم، توجّه کنند که دشمنان مغرض و خبیث، تا کجاها فکر کرده‌اند و به چه‌چیزها فکر کرده‌اند؛ برای اینکه نسل روبه‌بالندگی کشور را از دین دور کنند، می‌نشینند برنامه‌ریزی میکنند، نقشه‌کشی میکنند که نوجوان‌ها را به روزه‌خواری بکشانند. بحمدالله ملّت توی دهن اینها زدند.

این ماه، ماه ضیافت الهی بود. ضیافت الهی، پذیرایی الهی را با خود دارد؛ و پذیرایی الهی در این ماه، نورانیّت دلها است، مغفرت گناهان است، توفیق کارهای بزرگ و نیکو است. یکی از مهم‌ترین این کارها، همین راه‌پیمایی عظیمی بود که در جمعه‌ی آخر ماه مبارک در روز قدس، به توصیه و تأکید امام بزرگوار ما در سرتاسر کشور انجام گرفت، در بسیاری از کشورهای دیگر مسلمان هم انجام گرفت. در بعضی از شهرهای ما در روز جمعه‌ی قدس؛ حرارت بقدری بود که به طور طبیعی، انسان در آن حرارت حرکت نمیکند؛ امّا مردم آمدند شرکت کردند؛ در همه‌جای کشور و بخصوص در آن شهرهایی که در استانهای گرم قرار دارند، استانهای جنوبی کشور. حقیقتاً مردم مجاهدت کردند؛ با دهان روزه، زیر آفتاب، آمدند تا موضع خود را در قبال مسئله‌ی مهمّ فلسطین فریاد کنند. این معنایش این است که اگر برخی دولتهای مسلمان، به آرمان فلسطین خیانت میکنند، بعضی‌ها کوتاهی میکنند، بعضی از ملّتها خبر ندارند، ملّت ایران با حضور خود و با فریاد خود، حاضر است در مقابل همه‌ی دشمنان بِایستد و مسئله‌ی فلسطین را زنده کند.

امسال ماه رمضان، سرتاسر کشور نمایشگاه بزرگی بود از نشانه‌های معنویّت‌گرایی مردم و از جلسات با شکوه قرآن که بحمدالله به بهترین وجهی در رسانه‌ی ملّی هم منعکس شد؛ این جزءخوانی‌هایی که معمول شده است به‌صورت جمعی در مشاهد مشرّفه انجام میگیرد، این را مردم استقبال کردند؛ امسال در بسیاری از شهرها در جریان بود. افطاری‌های مردمی پدیده‌ی دیگری بود که امسال بخصوص در تهران -بنده هنوز از شهرستان‌ها گزارش روشنی ندارم، البتّه در بعضی از مشاهد مشرّفه مثل آستان قدس رضوی، افطاری‌های عمومی برگزار بود- در حسینیّه‌ها، در مسجدها، در خیابانها، در محلّه‌ها، در بسیاری از کوچه‌ها، مردم سفره‌ی افطاری پهن میکردند و به رهگذران افطاری تعارف میکردند، مردم هم می‌نشستند؛ تصویرها و عکسهای آنها را برای من آوردند؛ انصافاً این‌همه علاقه و ارادت به معنویّت و خدمت مردم به مردم، انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. این جزو کارهایی بود که امسال رایج شد؛ [البتّه] از سالهای گذشته بود، امسال بیشتر از سالهای دیگر؛ در تهران که تقریباً همه‌گیر است، در بسیاری از شهرستان‌ها هم علی‌القاعده هست که بنده البتّه اطّلاع دقیق و روشنی ندارم. این در مقابل آن افطاری‌دادن‌های مسرفانه و مترفانه است؛ افطاری‌های پرخرج، آن هم نه به افراد مستحقّ افطار، [که] گاهی از سوی بعضی از دستگاه‌های مسئول نظام داده میشود که هیچ وجهی ندارد؛ در هتلها جمعیّتی را جمع میکنند، کسانی که هیچ احتیاجی به این افطاری هم ندارند. این کار مردمی در مقابل کار آنها است. عدّه‌ای راه افتاده بودند، اسم خودشان را هم گذاشته بودند «کوچه‌گردان‌های عاشق» -که یک اسم حقیقی است- و افطاری درِ خانه‌های مردم میبردند که نمونه‌های متعدّدی را برای ما گزارش کردند و تصویر و عکس آوردند؛ درِ خانه‌ها افطار [دادن]. اینها کارهای بسیار بزرگی است، اینها کارهای بسیار ارزنده‌ای است. علاوه‌ی بر اینها جلسات دعا، جلسات مناجات، شبها تا سحرها، در مساجد، در حسینیّه‌ها، در مجامع مختلف، بخصوص در شبهای احیاء، حتّی بر سر مزار شهدا؛ مردم جمع میشدند، این دلها را به خدا متوجّه میکردند؛ اینها همه وسیله‌ی جلب رحمت الهی است. اعتکاف دهه‌ی آخر ماه رمضان هم تدریجاً دارد به یک سنّتی تبدیل میشود که رو به رشد است؛ ان‌شاءالله این هم مبارک است. من اطّلاع پیدا کردم بعضی از پزشکان محترم، در برخی از شبها و روزهای ماه رمضان، طبابتهای صلواتی میکردند؛ این معنایش این است که این ایثار و این گذشت، در بین همه‌ی طبقات مردم ادامه دارد. این ماه رمضانی بود که گذشت؛ اینچنین ماه رمضانی موجب جلب رحمت الهی است؛ ان‌شاءالله.

و امروز هم که روز عید فطر است، روزی است که برای تکریم پیغمبر اکرم است؛ جَعَلتَهُ لِلمُسلِمینَ عیدا، وَ لِمُحَمَّدٍ صلّی اللهُ علیهِ وَ آلِه ذُخرًا و شَرَفًا و کرامتًا وَ مَزیدا؛ این احترام به پیغمبر و تکریم آن پیغمبر است از سوی مردم، مردمی که خدای متعال درباره‌ی پیغمبر فرمود: عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّم؛(۱) سختی‌های مردم بر او دشوار است.

پروردگارا! به محمّد و آل محمّد این ماه رمضان را و این روز عید را برای ملّت ایران و برای مسلمانان عالم مبارک بفرما.

بِسمِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ * وَالعَصرِ * اِنَّ الاِنسانَ لَفى خُسر * اِلَّا الَّذینَ ءامَنوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوا بِالحَقِّ وَ تَواصَوا بِالصَّبر*

خطبه‌ی دوّم

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
والحمدلله ربّ العالمین نحمده و نستعینه و نستغفره و نتوب الیه و نصلّی و نسلّم علی حبیبه و نجیبه و خیرته فی خلقه سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما علیّ امیرالمؤمنین و حبیبته الزّهراء المرضیّه سیّده نساء العالمین و الحسن و الحسین سیّدی شباب اهل الجنّه و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمّد بن علیّ و علیّ بن محمّد و الحسن بن علیّ و الخلف القائم المهدی، حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک.

همه‌ی برادران و خواهران عزیز را به تقوای الهی دعوت میکنم. آنچه را در این خطبه میخواهم عرض کنم، ناظر به دنیای اسلام است، ناظر به امّت اسلامی است. متأسّفانه عید مردم در بعضی از کشورها عزا شد؛ در بغداد چند صد خانواده، داغ عزیزانشان را دیدند به دست جنایتکاران و تروریست‌ها و کسانی که میخواهند اسلام جعلی و بدلی را به دستور اربابان خودشان در میان مردم رائج کنند. همچنین در استانبول، در بنگلادش، در بعضی از کشورهای دیگر، مردم در ایّام ماه رمضان با دهان روزه مورد تهاجمهای تروریستی قرار گرفتند. این نتیجه‌ی پرورش دادن تروریسم به‌وسیله‌ی دستگاه‌های امنیّتی و دستهای ناامن دستگاه‌های آمریکا و صهیونیست و انگلیس است که این چیزها را در دنیای اسلام به وجود آورده‌اند؛ البتّه خودشان هم آسیب خواهند دید -همچنان‌که بتدریج دارند می‌بینند- امّا این گناه آنها و جرم آنها است؛ این جرمی است که فراموش نخواهد شد. متأسّفانه در ماه رمضان در برخی از کشورهای اسلامی -در سوریه، در یمن، در لیبی و در برخی نقاط دیگر- آتش جنگ برافروخته بود که انسان حقیقتاً غمگین میشود از اینکه دنیای اسلام در یک چنین وضعیّتی قرار دارد. بعضی، منازعات سیاسی را تبدیل به جنگ داخلی کردند. منازعه‌ی سیاسی یک حرف است، جنگ داخلی یک حرف دیگر است؛ این دخالت ابرقدرت‌ها بود که این کار را در سوریه و در بعضی از جاهای دیگر انجام دادند. در یمن، امروز بیش از یک سال و سه ماه است که مردم زیر بمبارانها قرار دارند؛ امّا باز هم آفرین به مردم یمن که در روز قدس توانستند آن راه‌پیمایی عظیم را در آن هوای گرم و با وجود بمبارانها به راه بیندازند؛ مرحبا به آن مردم، مرحبا به رهبری حکیمانه‌ی مردم یمن! در سوریه هم مردم دچار حادثه‌ی بزرگی هستند که استکبار بر آنها تحمیل کرده است.

تلاش دشمنان برای به فراموشی سپردن مسئله‌ی فلسطین است. میخواهند دنیای اسلام را درگیر مسائل داخلی خودشان بکنند که مسئله‌ی فلسطین را فراموش کنند و فرصتی برای رژیم صهیونیستی به وجود بیاید تا آن اهداف خباثت‌آمیز خودش را دنبال کند. ما باید بدانیم مبارزه‌ی برای آزادی فلسطین یک مبارزه‌ی اسلامی است، یک مبارزه‌ی همگانی است، یک مبارزه‌ی عربیِ صِرف نیست؛ این وظیفه‌ی مسلمانها است که در همه‌جای دنیا، به هر شکلی که میتوانند، این مبارزه را، این فریاد را، این حرکت را ادامه بدهند. فروکاستن این مسئله‌ی به این مهمّی به یک مسئله‌ی داخلی عربی، مطلب غلطی است.

یک مطلب هم درباره‌ی مسائل داخلی کشور، موضوع این حقوقها و برداشت‌های غیرمنصفانه و ظالمانه از بیت‌المال است -که امروز در بین مردم رایج شده است که خبرش را دهان‌به‌دهان نقل میکنند- این برداشت‌ها نامشروع است، این برداشت‌ها گناه است، این برداشت‌ها خیانت به آرمانهای انقلاب اسلامی است. قطعاً در گذشته کوتاهی‌هایی شده است، غفلتهایی شده است، بایستی جبران بشود؛ این‌جور نباشد که ما سروصدا بکنیم و بعد قضایا را تمام بکنیم و بکلّی به دست فراموشی بسپریم؛ باید دنبال بشود. خوشبختانه رئیس جمهور محترم و رؤسای محترم دو قوّه‌ی دیگر، متعهّد شده‌اند که این مسئله را دنبال کنند؛ باید با جدیّت دنبال بشود؛ دریافتهای نامشروع باید برگردانده بشود، و اگر کسانی بی‌قانونی کرده‌اند مجازات بشوند، و اگر سوءاستفاده‌ی از قانون هم شده است بایستی اینها  را از این کارها برکنار بکنند؛ اینها کسانی نیستند که لیاقت این را داشته باشند که در این مراکز قرار بگیرند.

البتّه این را هم توجّه داشته باشید، دشمنان نظام اسلامی میخواهند از این قضیّه یک مستمسکی علیه نظام اسلامی درست بکنند. اینها یک عدّه‌ای هستند که در قبال مجموعه‌ی مدیران و کارکنان دستگاه‌‌های مسئول که با پاکی و صداقت دارند کار میکنند عدّه‌ی زیادی نیستند، امّا همین کمشان هم مضر است، همین کمشان هم عیب است؛ این عیب را بایستی برطرف کرد. ما آسیب‌های ناشی از فقر را شناخته‌ایم، روی آنها برنامه‌ریزی میکنیم، درباره‌ی آنها جلسه میگذاریم، امّا آسیب‌های ناشی از مستی اشرافی‌گری را کأنّه درست نمی‌شناسیم؛ وقتی اشرافی‌گری، اسراف، و تجمّل در جامعه وجود داشته باشد و ترویج بشود، این قضایا به دنبالش پیش می‌آید و به وجود می‌آید و همه دنبال این هستند که یک طعمه‌ای به دست بیاورند و خودشان را از آن سیر کنند، شکمها را از این مالهای حرام پُر کنند. با این پدیده بایستی با جدّیّت مقابله بشود؛ مسئله‌ی عزل کردن و برکنار کردن و برگرداندن آنچه از بیت‌المال به صورت نامشروع خارج شده است، این را در دستور قرار بدهند. این وظیفه‌ی همه است؛ مردم نسبت به این مسئله اهمّیّت میدهند و اگر چناچه این قضیّه اتّفاق نیفتد و دنبال‌گیری نشود، اعتماد مردم به نظام کاسته میشود که این فاجعه‌ی بزرگی خواهد بود. بایستی با اقدام جدّی، اعتماد مردم را حفظ کرد. امیدواریم خدای متعال به همه‌ی مسئولین توفیق عنایت کند.

بِسمِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیم * قُل هُوَ اللهُ احدٌ * اَللهُ الصَّمَدُ * لَم یَلِد وَ لَم یولَد * وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُوًا اَحَدٌ.

والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته

۱) سوره‌ی توبه، بخشی از آیه‌ی ۱۲۸؛ «… رنجهای شما بر او دشوار [و گِران] است…»
۲) سوره‌‌ى عصر، آیات ۱ تا ۳؛ «سوگند به عصرِ [غلبه‌‌ى حق بر باطل‌]. که واقعاً انسان دستخوش زیان است. مگر کسانى که گرویده و کارهاى شایسته کرده و همدیگر را به حق سفارش و به شکیبایى توصیه کرده‌‌اند.»

 

***

بیانات در دیدار جمعی از اساتید دانشگاه‌ها

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌ (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا و نبیّنا ابی‌القاسم المصطفی محمّد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیّما بقیّهالله فی الارضین.

خیلی خوش‌آمدید برادران و خواهران عزیز. همان‌طور که مکرّر عرض کردیم، این جلسه یک جلسه‌ی نمادین است؛ درواقع نشان‌دهنده‌ی احترام و تکریم و تعظیمی است که ما برای علم و استادان علم و دانشگاه قائل هستیم. خب فرصت بسیار خوبی هم هست برای بنده که با شنیدن فرمایشات سخنرانان محترم، تصویر اجمالی‌ای از فضای گفتمانی علمی و فکری دانشگاه‌های کشور را به دست بیاورم. یعنی آنچه دوستان بیان کردند، علاوه بر اینکه محتوای مطالب، مطالب مفیدی بود و ان‌شاءالله ما اینها را دنبال میکنیم و به مسئولین منتقل میکنیم، نشان‌دهنده‌ی فضای کلّی دانشگاه‌های کشور هم تاحدودی هست، لذا برای بنده مفید است.

ضمناً عرض بکنیم، سؤال میکنند و به بنده منتقل میشود این سؤال که راه‌های اطّلاعاتی فلانی چیست؟ راجع به دانشگاه و راجع به علم و راجع به وضعیّت موجود و مانند اینها که بنده گاهی صحبت میکنم، از چه طرقی، از چه کانال‌هایی [اطّلاعات به دست می‌آورم‌]؟ در جواب عرض میکنم که عمدتاً مربوط میشود به درون خود دانشگاه‌ها؛ یعنی ارتباطی که با ما گرفته میشود از طریق اساتید، از طریق دانشجویان، از طریق مدیران و مسئولان دستگاه‌های علمی کشور و دانشگاهی کشور؛ یعنی یک طیف وسیعی از شبکه‌های ارتباطی به ما کمک میرسانند برای اطّلاع پیدا کردن از واقعیّتهای دانش و دانشمند و دانشگاه و مانند اینها؛ چه گزارشهای رسمی دولتی‌ای که وزرای محترم به ما گزارش میدهند در برهه‌های مختلف، یا ما گزارش میخواهیم، یا به مناسبتهای مختلفی به ما گزارش میدهند؛ یا ارتباطات مردمی که از سوی اساتید هست، از سوی دانشمندان هست، از سوی دانشجویان هست و افراد مرتبط با دانشگاه که یک چیزی میدانند، به ما اطّلاع میدهند و استفاده میکنیم؛ چه از همین پایگاه‌های استنادی‌ای که ایشان اسم آوردند که ترجمه میکنند و برای من می‌آورند، از آنچه یونسکو درباره‌ی ما گفته و آنچه آی‌اس‌آی(۲) گفته یا اسکوپوس(۳) گفته؛ بنده [اینها را] در اختیار میگیرم. اطّلاعات ما کانال‌هایش اینها است. بنابراین تضارب و تداخل این موارد اطّلاعاتی، یک حالت اطمینانی به انسان میدهد که آنچه میدانیم درست است.

مطلبی که میخواهم عرض بکنم این است که یکی از وظایف دانایان و خردمندان و نخبگان یک کشور، نگاه به آینده است. ما میخواهیم بیست سال بعد چه‌جور ایرانی داشته باشیم، این مهم است. اگر درباره‌ی اقتصاد بحث میکنیم، درباره‌ی علم بحث میکنیم، درباره‌ی فنّاوری بحث میکنیم، درباره‌ی اخلاق و معرفت بحث میکنیم، هدف این است که معلوم باشد ما برای مقطع بیست سال بعد چه‌جور ایرانی را میخواهیم. خب حالا ما چشم‌انداز بیست‌ساله را ده یازده سال قبل از این مطرح کردیم که تا ۱۴۰۴ [است‌]؛ خیلی خب، حالا البتّه ارزیابی‌ها مختلف است که در این ده سالی که گذشته، آیا به قدر ده سال پیش رفتیم یا به قدر پنج سال پیش رفتیم یا به قدر دوازده سال و پانزده سال پیش رفتیم؛ نظرات مختلف است. ما چه‌جور ایرانی را میخواهیم بیست سال بعد داشته باشیم. بیست سال بعد دانشجویان امروز در مسندهای مدیریّتی قرار دارند، کشور را اداره میکنند؛ اهمّیّت کار شما استادان و مسئولان دانشگاه‌ها اینجا است؛ یعنی این کسانی که امروز دانشجوی شما هستند، بیست سال بعد اینها رئیس‌جمهورند، وزیرند، نماینده‌ی مجلسند، مدیر فلان دستگاهند، یعنی کشور دست اینها است؛ شما میخواهید بیست سال بعد چه داشته باشید؟ این نقطه‌ی بسیار مهمّی است، سؤال مهمّی است، دغدغه و اشتغال ذهنی مهمّی است که دانایان کشور و خردمندان کشور که شماها از آن جمله هستید، نمیتوانند نسبت به آن چشم‌پوشی کنند.

اگر ما برای بیست سال بعد یک تصویر اجمالیِ مطلوبی مورد نظرمان هست، وظیفه بر دوش این زنجیره‌ی علم و معرفت است، از آموزش‌وپرورش بگیریم تا دانشگاه؛ مسئولیّت به عهده‌ی اینها است، اینها هستند که نسلی را که بیست سال بعد سررشته‌ی امور را در دست دارد، امروز میخواهند تربیت کنند.

آیا بیست سال بعد ما ایرانی با این خصوصیّاتی که عرض میکنم میخواهیم؟ ایران مقتدر؛ بیست سال بعد ایرانی مقتدر [میخواهیم‌]؛ مقتدر، یعنی از تهدید دشمنان ریز و درشت احساس هراس نکند، احساس واهمه نکند، به اقتدار خودش متّکی باشد؛ ایرانی مقتدر. ایرانی مستقل؛ گاهی یک کشوری احساس هراس هم نمیکند از ناحیه‌ی دشمنان بیرونی امّا به اتّکاء یک قدرتی؛ مثل کودکی که به اتّکاء پدرش احساس امنیّت و قدرت میکند. آیا میخواهیم این‌جوری باشیم؟ یا نه، میخواهیم ایرانی باشد که اقتدارش به اتّکاء خودش باشد، مستقل باشد، استقلال داشته باشد؟ ایرانی متدیّن؛ ایرانی ثروتمند؛ ایرانی برخوردار از عدالت، عدالت اقتصادی، عدالت اجتماعی، عدالت قضائی؛ ایرانی با یک حکومت مردمی؛ ایرانی با حکومتی پاک، جهادگر، دلسوز و پرهیزکار؛ این‌جور ایرانی میخواهیم؛ که این البتّه یک چیز مطلوبی است.

یا نه، اهمّیّت نمیدهیم به این عناصری که گفته شد؛ به این نکاتی که گفته شد خیلی اهمّیّت نمیدهیم یا حتّی با بعضی از آنها مخالفیم؛ [یعنی] ایرانی میخواهیم که در آن رونق اقتصادی و رفاه اقتصادی باشد ولو به‌صورت وابسته‌ی به دیگران. البتّه چنین چیزی امکان هم ندارد و حالا [خود] این بحث دارد که کشوری که از لحاظ اقتصادی وابسته‌ی به دیگران است امکان رفاه اقتصادی ندارد؛ بله، قلّه‌های ثروت در آنجاها به وجود می‌آید امّا اینکه کشور برخوردار از رفاه و آرامش فکری و اقتصادی باشد، چنین چیزی امکان ندارد. حالا فرض کنید ما میخواهیم وابسته باشیم و از لحاظ سیاسی مشکلی در وابسته بودن نمی‌بینیم؛ کمااینکه الان بعضی‌ها صریحاً همین حرف را میزنند؛ کشوری تک‌محصول -تقریباً مثل الان- متّکی به نفت و خام‌فروشی؛ کشوری از لحاظ فرهنگی رها شده؛ کشوری مبتلا به گسست‌های اجتماعی، گسست‌های قومی، گسست‌های دینی و مذهبی، گسست‌های سیاسی؛ کشوری با حاکمیّت اشرافی، با قلّه‌های ثروت از قبیل آنچه در آمریکا [وجود دارد] -وال‌استریت(۴) ایرانی- در مقابل فقر و محرومیّت عدّه‌ی کثیری؛ کشوری با این خصوصیّات و این‌جور چیزی میخواهیم. در آمریکا طبق همین اخبار آشکار، هوا که گرم میشود، عدّه‌ای از گرما میمیرند؛ خب از گرما که در خانه‌ها کسی نمیمیرد؛ این یعنی بی‌خانمانی، یا وقتی سرما میشود از سرما کسان زیادی میمیرند -که آمارهایش گاهی از دستشان در میرود و گفته میشود و خیلی اوقات هم گفته نمیشود- این یعنی بی‌خانمانی. در کشوری با آن ثروت -آمریکا کشور ثروتمندی است- این معنایش این است که قلّه‌هایی وجود دارد و در کنار این قلّه‌ها درّه‌های بدبختی و نابسامانی و فقر و محرومیّت وجود دارد. خب ما چه میخواهیم؟ البتّه بین این دو شکل، صُوَر و اَشکال گوناگون متوسّطی هم وجود دارد.

اگر ما میخواهیم به آن شکلی که اوّل تصویر کردیم، ایران بیست سال بعد ما ایرانی باشد که از لحاظ مادّی و معنوی برخوردار باشد، پیشرفته باشد، مقتدر باشد، باعزّت باشد، از لحاظ وضعیّت داخلی برخوردار از خیرات و مبرّات باشد -هم از خیرات و مبرّات مادّی، هم از خیرات و مبرّات معنوی؛ تدیّن که گفتیم یعنی خیرات و مبرّات معنوی- این احتیاج دارد به یک کارهایی، و عمده‌ی این کارها در دانشگاه‌ها است. علّت اینکه من روی دانشگاه و روی استاد و روی وزرای محترم دانشگاهی تکیه دارم و حسّاسیّت دارم این است. حالا یکی از این آقایان راجع به کارآمدی گفتند؛ خب، کارآمدی بر دوش کیست؟ همه‌ی زحمتی که ما داریم میکشیم برای همین است که این کارآمدی به وجود بیاید. کارآمدی را چه کسی [محقّق] میکند؟ آن انسان عالم، صبور، مجاهد فی‌سبیل‌الله، برای خدا کار بکن، که برای خودش کیسه ندوخته و کار را بلد است و وارد میدان میشود و شجاعانه انجام میدهد، کارآمدی کار او است. ما دنبال این هستیم. این کجا تربیت میشود؟ عمدتاً در دانشگاه‌ها. پس مسئله برمیگردد به دانشگاه؛ باید دانشگاه را آراسته‌ی به آن خصوصیّاتی کرد که کشور فردا، کشورِ بیست‌سال بعد و ایران بیست‌سال بعد به آن احتیاج دارد. مسئله‌ی دانشگاه این‌قدر مهم است.

خب، این چیزهایی که ما گفتیم الزاماتی دارد، این الزامات را من در چند سرفصل خلاصه کرده‌ام: پیشرفت علمی لازم است، انضباط اخلاقی لازم است، خویشتن‌داری دینی در محیط دانشگاه لازم است، بصیرت سیاسی لازم است، احساس هویّت و افتخار به هویّت لازم است. دانشجوی ما باید احساس هویّت ایرانی اسلامی بکند و به آن افتخار بکند. اینها چیزهای واجب و لازمی است که باید مراعات بشود تا آنچه میخواهیم تحقّق پیدا کند؛ هرکدام نباشد، یک پایه لَنگ است. حالا اگر مجال شد درباره‌ی هرکدام چند کلمه‌ای عرض میکنیم.

خب، اینکه بنده گاهی اوقات راجع به این اردوهای مختلط و کارهای خلاف و این‌چیزها مدام تذکّر میدهم، این را حمل بر خشکه‌مقدّسی نکنند؛ اینها ایراد به وجود می‌آورد، اینها اشکال به وجود می‌آورد و محیط دانشگاه را از آن شکلی که باید و لازم است خارج میکند. اینکه ما در مقابل این‌چیزها بی‌تفاوت باشیم، درست نقطه‌ی مقابل آن‌چیزی است که ما امروز از دانشگاه توقّع داریم و در دانشگاه‌هایمان به آن نیاز داریم.

درباره‌ی مسئله‌ی پیشرفت علمی، آقایان صحبتهای خیلی خوبی کردند؛ یعنی این مطالبی که آقایان و خانمها در بخشهای مختلف فرمودند، حرفهای بسیار خوبی بود؛ این نشان‌دهنده‌ی یک حرکت علمی است. حدوداً از اوّل دهه‌ی ۸۰ به این‌طرف که مسئله‌ی علم و پیشرفت علمی مطرح شد -آن‌طور که در ذهنم هست گمان میکنم اوّل در دانشگاه امیرکبیر بنده این مسئله را مطرح کردم و دنبال‌گیری کردیم- به‌معنای واقعی کلمه یک حرکتی به وجود آمد و چون زمینه و استعداد و ظرفیّت آن در کشور وجود داشت، رشد علمی رشد بسیار خوبی شد. مسئله‌ای که بنده رویش تکیه میکنم، مسئله‌ی سرعت رشد است. در یکی از جلساتی که باز هم رؤسای دانشگاه‌ها و اساتید بودند، بنده راجع به سرعت رشد و اینکه این سرعت کم شده، تذکّری دادم؛(۵) وزیر محترم به من نامه نوشتند که «نه، رشد ما ادامه دارد» و آمارهایی را هم ذکر کرده بودند. من میدانم رشد ادامه دارد؛ بحث من بر سر این نیست که ما رشد علمی نداریم؛ چرا، خب من دارم میبینم که داریم؛ بحث من بر سر سرعت این رشد است؛ سرعت ما کم شده. ما امروز احتیاج داریم به اینکه این رشد را سرعت ببخشیم. ببینید؛ مثلاً در یک مسابقه‌ی اتومبیل‌رانی که همه دارند با سرعت ۲۵۰ یا ۳۰۰ حرکت میکنند، جنابعالی اگر در آن خطوط جلو باشی، [سرعتت] همان ۲۵۰ یا ۳۰۰ باشد عیبی ندارد؛ امّا اگر در آخر خط هستید، در قسمتهای عقب قرار دارید، دیگر سرعت ۲۵۰ به دردتان نمیخورد؛ اگر با [سرعت‌] ۲۵۰ و ۳۰۰ که آن جلویی دارد حرکت میکند شما هم حرکت بکنید، همیشه عقبید؛ باید سرعتت را زیاد کنی تا برسی جلو؛ وقتی جلو رسیدی، خیلی خب همگام با آنها پیش برو. بعضی از آقایان -که خب البتّه در پایگاه‌های استنادی هم ذکر شده- الان هم گفتند که در برخی از کشورهای اروپایی سرعت رشد علمی کاهش پیدا کرده؛ این را ما میدانیم. این علّتش این است که آنها از ظرفیّتهای خودشان استفاده کردند، وقتی ظرفیّتها مورد استفاده قرار گرفت و پُر شد، خب دیگر جایی برای پیشرفت نیست، معلوم است؛ اگرچه علم هیچ‌وقت متوقّف نمیشود. ما این‌جور نیستیم؛ ما را عقب نگه داشتند؛ ما اقلاًّ شصت هفتاد سال بر اثر حکومتهای فاسد، حکومتهای خائن، حکومتهای غافل -حدّاقلّش غفلت است- عقب نگه داشته شدیم؛ ما عقبیم. ما اگر بخواهیم در این مسابقه‌ی جهانی جلو برویم، نمیتوانیم با همان سرعت رشدی که [آنها] آن جلوها دارند حرکت میکنند، حرکت کنیم؛ سرعت رشد را باید افزایش بدهیم. این را من مطالبه میکنم؛ و الّا من میدانم رشد هست. رشد را بایستی سریع کرد. البتّه در مورد رشد، ما در رتبه‌ی چهارم دنیاییم؛ این را آقای وزیر هم به من گزارش کردند،(۶) خود بنده هم در گزارشی که از یکی از پایگاه‌های استنادی آورده بودند، همین را دیده بودم. بله، ما در رتبه‌ی چهارم هستیم؛ امّا این کافی نیست، باید حرکتمان را سریع کنیم.

احساس هویّت؛ گفتیم [دانشجویان‌] باید احساس هویّت کنند. ما باید واقعیّتهای کشور را بدانیم؛ آنچه امروز گفته شد بخشی از واقعیّتها بود: اینکه ما در بخش فضا این کارها را کرده‌ایم، در بخش نانو این کارها را کرده‌ایم، در بخش هسته‌ای این کارها را کرده‌ایم، در بخش زیست‌فنّاوری این کارها را کرده‌ایم، در بخش پزشکی این‌جور پیش رفته‌ایم؛ اینها چیزهایی است که بایستی گفته بشود. استاد میتواند در زمینه‌ی احساس هویّت در دل دانشجو تأثیر بگذارد تا احساس کند هویّت با ارزشی دارد و به آن افتخار بکند. اینکه استاد ما در داخل کلاس دل دانشجو را خالی کند و مدام بگوید «شما کوچکید، شما حقیرید، شما عقب‌مانده‌اید» خیانت است؛ این بی‌تعارف خیانت است. اینکه استاد ما دانشجوی نخبه را تشویق کند که «آقا! اینجا مانده‌ای چه‌کار کنی؟ بلند شو برو [خارج‌] استفاده کن!»، خب اینجا بهترین دانشگاه‌های کشور با هزینه‌ی زیاد این دانشجو را آماده کرده‌اند، پرورش داده‌اند؛ آن‌وقتی‌که وقت استفاده و میوه‌چینیِ از این نهال با ارزش است، برود میوه‌اش را جای دیگر بدهد؟ این خیانت است. معنای احساس هویّت این است: دانشجو احساس کند که ایرانی بودن و مسلمان بودن و انقلابی بودن یک افتخار است و به این افتخار کند. بله، عقبیم امّا نیرو داریم، تلاش داریم، انرژی داریم، جوانی داریم، حرکت میکنیم، میرویم به جلو و میرسیم. اینکه من گفتم زبان فارسی -که مجری محترم برنامه اشاره کردند- منظورم بحث زبان فارسی نیست؛ البتّه زبان فارسی خیلی چیز ارزشمندی است و ما در جای خود درباره‌اش زیاد تأکید کرده‌ایم، حرف من این است که ما از لحاظ علمی به جایی برسیم که دیگری اگر بخواهد آن دانش را و آن رتبه‌ی بالا را یاد بگیرد مجبور باشد بیاید زبان فارسی یاد بگیرد. همچنان‌که شما امروز در بخشی از علوم اگر بخواهید به تازه‌های علمی دست پیدا کنید مجبورید زبان انگلیسی یا زبان فرانسه را مثلاً یاد بگیرید؛ حرف من این است؛ ما باید کشور را به اینجا برسانیم. بله، ما انرژی داریم، توان داریم، ظرفیّت داریم، عقب هستیم امّا خودمان را به جلو میرسانیم؛ کمااینکه خیلی عقب‌تر بودیم، خودمان را به اینجا رساندیم که امروز هستیم. حرف من این است.

خب حالا من البتّه اینجا آمارهایی را مطرح کردم که دیگر لزومی ندارد [بگویم‌]، بعضی‌هایش را آقایان گفتند. مراکز قضاوت جهانی -ازجمله همین پایگاه‌های استنادی؛ ازجمله مجلّات مربوط به علم، مجلّه‌ی سایِنس،(۷) مجلّه‌ی نِیچر(۸)- آنچه درباره‌ی ایران ذکر کرده‌اند نشان‌دهنده‌ی اعجاب آنها است. حالا مثلاً ازجمله یک مؤسّسه‌ی علم‌سنجی در کانادا میگوید که «پیشرفتهای علمی ایران خیره‌کننده است»، آن‌وقت جالب، جمله‌ی بعدش است که میگوید «و مایه‌ی نگرانی غرب است»! خب اگر شما انسانید چرا نگران میشوید؟ [اگر] یک ملّتی از لحاظ علمی پیشرفت کند شما باید نگران بشوید؟ مجلّه‌ی دیگر علمی معروف دنیا -مجلّه‌ی سایِنس- [مینویسد] «ایران قدرت نوظهور علمی است»؛ این را نوشتند، ثبت کردند، منتشر کردند: قدرت نوظهور علمی. آن‌طور که به من گزارش داده‌اند و برای من نوشته‌اند، یونسکو در ۲۰۱۵ [میلادی‌] -یعنی همان پارسال- یک گزارشی داده در مورد چشم‌انداز علم تا سال ۲۰۳۰؛ در این گزارش میگوید ایران به دنبال تبدیل اقتصاد منبع‌محور به اقتصاد دانش‌محور است. این همان نکته‌ای که ما روی آن مکرّر تکیه کردیم و امروز هم بعضی از آقایان اینجا اشاره کردند. بله، اقتصاد دانش‌محور که بنده این‌همه تأکید میکنم به‌خاطر این است. میگوید «تحریم مؤثّر بود؛ تحریم به ایران به‌طور غیر مستقیم کمک کرد که به این فکر بیفتد که بایستی اقتصاد را دانش‌محور کرد». گزارش یونسکو میگوید که اولویّتهای ایران در زمینه‌ی مسائل علمی، سلول‌های بنیادی است، هسته‌ای است، هوافضا است، تبادل انرژی است، فنّاوری اطّلاعات است. همه‌ی اینها را دارند در زیر ذرّه‌بین مطالعه میکنند، نگاه میکنند. این کارهایی که ما داریم انجام میدهیم کارهای مهمّی است. خب دانشجوی ما اینها را باید بداند؛ وقتی دانست احساس هویّت میکند، احساس شخصیّت میکند و به خودش، به ایرانی بودنش، به متعلّق به انقلاب بودنش افتخار میکند.

البتّه احساس هویّت ما فقط در زمینه‌ی علم نیست؛ ما در زمینه‌ی سخن نو -همین که ایشان گفتند: هین سخن تازه بگو-(۹) سخن تازه گفته‌ایم. فکر مردم‌سالاری همراه با معنویّت و دین یک فکر نو در دنیای امروز است. تصوّر نشود که فکر گرایش به معنویّت یک امر قدیمی و ارتجاعی و به قول آقایان دِمُده‌شده و مانند این حرفها است؛ نخیر، امروز دنیا به‌خاطر خلأ معنوی در تلاطم است و این را قبول دارند؛ این را دارند میگویند، تکرار میکنند؛ منتها از کجا معنویّت بیاورند؟ معنویّت را که نمیشود مثل آمپول تزریق کرد به ملّت؛ ندارند، گرفتارند و البتّه گرفتارتر هم خواهند شد. اینکه ما آمدیم یک مردم‌سالاریِ همراه با دین، همراه با معنویّت به وجود آوردیم، به‌معنای واقعی کلمه مردم‌سالاری است؛ در جاهای دیگر، مردم‌سالاری در واقع حزب‌سالاری است. در غرب حزب هم به‌معنای یک مجموعه و شبکه‌ی منتشره در مردم نیست؛ نه در آمریکا، نه در انگلیس، نه در جاهای دیگر. این را توجّه داشته باشید. در کشورهای غربی حزب یک کلوپ است؛ یک کلوپ سیاسی است، یک باشگاه است که یک مجموعه‌ای از نخبگان آنجا جمع میشوند با شعارهایی، با سرمایه‌دارهایی، با مانند اینهایی، میتوانند مردم را با تبلیغات، در انتخابات جذب کنند؛ مردم‌سالاری به‌معنای واقعی نیست، اینجا -در کشور ما- مردم‌سالاری به‌معنای واقعی کلمه است، درعین‌حال با دین و با اسلام همراه است. خب، اینها احساس هویّت میدهد، اگر چنانچه این احساس هویّت در جوان به وجود آمد، واگرایی به وجود نمی‌آید؛ ما چندین هزار دانشجو در خارج داریم، اگر این افتخار بود، آن دانشجو پامیشود می‌آید ایران. [البتّه‌] درسش را بخواند؛ بنده از رفتن دانشجو به خارج از کشور احساس وحشت نمیکنم، بارها هم گفته‌ام، برود درسش را بخواند، یاد بگیرد، بیاید برای کشورش مفید باشد. این کِی خواهد شد؟ آن‌وقتی که به ایرانی بودن افتخار کند، به انقلابی بودن افتخار کند. این احساس هویّت، معنایش این است.

یک مسئله در مورد سیاست در دانشگاه‌ها است. بنده چند سال قبل از این -خیلی پیش، سالها پیش- راجع به سیاست در دانشگاه‌ها، یک تعبیری به کار بردم که مسئولین دولتیِ آن روز خیلی ناراحت شدند که چرا این حرف را میزنید؛ گفتم: خدا لعنت کند کسانی را که بساط فکر سیاسی و کار سیاسی و تلاش سیاسی را از دانشگاه‌ها جمع کردند،(۱۰) از ما گله‌مند شدند که شما بچّه‌ها را وادار میکنید به کار سیاسی. خب، حالا البتّه همانها گاهی اوقات ریاکارانه یک حرفهایی میزنند راجع به دانشگاه و دانشجو و این حرفها، لکن عقیده‌ی واقعی‌شان همان است؛ [امّا] من عقیده‌ام این است. محیط دانشگاه به‌طور طبیعی محیط تضارب آراء و افکار است، این طبیعت دانشگاه است؛ علّت هم این است که از طرفی جوان هنوز به آن پختگی فکری و مبنائی که او را آرام میکند نرسیده -میدانید، وقتی انسان به پختگی فکری رسید، یک احساس  آرامشی در او به وجود می‌آید که آن حالت چالشی از او گرفته میشود؛ جوان نه، این‌جور نیست- از طرفی هم، سرشار از انرژی و بحث و مانند اینها است؛ بنده خودم مراجعه میکنم به خاطرات خودم و به دوره‌ی جوانی خودمان -پنجاه شصت سال پیش- که با افرادی بحث میکردیم سر مسائل سیاسی، سر مبارزات، داد، بیداد! محیط چالشی، خاصیّت جوانی است، بخصوص جوان دانشجو که خب اهل این حرفها است؛ بنابراین، این هیچ اشکالی ندارد. اشکال این است که ما از این محیط چالشی علیه انقلاب و ارزشهای انقلاب بهره‌برداری کنیم، این بد است. افکار مختلف، سلایق مختلف، گرایشهای سیاسی مختلف، در دانشگاه باشند، هیچ اشکالی ندارد؛ با هم بحث هم میکنند، چالشی دارند.

مسئولِ مدیریّت دانشگاه وظیفه‌اش چیست؟ آیا وظیفه‌اش این است که از آن گرایشی که با مبانی انقلاب مخالف است حمایت کند و با او همکاری کند؟ نه، این مطلقاً [درست نیست‌]؛ درست عکس مسئولیّت است. مسئولین دانشگاه اعمّ از مدیران، مدیران ارشد، مدیران وزارتی تا استاد که داخل کلاس است و با دانشجو روبه‌رو است، وظیفه‌شان این است که در این مجموعه‌ی چالشی دانشگاه، سعی کنند این چالشها را هدایت کنند به سمت آن چیزهایی که به مبانی انقلاب منتهی میشود، به هدفهای انقلاب منتهی میشود؛ یعنی جوان را انقلابی بار بیاورند. در جمله‌ای کوتاه: دانشگاه باید انقلابی باشد، دانشجو باید انقلابی باشد، دانشجو باید یک مسلمان مجاهد فی‌سبیل‌الله باشد؛ به این سمت باید هدایت بکنند. من گاهی البتّه گزارشهایی دارم که عکس این را نشان میدهد. و من این را به آقایانی که اینجا تشریف دارند -مسئولان و مدیران آموزش‌عالی- عرض میکنم: شماها خیلی مسئولید، خیلی باید مراقب باشید؛ مراقب باشید محیط دانشگاه یک جایگاهی نشود برای واگرایی از انقلاب و مفاهیم انقلاب و ارزشهای انقلاب، از تدیّن، از انقلابیگری، از یاد و نام امام بزرگوار؛ این جزو الزامات حتمی است. در دانشگاه ممکن است یک نفری یا یک جمعی، یک گرایشی داشته باشند که به تجزیه‌ی کشور منتهی میشود -این هست، این واقعیّت دارد؛ البتّه شمایی که در دانشگاه هستید، [بدانید] در بعضی از دانشگاه‌ها چنین چیزی هست؛ بنده خبر دارم- این گرایشها قابل تأیید نیست، قابل حمایت نیست. گرایشهایی وجود دارد که کشور را به سمت وابستگی سوق میدهد، باید با اینها همراهی نکرد؛ نمیخواهیم بگوییم با ضرب‌وزور و کار امنیّتی و مانند اینها؛ نه، با همان کار خردمندانه، کار مدیرانه، کار طبیبانه بایستی با این قضایا برخورد کرد. بنابراین مسئله‌ی انقلابیگری و انضباط [مهم است.]

چند توصیه دارم که دیگر حالا وقت گذشت، کوتاه عرض میکنم: اوّلاً مسئولان آموزش‌عالی -چه بهداشت و درمان، چه وزارت علوم- نگذارند پژوهشگر و نوآور ناامید و خسته بشود، این خطر است. دیدید این آقایان آمدند صحبت کردند، با نشاط و با علاقه. این نشاط باید در کلّ مجموعه‌ی پژوهشکده‌های ما و جایگاه‌های پژوهشی و تحقیقی و محیطهای دانشگاهی سَیَلان(۱۱) داشته باشد، همه باید احساس امید بکنند؛ نگذارید ناامید بشوند، نگذارید خسته بشوند.

از جمله‌ی چیزهایی که بنده قبلاً هم به آن توجّه کردم و امروز هم متخصّصین همین را تأیید میکنند، اهمّیّت دادن به علوم پایه است. بنده یک وقتی اینجا تشبیه کردم در بین جمعی از دانشمندان و محقّقین و مانند اینها که بودند،(۱۲) گفتم علوم پایه مثل آن ذخیره‌ی شما است در بانک که پشتوانه‌ی زندگی شما است؛ علوم کاربردی مثل آن پولی است که در جیبتان میگذارید خرج میکنید، لازم است؛ علوم کاربردی را نمیشود از قلم انداخت، باید به آن اهمّیّت داد لکن اساس کار، علوم پایه است. گفته شده است از قول دانشمندان متخصّص و وارد -که ما هم از آنها باید یاد بگیریم، یعنی بنده از آنها باید یاد بگیرم- که اگر علوم پایه نباشد، علوم کاربردی هم به جایی نخواهد رسید.

توصیه‌ی بعدی؛ مسئله‌ی دیپلماسی علم مهم است. اصلاً دیپلماسی چیز مهمّی است؛ دیپلماسی اقتصادی هم مهم است، دیپلماسی فرهنگی هم مهم است، دیپلماسی علم هم مهم است؛ دیپلماسی مهم است، منتها توجّه بکنید در دیپلماسی علم -ارتباطات علمی، که بنده هم با آن موافقم- فریب نخوریم. ببینید یک نفری به‌عنوان تاجر می‌آید می‌نشیند با یک اقتصاددان ما، با یک تاجر ما در مثلاً فلان رستوران یا فلان هتل فلان کشور بنا میکند صحبت کردن و قرار معامله گذاشتن، بعد که تحقیق میکنیم معلوم میشود ایشان یک مأمور امنیّتی رژیم صهیونیستی است در لباس یک تاجر، که مقاصدی را دارد دنبال میکند. عین همین قضیّه در مورد علم وجود دارد. بله، از دانشمند خارجی استفاده کنید؛ بنده بارها در جمع دانشجویان گفته‌ام که ما از شاگردی کردن خجالت نمیکشیم، ما شاگردی میکنیم امّا حواسمان باید جمع باشد که در ارتباط علمی و در فراگیری و یادگیری علمی، سوراخی و منفذی و دریچه‌ای برای نفوذ امنیّتی پیدا نشود؛ اینها از همه‌چیز استفاده میکنند برای نفوذ امنیّتی؛ حتّی از علم. این کار اتّفاق افتاده، قبلاً هم شده، امروز هم متأسّفانه دارد در یک‌جاهایی میشود.

نکته‌ی بعدی، مسئله‌ی مقالات علمی است. خب آمارهای مقالات علمی را دادند و بنده هم اطّلاع دارم؛ مقالات زیاد شده، [امّا] مقالات علمی باید به سمت نیازهای کشور هدایت بشود. ما امروز در زمینه‌ی نفت احتیاج داریم، در زمینه‌ی کشاورزی احتیاج داریم، در زمینه‌ی صنایع مختلف احتیاج داریم، در زمینه‌ی ارتباطات احتیاج داریم به تحقیق، به مقاله‌نویسی؛ مقالاتی که نوشته میشود در جهت نیاز فلان کشور نباشد. این هم یک نکته است: هدایت مقالات به سمت نیاز کشور.

مسئله‌ی نقشه‌ی جامع علمی هم مسئله‌ی بعدی است. البتّه تهیه‌ی این نقشه‌ی جامع چیز خوبی بود، منتها هم باید تبیین بشود برای همه‌ی دانشگاه‌ها، هم باید تبدیل بشود به برنامه.

یک نکته درباره‌ی اقتصاد مقاومتی که خب آقای دکتر درخشان(۱۳) انصافاً خیلی خوب صحبت کردند در این زمینه؛ اقتصاد مقاومتی، هم عزّت ملّی است، هم گره‌گشایی فعلی است. این را چون سؤال کردند از من که شما که روی عزّت ملّی تکیه میکنید و مدام در سخنرانی‌ها میگویید عزّت ملّی و مانند اینها، نیازهای نقدِ موجود جامعه را چه کار میکنید؟ جواب ما همین است: اقتصاد مقاومتی اگرچنانچه به معنای واقعی کلمه -همان‌طور که گفته شده و خواسته شده- اجرائی بشود و اقدام‌وعمل بشود، هم عزّت ملّی را تأمین میکند، هم نیازهای کشور را تأمین میکند؛ چون متّکی است به ظرفیّتهای داخلی، به امکانات داخلی، به تولید داخلی.

مسئله‌ی بعدی این است که کار فرهنگی در دانشگاه، اصل است؛ یک کار فوق برنامه، یک کار حاشیه‌ای نیست؛ به کار فرهنگی اهمّیّت باید داده بشود. البتّه معنای کار فرهنگی کنسرت آوردن در دانشگاه یا مثلاً فرض کنید که حرکات موزون در دانشگاه نیست؛(۱۴) اینها کار فرهنگی نیست، اینها کار ضدّ فرهنگی است. کار فرهنگی یعنی کاری که ذهنها را با فرهنگ انقلاب و فرهنگ اسلام آشنا کند؛ این کار فرهنگی است. مسئولان میدان را برای دانشجوهای ارزشی و برای استادان ارزشی باز کنند؛ بگذارند استاد ارزشی و دانشجوی ارزشی، به معنای واقعی کلمه در محیط دانشگاه تنفّس کنند. البتّه سفارش بنده به دانشجوها و اساتید انقلابی ارزشی هم این است که نقش‌آفرینی کنند. ما به جوانها گفتیم افسران جنگ نرم هستید، شما [اساتید] هم فرماندهان جنگ نرم هستید؛ خیلی خب، فرماندهی کنید، نقش‌آفرینی کنید. جنگ نرم در جریان است. از آن‌روزی که بنده گفتم «جنگ نرم» تا امروز که دو سه سال است، شدّت این جنگ چند برابر شده. دشمن دارد میجنگد با ما. این مسئله‌ی زبان که خانم قهرمانی(۱۵) بیان کردند، خیلی مطلب مهم و نکته‌ی جالبی بود اگر مورد دقّت و توجّه قرار بگیرد. با ما دارند از همه‌طرف از لحاظ فرهنگی میجنگند؛ علّتش هم واضح است و بارها گفته‌ایم. خب باید خودمان را آماده کنیم.

بنده گفتم افراد نامطمئن در دانشگاه‌ها حضور پیدا نکنند؛ میگویند آقا، نامطمئن کیست؟ نامطمئن آن کسی است که به یک بهانه‌ای نظام را به چالش میکشد. کدام کشور اجازه میدهد که نظامِ حاکم بر آن کشور به چالش کشیده بشود؟ آمریکا که به ادّعای خودشان مرکز آزادی است اجازه میدهند؟ جان‌اشتاین‌بک -که چند رمان نوشته بود، [مانند] خوشه‌های خشم و مانند اینها که معروف است- مورد سخت‌ترین فشارها قرار گرفت؛ هرکسی اندک کلمه‌ای در آمریکا میگفت که بوی سوسیالیسم -نه سوسیالیسم، تا اندازه‌ای بوی ضعیفی از سوسیالیسم- در آن بود، به انواع مختلف محاصره میکردند؛ از ترور جسمی گرفته تا ترور آبرویی و مانند اینها. این‌جوری هستند؛ نظام را به چالش [نمیگذارند بکشانند]. حالا ما به بهانه‌ی انتخابات، به بهانه‌ی فلان، به بهانه‌ی بَهمان نظام را به چالش [بکشیم‌]! این کسی که نظام را به چالش میکشد به بهانه‌های مختلف، نامطمئن است.

راجع به علوم انسانی هم البتّه یک چیزی یادداشت کرده‌ام که دیگر وقت تمام شد، به نظرم یک قدری  هم از وقت گذشته‌ایم. انسان‌شناسیِ علوم انسانیِ غربی ناشی است از انسان‌شناسی غربی؛ این خلاصه‌ی مطلب است. نه اینکه ما همه‌ی دستاوردهای علوم انسانی را نفی کنیم؛ نه، هرچه قابل استفاده است باید استفاده کنیم منتها شاکله و ترکیب کلّی علوم انسانی‌ای که از غرب آمده، متّکی است بر جهان‌بینی غربی در مورد انسان و انسان‌شناسی غربی که انسان را چیزی میدانند، [امّا] ما انسان را چیز دیگری میدانیم غیر از آنچه تفکّر مادّی غرب راجع به انسان فکر میکند. بنابراین بایستی علوم انسانیِ اسلامی را [بها بدهیم‌].

پروردگارا! آنچه گفتیم، آنچه تلاش کردیم، آنچه فکر کردیم و آنچه شنیدیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده؛ آنها را از ما قبول بفرما؛ صفای ماه رمضان را بر دلهای ما پرتوافکن کن. پروردگارا! به محمّد و آل محمّد کشور را، جامعه را، دانشگاه را، استاد را، دانشجو را، علم را روزبه‌روز به سمت اهداف عالیّه‌ی خود هدایت بفرما.

والسّلام علیکم و رحمهالله‌

۱) در ابتدای این دیدار -که در ماه مبارک رمضان برگزار شد- یازده نفر از اساتید به بیان نظرات و دیدگاه‌های خود پرداختند.
۲) موسّسه‌ی اطّلاعات علمی (ISI) مؤسّسه‌ای است که فعّالیّت آن در زمینه‌ی علم‌سنجی و انتشارات علمی است و خدمات مربوط به پایگاه‌های داده‌های فهرست کتب و مقالات نشریه‌های علمی – پژوهشی دانشگاه‌ها را ارائه میدهد.
۳) اسکوپوس (Scopus) از نمایه‌های استنادی است که اسناد مربوط به اطّلاعات کتاب‌شناختی حدود پنج هزار ناشر علمی از سراسر جهان را در ۲۵ میلیون سند جمع‌آوری و منتشر کرده است.
۴) وال‌استریت خیابانی در شهر نیویورک است که بزرگ‌ترین مراکز و بورسهای اقتصادی آمریکا در آن قرار دارد و نمادی از اکثریّت یک درصدی ثروتمندان آمریکا است.
۵) بیانات در دیدار جمعی از رؤسای دانشگاه‌ها، پژوهشگاه‌ها، مراکز رشد و پارکهای علم و فنّاوری (۱۳۹۴/۸/۲۰)
۶) دکتر محمّد فرهادی (وزیر علوم، تحقیقات و فنّاوری) در جلسه حضور داشت.
۷) نشریّه‌ی هفتگی جامع علمی Science
۸) نشریّه‌ی هفتگی جامع علمی Nature
۹) مولوی. دیوان شمس، غزل ۵۴۶؛ «هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود/ وارهد از حدّ جهان بی حد و اندازه شود»
۱۰) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از دانش‌آموزان و دانشجویان سراسر کشور (۱۳۷۲/۸/۱۲)
۱۱) جریان‌
۱۲) از جمله، بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی کشور (۱۳۹۰/۷/۱۳)
۱۳) دکتر مسعود درخشان (از دانشگاه علّامه طباطبائی)
۱۴) خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار
۱۵) دکتر سوسن قهرمانی (از دانشگاه الزّهرا)

****

بیانات در دیدار شاعران

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم (۱)
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین سیّما بقیّهالله فی الارضین.

برای بنده این جلسه، جلسه‌ی بسیار مطلوب و شیرینی بود، مثل همه‌ی جلسات نیمه‌ی رمضان در سالهای متمادی؛ جلسه‌ی انس، جلسه‌ی ادب، جلسه‌ی صفا، دیدن پیشرفتها. شعر امروز جوانها را که من مقایسه میکنم با شعر ده سال گذشته و پانزده سال گذشته، یک احساس شوق و شکری به انسان دست میدهد از مشاهده‌ی این پیشرفت. بحمدالله جوانهای ما خیلی خوب شده‌اند، خیلی پیش رفته‌اند، تعداد شعرا زیاد، کیفیّت شعرها خوب، حرکت شعری در کشور بحمدالله رو به پیشرفت است. خب، البتّه ما آرزوهایمان بیش از اینها است؛ کمبودهایی هم در مسائل شعری داریم، حرفهای زیادی انسان برای گفتن با یک چنین جمع فرزانه و خردمند و اهل ذوق و اهل هنری دارد؛ خیلی حرف انسان مایل است که بگوید منتها نه وقت هست، نه حال هست؛ الان نمیدانم شما دو ساعت یا بیشتر است دارید می‌شنوید؛ [اینکه‌] ما هم حالا سربار مجموعه بشویم خیلی مصلحت نیست ولی خب، خیلی حرف هست برای گفتن:
حرفهای نگفته‌ام به دل است‌
غزل ناسروده را مانم‌

لازم میدانم یاد رفیق عزیز و شاعر ارجمندمان مرحوم آقای حمید سبزواری را تکریم کنم که در طول این سالهای متمادی یار همیشگی این محفل ما بود؛ همیشه -تقریباً در همه‌ی جلسات- ما از حضور ایشان بهره‌مند بودیم. وقتی از مرحوم حمید سبزواری یاد میکنیم صرفاً این نیست که از یک دوستی، از یک شاعری انسان یاد میکند، [بلکه‌] یک آموزشهایی به انسان داده میشود، یک مفاهیمی منتقل میشود به ذهن انسان از یادآوری حمید و شخصیّت حمید و جمع‌بندی زندگی شعری حمید. تا زنده هستند این عزیزان، این جمع‌بندی انجام نمیگیرد -حالا هرکس هم مایل است زودتر جمع‌بندی بشود، راهش این است-(۲) و تا هستند، کسانی فرصت نمیکنند درست جمع‌بندی کنند؛ وقتی رفتند، انسان به فکر فرو میرود و نگاه میکند. در مورد مرحوم حمید، اوّلاً ایشان قریحه‌ی شعری‌اش خیلی خوب بود؛ واقعاً شاعر بود؛ یعنی شاعر بالذّات بود، متصنّع نبود. ثانیاً تسلّط بر انواع شعر داشت، تسلّط بر گستره‌ی واژگانی داشت، یعنی واژگان وسیعی در اختیارش بود، تنوّع در شعر داشت، به‌روز بود، مهم این است که به‌روز بود؛ یعنی از وقتی من شناختم آقای حمید را. بنده از اوایل انقلاب -از همان ماه‌های اوّل انقلاب- با آقای حمید آشنا شدیم و مراوده‌ی ادبی و شعری با ایشان پیدا کردیم در آن گرفتاری‌ها و اشتغالات عجیب و غریب آن روزِ ما؛ او یک دریچه‌ای بود که یک هوای آزادی را به ما میرساند و بنده مغتنم میشمردم. از آن‌وقت تا آخر عمر، همواره این مرد به‌روز بود؛ یعنی شعرش شعر روز بود.

به نظر من ویژگی بی‌نظیر مرحوم حمید سبزواری سرودهای او است؛ هم از لحاظ کمّیّت، هم از لحاظ کیفیّت و محتوا. ما امروز این خلأ را داریم؛ ما امروز هم به سرود احتیاج داریم؛ سرود یک نیازی است. من البتّه در آخر صحبتم [میخواستم] راجع به سرود یک مطلبی را که یادداشت کرده‌ام [بگویم‌]، خوب است حالا که اسم سرود را آوردیم، همین‌جا من آنچه را یادداشت کرده‌ام بگویم. به نظر من سرود یک نوعی از شعر بسیار پرتأثیر است، اثرگذار است. از بسیاری از انواع شعر، شاید بگوییم از همه‌ی انواع شعر اثرگذاری‌اش بیشتر است؛ یعنی گسترش اثرگذاری و سرعت اثرگذاری آن بیشتر است. فرض کنید اگر ما یک سرود مناسبی مناسب با وضع زمان داشته باشیم که این را جوانها در اردوها بخوانند، مثلاً یک مشت جوان در کوهنوردی که میروند با همدیگر بخوانند؛ در اجتماعاتی که هست بخوانند؛ فرض کنید یک مشت جوان در راه‌پیمایی بیست‌ودوّم بهمن همان سرود را بخوانند. اینها خیلی چیزهای مهمّی است، اینها تکرار معارف و گسترش دادن معارفی است که ما احتیاج به گسترش آنها داریم. سرود این کار را میکند و زود هم اثر میگذارد. فرهنگ‌سازی میکند؛ یکی از خصوصیّات سرود این است که در جامعه فرهنگ‌سازی میکند و سطح هم نمی‌شناسد؛ یعنی از سطوح بالای معرفتی و علمی و مانند اینها تا سطوح عامّه‌ی مردم همه را با سرعت فرا میگیرد که ما این را در سرودهای مرحوم حمید دیدیم.

خدا رحمت کند شهید مجید حدّاد عادل را -برادر آقای دکتر حدّاد عادل خودمان- که در اوایل سال ۶۰ این را به من میگفت؛ میگفت وقتی در سال ۵۹، سنندج از دست ضدّ انقلاب آزاد شد -دست ضدّ انقلاب بود، مسلّط بودند؛ نیروهای ما فقط در پادگان محصور و محدود بودند- مردم خوشحال شدند و به خیابانها آمده بودند؛ سنندج قبل از اینکه آزاد بشود، خیابانها محصور بود، تهدید بود، دائم صدای گلوله از آنجا می‌آمد، بعد که ضدّ انقلاب را از آنجا بیرون کردند، سنندج شد یک شهر عادی. خب، سنندج شهر قشنگ و مطلوبی هم هست؛ آنهایی که دیده‌اند، میدانند؛ شهر خواستنی و زیبایی است. ایشان میگفت که دیدم یکی از این آبمیوه‌گیری‌ها یک بساط آبمیوه‌گیری کنار خیابان راه انداخته؛ این جوانها هم آمدند ایستادند و منتظر نوبتند که او آبمیوه بگیرد و بدهد به اینها. او همین‌طور که هویج را میگذارد در ماشین آبمیوه‌گیری و دسته را فشار میدهد، این را دارد میخواند: «این بانگ آزادی است کز خاوران خیزد»؛ این را تازه حمید گفته بود؛ شاید مثلاً فرض کنید یک ماه بود، دو ماه بود یا شاید هم کمتر که این شعر گفته شده بود؛ حالا در سنندج یک نفری دارد آب‌هویج میگیرد، کسی هم به او نگفته بخوان، به قول آقای فیض(۳) طرف‌دار نظام هم نبوده(۴) که به او گفته باشند این شعر را بخوان؛ نه، همین‌طور خودش به‌طور طبیعی [میخواند]. ببینید، سرود این است؛ یعنی سرود مثل هوای تازه، مثل هوای بهاری نفوذ میکند؛ هیچ لازم نیست وادار بشوند کسانی که آن را ترویج کنند، تقریظ بنویسند، شعر بگویند؛ نه، خود سرود وقتی که خوب تنظیم شد [اثر میکند]. ما این را امروز کم داریم؛ امروز به نظر میرسد که ما به این احتیاج داریم و مرحوم حمید سبزواری (رضوان‌الله‌علیه) در این زمینه بهترین بود. حالا من درست یادم نیست، به نظرم آماری که به من دادند حدود چهارصد یا بیش از چهارصد سرود ایشان گفته؛ اینها خیلی باارزش است. اینها را نباید از نظر دور داشت.

حالا اینکه من اسم آوردم از آن شعری که آقای سیّار و آقای عرفان‌پور مشترکاً گفته بودند(۵) -و من گفتم شنیدم آن را- [این بود که‌] به نظرم همین شعر بود که شبکه‌های خارجی ضدّ انقلاب روی آن حسّاس شدند و آن را کوبیدند، یعنی آنها فوراً اهمّیّت این کار را درک کردند -به نظرم برای من نقل کرده بودند و گزارش دادند که از فاکس‌نیوز و مانند اینها، شروع کرده‌اند کوبیدن- و آهنگ خوبی که رویش گذاشته شده بود و مضمون خوب شعر، آنها را عصبانی کرده بود، یعنی ناراحت کرده بود؛ [ولی‌] ما خودمان از آن خبر نداریم؛ یعنی ما ترویج نمیکنیم؛ سرود خوب را ترویج نمیکنیم. به نظر من گفتن سرود خیلی خوب است، آهنگهای خوب روی آن گذاشتن بسیار خوب است و حالا من توصیه‌هایی البتّه در مورد لفظ و ترکیب و مانند اینها دارم که بعد عرض میکنم. خدا رحمت کند حمید عزیزمان را؛ ان‌شاءالله امیدواریم مشمول رحمت الهی باشد و اینهایی که عرض شد که بخشی از خدمات او است، ذخیره‌ی آخرتش باشد.

عزیزان من! شاعر، سرمایه‌ی کشور است؛ جزو فاخرترین و عزیزترین سرمایه‌های هر کشوری شاعر است؛ البتّه همه‌ی هنرمندها سرمایه‌اند منتها شاعر یک خصوصیّاتی دارد و شعر در بین انواع‌واقسام هنرها یک خصوصیّتی دارد و این خصوصیّات موجب میشود که ارزش شاعر در جامعه بالا برود؛ سرمایه است و ذخیره است. خب، این سرمایه باید در بزنگاه‌ها مورد استفاده‌ی کشور قرار بگیرد؛ این یک استنتاج خیلی روشن و طبیعی است دیگر: آنجایی که کشور -چه در زمینه‌ی مسائل فرهنگی‌اش، چه در زمینه‌ی مسائل سیاسی‌اش، چه در زمینه‌ی مسائل اجتماعی‌اش، چه در زمینه‌ی ارتباطات مردمی و پیوندهای اجتماعی‌اش، چه در زمینه‌ی مواجهه‌ی دشمنان خارجی‌اش- احتیاج به یک کمکی دارد، خب این ذخیره مثل همان ذخیره‌ی صندوق توسعه‌ی ملّی که ما اینجا ذخیره میکنیم از پول نفت برای اینکه یک جایی، یک وقتی به درد کشور بخورد و در آنجا استفاده بشود [باید به درد بخورد]. بنابراین اگر چنانچه ما شعری داشته باشیم که نسبت به مسائل جاری کشور هیچ موضعی نداشته باشد، این شعر به کار نیاز کشور نمی‌آید؛ باید موضع داشته باشد.

البتّه شماها میدانید من بارها در همین جلسه گفته‌ام که من طرف‌دار این نیستم که حتماً همه‌ی شعری که شماها میگویید شعر موضع‌دار یا سیاسی یا متعهّد یا آن‌چنانی باشد؛ نه، گفتن شعر غزلی و شعر عشقی هیچ اشکالی ندارد، بالاخره اینها جزو طبیعت‌های شاعر است و شعر میگوید، مانعی هم ندارد امّا حتّی در همان هم -یعنی در همان شعر غزلی و عشقی هم- بایستی جان‌مایه‌های هدایت باشد، نه جان‌مایه‌های فساد و انحراف؛ این البتّه به جای خود محفوظ، [امّا] غرضم این است که توقّع این نیست که حالا شما شعر که میگویید، همه‌ی یک غزل از اوّل تا آخر ناظر به مسائل سیاسی باشد؛ نه، ممکن است شما سه بیت، چهار بیت از یک غزل را در مفاهیم عاطفی و عشقی و این چیزها مصرف کنید، ناگهان دو بیت مثل یک نِشتری وسطش بیاورید؛ که این کاری بوده که شعرای خوب ما همواره کرده‌اند؛ یک غزل گفته‌اند، منتها در این غزل ناگهان می‌بینید که دو بیت اشاره به یک مسئله‌ی حسّاس دارد، آن مسئله را زنده میکند، مطرح میکند. بالاخره شعر شاعر بایستی زنده باشد.

یک مسئله، مسئله‌ی شعرهایی است که در قضایای جاری کشور گفته شده، که خب خوشبختانه ما در این دوره‌ی خودمان شعرایی که این شعر زنده و موضع‌دار را از آنها می‌شنویم کم نیستند؛ بحمدالله هستند؛ یعنی امروز از ده پانزده‌سال پیش، از این جهت جلوتریم و بهتریم؛ منتها اینها ترویج نمیشود. فرض کنید حالا مثلاً برای شهدای غوّاص یا برای مدافعین حرم چندین شعر گفته شد یا همین شعری که امشب آقا(۶) در زمینه‌ی مسائل مدافعین حرم خواندند؛ خب اینها شعرهای خیلی خوبی است، اینها برجسته است؛ اینها چرا ترویج نمیشود؟ سؤال من این است؛ راه ترویج اینها چیست؟ یا مثلاً برای شیخ زکزاکی(۷) شعر گفته شده؛ خب شیخ زکزاکی یک فرد مظلوم و شجاع و مصمّم در راه و طریق خودش بود که مورد تهاجم قرار گرفت و از او انتقام گرفتند. خب اگر چنانچه فرض بفرمایید ما این شعر را ترجمه کنیم، بفرستیم برای جایی که آوازه‌ی او به آنجا برسد، شما ببینید چقدر اثر میگذارد؛ چقدر روحیّه میدهد! این کار را ما نمیکنیم؛ ما در این زمینه‌ها انصافاً کوتاهی داریم؛ یا در زمینه‌ی فلسطین، یا در زمینه‌ی یمن، بحرین، و مانند اینها؛ یا در زمینه‌ی خیانتهای آمریکا. خب در همین قضیّه‌ی برجام، آمریکایی‌ها کم خیانت نکردند که اینها باید گفته بشود؛ و این فقط کار سیاسیّون نیست که سیاسیّون بگویند؛ بهتر از کار سیاسیّون این است که هنرمندها اینها را بیان کنند. در بین هنرها هم آن‌چیزی‌که از همه دَم‌دست‌تر و آسان‌تر و پُررونق‌تر و سریع‌السّیرتر است، شعر است. باید اینها گفته بشود، باید اینها بیان بشود، باید اینها منتقل بشود در افکار عمومی. یا در زمینه‌ی دفاع مقدّس همین‌جور. البتّه من از این برادرهایی که در جلسه‌ی ما هم الحمدلله امشب تعدادی از این برادرهایی که در این زمینه‌ها شعر گفتند حضور دارند، صمیمانه و از تَه‌دل تشکّر میکنم؛ خوب کاری کردند، ولی خب این کار باید ادامه پیدا کند، باید توسعه پیدا کند و باید ترویج بشود؛ باید ترویج بشود. من میبینم یک‌جاهایی گویا عکسِ این موردنظر است.

از فلان هنرمند بی‌اعتقاد ولنگاری که نسبت به مفاهیم انقلاب‌اسلامی و نسبت به اسلام یک‌ذرّه از خودش گرایش در طول این ۳۸سال نشان نداده است تجلیل میشود [امّا] از یک هنرمندی که همه‌ی عمرش را در این راه گذاشته، اصلاً هیچ تجلیلی نمیشود، هیچ احترامی نمیشود، اعتنائی به او نمیشود؛ این خیلی روش غلطی است؛ مسئولین ما باید توجّه کنند به این مسائل. بنابراین یک حرف ما این است که شعرمان را شعر زنده و جاندار و موضع‌دار قرار بدهیم و آن را منعکس بکنیم، یعنی ترویج کنیم؛ افراد ترویج کنند، صداوسیما ترویج کند، دستگاه‌های دولتی و غیردولتی ترویج کنند.

خب، خوشبختانه حالا این مجموعه‌ای که مشغول کار هستند، انصافاً کارهای خوبی انجام میدهند. [امّا] دایره‌ی کارشان و امکاناتشان محدود است که امکانات اینها هم باید توسعه پیدا کند و باید بتوانند واقعاً کار کنند. هم در این زمینه‌ای که گفتم، هم در زمینه‌ی تربیت شاعران و رشددادن شعرای جوان که خب خوشبختانه کارهایی در زمینه انجام میدهند.

یک مسئله، مسئله‌ی شعرهایی است که در بین مردم کاربرد زیادی دارد؛ از جمله نوحه و شعرهای مرثیه؛ نوحه خیلی اثر دارد، خیلی میتواند تأثیر بگذارد؛ [البتّه‌] اگر مضمونی در این نوحه‌ها وجود داشته باشد. فرض بفرمایید در کشور حالا ایّام عاشورا یا بعض ایّام عزاداری دیگر، شما ببینید میلیون‌ها افراد و امروز غالباً جوان، می‌ایستند به یک گوینده‌ای که دارد نوحه میخواند گوش میکنند و آن شعر و آن آهنگ در آنها حالت هیجان به وجود می‌آورد؛ سینه میزنند، گریه میکنند، اعتقاداتشان، احساساتشان، عواطفشان نسبت به مفاهیم دینی بیشتر میشود، این خیلی فرصت مهمّی است؛ ما از این فرصت باید استفاده کنیم. ما که میگویم یعنی کشور باید استفاده کند، اسلام باید استفاده کند، نظام جمهوری اسلامی باید استفاده کند؛ این را من البتّه به مجموعه‌های مدّاح و مانند اینها هم تذکّر داده‌ام، به شما هم که اهل شعرید تذکّر میدهم. مثلاً ایّام انقلاب -در همان ایّام محرّم- یادم است نواری برای من آوردند از سینه‌زنی در جهرم -ما مشهد بودیم- به قدری این مؤثّر [بود]؛ اوّلاً زیبا بود از لحاظ خود شعر و لفظ و معنای شعر؛ ثانیاً از لحاظ آهنگ؛ ثالثاً مهیّج، محرّک، راهنما؛ خیلی ارزش داشت. بعد از آن از یزد [نواری‌] آوردند، که از این دو شهر من یادم است، جایی دیگری من ندیدم؛ خب مفاهیم سیاسیِ آن روز را که در مبارزه مطرح بود، در قالب نوحه منتقل کرده بودند. ما شبیه این را در دوره‌ی دفاع مقدّس داشتیم؛ این نوحه‌هایی که آقای آهنگران خواند -و آن شاعر محترمی که خدا رحمتش کند، آقای معلّمی، که در اهواز برای ایشان شعر میگفت- آنها هم همین‌جور، اینها هم شعرهایی و نوحه‌هایی بود که آموزش‌دهنده بود. ما باید این کار را جدّی دنبال بکنیم؛ البتّه شعر نوحه یک خصوصیّاتی دارد؛ یعنی از لحاظ لفظ، از لحاظ ترکیب، از لحاظ ساخت شعری یک خصوصیّاتی را باید داشته باشد تا جا بیفتد، تا نوحه‌خوان بتواند آن را بخواند. امّا من خواهش میکنم این کسانی که اهل نوحه‌خوانی‌اند، اهل مرثیه‌خوانی‌اند، اینها توجّه کنند؛ بخواهند و بپذیرند، بگیرند استفاده کنند و شما شعرای عزیز هم در این زمینه هرچه ممکن است دنبال کنید.

یکی از آقایان،(۸) پایین یک شعری خواندند که مضمونش این بود که اگر شمشیر بکشید، سینه‌هایی که بیایند در جلوی شما بِایستند و در مقابل دشمنان شما سینه سپر کنند [زیاد است‌]، من گفتم من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم میزنیم؛ این‌جوری نیست؛ منتها نوع شمشیرِ امروز و نوع میدانِ امروز با نوع میدانِ آن سالهای اوّل تفاوت دارد؛ ما در جنگِ نرمیم؛ در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیّتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و اراده‌ها دارند با هم میجنگند. امروز ما خیلی احتیاج داریم به ابزارهای مؤثّر و تأثیرگذار؛ یک بخش عمده‌ی این ابزارها، به نظر من شعر است که بایستی مورد توجّه شماها قرار بگیرد.

من اعتقادم این است که در زمینه‌ی شعر کارهای نکرده زیاد است؛ همچنان‌که گفتیم. یکی‌اش مسئله‌ی ترجمه است؛ حالا امشب ایشان(۹) به من گفتند که شعرهایی را به زبان اردو ترجمه کردیم. بسیار کار خوبی است؛ این کار، کار لازم است. شعر فارسی در زمینه‌های مختلف [ترجمه شود]. حالا مثلاً شعر فلسطین، شعر دفاع مقدّس، شعر زنان، شعر مربوط به مسائل منطقه؛ شعر یمن، اینها تدوین بشود، ترجمه بشود، ترجمه به عربی، ترجمه به اردو و انگلیسی و ترجمه به بعضی از زبانهای دیگر، ترجمه‌های خوب، و منتشر بشود، منعکس بشود و [به خارج از کشور] برود. حالا مثلاً فرض بفرمایید که «فلسطین در شعر فارسی» من باب مثال؛ یک موضوع است دیگر. یا در جنگ هشت‌ساله‌ی بین ایران و عراق چه گذشت، یا ماجرا چه بود. خب نمیدانند دیگر. آن خانم دکتر عراقی، به این دوست ما گفته بود که من سفر اوّل و دوّمی که آمدم ایران -بعد از رفتن صدّام- به هر ایرانی‌ای که میرسیدم، خیال میکردم که این [شخص‌]، دو برادر من را که در جنگ کشته شده‌اند، کشته [است‌]، با این چشم نگاه میکردم. و بغض داشتم -حالا دنباله‌ی حرفش هم این است- تا اینکه «سلیمانی»(۱۰) را دیدم. وقتی دیدم سلیمانی آمده و این‌جور فداکاری دارد میکند، قضیّه برعکس شد. حالا من این بخش اخیرش مورد نظرم نبود، آن بخش اوّل [مورد نظرم است.] یعنی یک جوان عراقی، یک زن عراقی، یک مادر عراقی که خب آن هم نمیداند قضیّه چه بود، نمیداند چه اتّفاقی افتاد. خب ما در خانه‌مان نشسته بودیم، هواپیماها آمدند ما را بمباران کردند، ما چه کار کنیم؟ دست بسته بمانیم؟ آمدند از مرز ما عبور کردند، چند هزار کیلومتر از مرز ما را گرفتند، ما چه کار میکردیم؟ باید همین‌طور می‌نشستیم تا بیایند جلو یا میرفتیم دفاع میکردیم؟ خب ما این کار را کردیم. این حقیقتی است، این حقیقت برای جوان عراقی، مادر عراقی، یتیم عراقی، خواهر عراقی چرا نباید روشن بشود؟ برای دیگران چرا نباید روشن بشود؟ اینها چیزهایی است که در زبان شعر میتواند اتّفاق بیفتد و انجام بگیرد.

یک نکته‌ی دیگر این است که شعرای عزیز ما خب انصافاً خیلی ترقّی کردند، پیشرفت کردند. یعنی امروز من وقتی نگاه میکنم، هم در بین جوان، هم در بین طبقه‌ی متوسّط انصافاً شعرها پیش رفته؛ یعنی شعر کشور پیش رفته و در مجموع انسان احساس میکند که شعر ما یک قدم جلو رفته نسبت به آنچه هست؛ منتها این معنایش این نیست که ما به آن سرمنزلی رسیده‌ایم که دیگر به جلو رفتن احتیاجی ندارد. من بارها این را تکرار کردم، باز هم تکرار میکنم: من خواهش میکنم از ورزدادن شعر خود و تعالی بخشیدنِ به شعری که بعداً خواهید گفت دست برندارید. یعنی شعر شما امروز شعر خوبی است، ما هم می‌پسندیم وقتی میگویید، هم لذّت میبریم، هم به‌به میگوییم، امّا این معنایش این نیست که این در قلّه قرار دارد. نه، خب شعر خوبی است، [امّا] ما میخواهیم شعر شما در قلّه قرار بگیرد؛ ما دنبال این هستیم. یکی از به‌اصطلاح ابزارهایش الفاظ است؛ لفظهای زیبا، لفظهای فاخر، لفظهای جاافتاده. گاهی انسان می‌بیند شعرها شعرهای خوبی است، [ولی‌] در آنها الفاظ نپخته‌ای یا نابجا به‌کاررفته‌ای وجود دارد؛ اینها خوب نیست. شعر وقتی که الفاظ خوبی در آن باشد انسان [راضی میشود].

و شعر را باید ارتقا بخشید؛ تشخیص ارتقای شعر هم با صاحب‌نظران شعری است. من شنیده‌ام که حالا بعضی‌ها شعر را در این فضای مجازی که خیلی رایج شده منتشر میکنند، [مثلاً] یک نفری یک چیزی نوشته، ارزش [ندارد]، آن‌وقت مثلاً فرض کنید که نسبت به این شعر چند هزار [نفر] لایک میکنند؛ آن لایک ارزش ندارد؛ آنچه به شاعر و به شعر ارزش میدهد نظر صاحب‌نظر است؛ کسی که اهل شعر باشد و بفهمد شعر یعنی چه، اصلاً شعر خوب یعنی چه، شعر بد یعنی چه؛ یعنی آنها ملاک خوبیِ شعر نیست. به‌هرحال در ارتقای شعر باید کوشید.

به نظر من حالا که آقای وزیر محترم(۱۱) هم اینجا حضور دارند بله، یک دوره‌هایی -یک دوره‌های کوتاه‌مدّتی- درست کرده‌اند برای اینکه شاعر تربیت بشود، [امّا] با یک روز و پنج روز و دو هفته که شاعر تربیت نمیشود؛ اینها کار همین مجموعه‌های فنّیِ مردمی و مانند اینها است. دستگاه‌های دولتی هم اگر میخواهند کاری بکنند باید به اینها کمک کنند؛ باید کمک کنند به اینها، اینها را تقویت کنند، تجهیز کنند تا اینها بتوانند کار خودشان را انجام بدهند.

یک نکته‌ی دیگری که وجود دارد [این است‌]: مرحوم آقای بهجتی (رحمهالله‌علیه) -رفیق قدیمی عزیز ما که ایشان هم مثل آقا(۱۲) اهل یزد بودند، منتها آقای بهجتی اهل اردکان بود، ایشان اهل میبدند که میبد و اردکان هم غالباً با همدیگر سرِ قضایای مختلف اختلاف‌نظر و دعوا و مانند این چیزها دارند؛ ولی خب ایشان شاعر خوبی بود- دعای ابوحمزه را به شعر درآورده بود؛ حالا چقدر از دعا را، من الان درست در ذهنم نیست. خود ایشان برای من یک فِقره‌ای را ذکر کرد و گفت این فِقره برایم سخت بود و نمیتوانستم تمام کنم. یکی از کارها این است که انسان بتواند واقعاً مضامین این متونِ فاخرِ برجسته‌ی دینی را در شعر بیاورد؛ این یک رشته است، یک شعبه‌ی کار است؛ به قول سینماچی‌ها این یک ژانر شعری است، یعنی این‌جور نیست که بخواهیم حالا همه را منحصر کنیم در این، امّا یک کار این است. چون خود این دعاها علاوه بر مضامین عالی‌ای که دارد، الفاظ عالی هم دارد. این دعاهایی که وجود دارد، [مثل‌] همین دعای عرفه، دعای ابوحمزه، مناجات شعبانیّه، دعاهای صحیفه‌ی سجّادیّه، مشحون از مفاهیم عالی و معارف عالی اسلامی است، آن هم انصافاً با بهترین الفاظ و با زیباترین الفاظ؛ اینها را خوب است که منعکس بکنید.

من پارسال این شعر اخوان را اینجا خواندم(۱۳) که البتّه او برای مقصود دیگری گفته: «ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های پُرعصمت و پُرشکوه تنهایی و خلوت من، ای شطّ شیرین پُرشوکت من»؛(۱۴) خب ببینید چقدر این شعر قشنگ است. من گفتم وقتی این شعر را میخوانم مخاطب من در این شعر دعا است. دعا همین است: «ای تکیه‌گاه و پناه زیباترین لحظه‌های پُرعصمت و پُرشکوه تنهایی و خلوت من، ای شطّ شیرین پُرشوکت من». البتّه او این شعر را در یک مسیر دیگری برده؛ خب حالا اگر شما بتوانید شعر مربوط به دعا را با این‌جور ادبیّاتی که هم الفاظ قشنگ است، هم مضامین قشنگ است، مضمونها چقدر زیبا است، موسیقی شعر چقدر عالی است -موسیقی شعر خودش یک بابی است، آن روانی و زیبایی و صافی و موسیقی شعر از حالت لکنت زدن و مانند اینها شعر را خارج میکند- با این مایه‌ها و با این شیوه‌ها بگویید به نظر من خیلی خوب است.

و آخرین مطلب هم راجع به شعرهای آئینی است. خب، بعضی از شعرای ما که خوشبختانه بعضی از دوستان شعرای آئینی هم اینجا الان تشریف دارند، انصافاً خوب شعر میگویند؛ شعرهای مضمون‌دار خوب راجع به ائمّه (علیهم‌السّلام) -چه مراثی‌شان، چه مدایحشان، چه مناقبشان- و خیلی حرفهای خوبی در شعرهایشان هست لکن بعضی هم نه. کاری کنیم که شعرهای آئینی یک مجموعه‌ای از معارف ائمّه باشد؛ یعنی وقتی‌که این شعر را شما دادید به مدّاح و فرض کنید این را در جلسه خواند، این به‌قدر چند منبر خوب -که همین‌جور هم هست- اثر بگذارد. یعنی اگر واقعاً مضامین خوب باشد -فرض کنید این شعری که آقای انسانی(۱۵) در جلسه میخواند- اگر شعرش شعر خوبی باشد، چون از شیوه‌ی هنری استفاده میشود به‌قدر چند منبر خوب اثر میگذارد؛ اگر نه، شعرش همین حرفهای متعارف و معمولی و مثلاً همین چیزهایی که ارزش بیان آن‌چنانی ندارد جز برای گریه گرفتن -که خب گریه گرفتن هم البتّه یک امتیازی است- لکن [هدف‌] فقط این نیست. ما نگاه کنیم به شعرهایی که امثال کُمِیت و دِعبل و مانند اینها درباره‌ی ائمّه (علیهم‌السّلام) گفتند، ببینیم آنها چه‌جوری میگفتند، چه میگفتند، چه مضامینی را در آن قصاید بلند میگنجاندند؛ اگر انسان بخواهد شعر خوب بگوید باید این‌جور شعری را بگوید. اگر اینها در اختیار مجموعه‌ی اداره‌کنندگان این جلسات باشد، البتّه خیلی باارزش است.

امیدواریم ان‌شاءالله خدای متعال همه‌ی شماها را محفوظ بدارد، باقی بدارد و بتوانید کار کنید، خوب کار کنید، کار بهنگام بکنید و نیازهای کشورتان، جامعه‌تان، نظامتان را برآورده کنید.

والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته‌

۱) قبل از شروع بیانات معظّمٌ‌له، تعدادی از شعرا، اشعار خود را قرائت کردند.
۲) خنده‌ی حضّار و معظّمٌ‌له‌
۳) اشاره به این بیت از شعر آقای ناصر فیض: «شد قافیه تکرار ولی مسئله‌ای نیست / چون شاعر این شعر طرف‌دار نظام است»
۴) همراه با خنده‌ی معظّمٌ‌له‌
۵) شعر «هتل کوبرگ» سروده‌ی مشترک آقایان محمّدمهدی سیّار و میلاد عرفان‌پور
۶) حجّت‌الاسلام سیّدمحمّدمهدی شفیعی‌
۷) رهبر شیعیان نیجریه‌
۸) آقای امیر عاملی‌
۹) آقای علیرضا قزوه‌
۱۰) سرلشکر قاسم سلیمانی (فرمانده سپاه قدس)
۱۱) آقای علی جنّتی (وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی)
۱۲) حجّت‌الاسلام زکریا اخلاقی‌
۱۳) بیانات در دیدار جمعی از شاعران به‌مناسبت میلاد امام حسن (علیه‌السّلام) (۱۳۹۴/۴/۱۰)
۱۴) مهدی اخوان ثالث. آخر شاهنامه، غزل ۳
۱۵) علی انسانی‌

***

بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم (۱)

الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین.

دیدار دانشجویان عزیز در ماه رمضان هر سال، یکی از جلسات شیرین و مطلوب برای من است. امسال هم بیاناتی که دوستان کردند، برای من حقیقتاً جالب و لذّت‌بخش بود. البتّه متنوّع صحبت کردند. این هم که حالا گفته شد که مجال طرح همه‌ی مسائل مورد نظر دانشجویان اینجا نیست، ممکن است تا حدودی همین‌جور باشد، منتها خب خوشبختانه ملاحظه کردید حرفهای متفاوت هم گفته شد و همه خوب بود؛ یعنی من واقعاً از اینکه میبینم هر سال سطح فکر و سطح مطالبات دانشجویی و حتّی ادبیّات بیان این مطالبات تعالی و ترقّی دارد، واقعاً خرسند میشوم. امسال بهتر از پارسال صحبت کردید. این جلسه سالها است تشکیل میشود و من رصد میکنم پیشرفت فکر را؛ آن‌وقتی که این جلسه شروع شد، بعضی از شماها دانشجو که نبودید هیچ، شاید به دبستان هم هنوز نمیرفتید. امروز من مشاهده میکنم که با گذشت زمان، انگیزه‌های انقلابی، فکر انقلابی، فکر روشن، استدلال متین و خوب، روزبه‌روز در بین قشر دانشجو دارد گسترش پیدا میکند. امروز هم این را من مشاهده کردم؛ این برای من خیلی پرمعنا است. حالا اگر ان‌شاءالله وقت شد که تا قبل از اذان همه‌ی حرفهایمان را بزنیم، خواهم گفت؛ ما حرف زیاد داریم در این زمینه، منتها بحث من و آنچه یادداشت کرده‌ام که به شما بگویم، سه بخش است: یک بخش مربوط به دلهای خود ما است، معنویّت ما است، که به نظر من، بخش اصلی کار ما این است، یک بخش مطالبی مربوط به حوزه‌ی دانشجویی و دانشگاه است، یک بخش هم مربوط به مسائل کلّی کشور است. البتّه تا آنجایی که بتوانم با اختصار هر سه بخش را عرض میکنم.

بخش اوّل؛ امسال جلسه‌ی شما که معمولاً در اوایل ماه رمضان جلسه‌ی دانشجویی تشکیل میشد، افتاد به اواخر ماه؛ امروز بیست‌وششم بود. از یک نظر بهتر است، بهتر شد؛ چون شما جوانها با گذراندن این روزهای گرم و طولانی با دهان روزه نورانیّت بیشتری پیدا کرده‌اید، لطافت بیشتری پیدا کرده‌اید، ان‌شاءالله به توفیق الهی معنویّت بیشتری در شماها تجلّی پیدا کرده؛ این خیلی مهم است. خب ممکن است به ذهن بیاید که آقا، ما این همه حرف داریم -این‌همه مسئله‌ی اقتصادی و اجتماعی و مسئله‌ی قراردادهای نفتی و برجام و حرفهایی که آقایان گفتند و همه‌اش هم مهم است- حالا شما رفته‌اید سراغ معنویّت و روزه و نورانیّت دل! من میخواهم عرض بکنم این از همه‌ی آنها مهم‌تر است. چون شما برای اینکه مشکلات را حل کنید، احتیاج دارید به مجاهدت، به مبارزه -که حالا اگر ان‌شاءالله وقت شد، عرض خواهم کرد- و این مبارزه و مجاهدت، متوقّف است بر یک نیروی درونی. آن کسی میتواند در میدان مبارزه بِایستد که از آن نیروی درونی برخوردار باشد؛ آن‌وقتی میتواند درست بفهمد و تشخیص بدهد و دنبال تشخیص حرکت بکند که آن عامل درونی در او فعّال باشد و قوی بشود؛ آن عامل درونی ایمان است.

لذا در سوره‌ی احزاب مشاهده میکنید: وَ لَمّا رَءَا المُؤمِنونَ الاَحزابَ قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا.(۲) قضیّه‌ی احزاب قضیّه‌ی مهمّی بود. یعنی در مقام مقایسه، اگر بخواهیم جبهه‌ی امروز دشمن علیه جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابه‌سازی بکنیم، میشود جنگ احزاب. امروز خب مشاهده میکنید دیگر؛ همه‌ی دنیاپرستان و قدرت‌طلبان و جنایت‌کاران و اهل زور و ظلم و طغیان در سرتاسر عالم، در رده‌های مختلف اقتدار، در مقابل جمهوری اسلامی صف کشیده‌اند و حمله هم کرده‌اند و دارند از همه‌ی جوانب حمله هم میکنند؛ عین همین قضیّه در جنگ احزاب اتّفاق افتاد. خب همه‌ی جمعیّت مدینه آن روز شاید به ده هزار نفر نمیرسید؛ زن و مرد و کوچک و بزرگ و بچّه و مانند اینها. احزاب -یعنی کفّار و مشرکین مکّه- از تمام اقوام موجود در آن منطقه، مردان زبده‌ی جنگی‌شان را انتخاب کردند، ده هزار نفر شدند! حمله کردند به مدینه؛ این قضیّه‌ی کوچکی نبود. گفتند میرویم مدینه، همه را قتل‌عام میکنیم؛ هم خود آن مدّعی نبوّت را -یعنی پیغمبر را- هم اصحابش را؛ قال قضیّه را میکَنیم، تمام میکنیم قضیّه را. با اینکه دَأب(۳) پیغمبر این بود که وقتی جنگ میشد، این جنگ را بیاورد بیرون شهر و در شهر نمانَد، امّا این حادثه این‌قدر مُهیب و هولناک و سریع اتّفاق افتاد که پیغمبر مجال نکرد نیروهای خودش را ترتیب بدهد و بیاورد آماده کند برای مثلاً یک بسیجِ بیرون شهر مدینه، مجبور شد [دُور] شهر مدینه را خندق بزند که به جنگ خندق معروف است. حادثه‌ی بسیار مهمّی بود. خب مؤمنین در مقابل این حادثه قرار گرفتند. مردم -همانهایی که تحت لواء پیغمبر زندگی میکردند- دو دسته شدند: یک دسته آنهایی هستند که در همین سوره‌ی احزاب حدود هفت هشت ده آیه قبل از این آیه‌ای که من خواندم، از قول آنها نقل شده: وَ اِذ یَقولُ المُنافِقونَ وَ الَّذینَ فی قُلوبِهِم مَرَض،(۴) کسانی که دلهایشان مریض بود، اینها گفتند که پیغمبر به ما راست نگفت، گفت شما پیروز میشوید؛ بفرما! لشکر دشمن آمده و دارد می‌آید، پدر ما را در می‌آورند. یعنی یأس و ناامیدی و خودکم‌بینیِ در مقابل دشمن و یک گرایش قلبی پنهان به دشمن در آنها وجود داشت؛ امّا عدّه‌ی دیگر که اکثریّت بودند گفتند نه، قضیّه این‌جوری نیست، هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسولُه؛ این دشمنی را قبلاً خدا و پیغمبر به ما گفته بودند؛ گفته بودند که شما وقتی وارد این میدان شدید، همه‌ی عوامل کفر و استکبار با شما دشمنی میکنند؛ این قضیّه را قبلاً خدا و پیغمبرش به ما گفته بودند: هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسولُه، درست گفته بودند؛ همانی که پیغمبر به ما گفته بود، همانی که خدا گفته بود، همان اتّفاق افتاده؛ یعنی آمدن دشمن و حمله‌ی دشمن، به جای اینکه روحیّه‌ی اینها را تضعیف کند، ما زادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا،(۵) ایمانشان را تقویت کرد؛ تسلیمشان در مقابل خدا را تقویت کرد؛ عزم و جزم آنها را نسبت به مواجهه و مقابله تقویت کرد؛ این به‌خاطر ایمان است؛ ایمان این است. وقتی ایمان در دل ریشه‌دار شد، قوی شد، مواجهه‌ی با همه‌ی این مشکلاتی که شماها گفتید -و بنده هم اینها را، هم میدانم، هم بیشترش را میدانم، [یعنی] از اینها بیشتر را هم بنده میدانم- مشکل نمیشود؛ مواجهه آسان میشود؛ منتها مواجهه راه دارد.

این نقطه‌ی مقابل آن مطلبی است که من در جلسه‌ی کارگزاران نظام در اوایل ماه رمضان(۶) گفتم که «اِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوا  مِنکُم یَومَ التَقَی الجَمعانِ اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا»(۷) این هم آیه‌ی قرآن [است]. روز جنگ اُحد عدّه‌ای نتوانستند مقاومت کنند، میدان را رها کردند، پیروزی را تبدیل به شکست کردند. در جنگ اُحد مسلمانها پیروز شده بودند منتها غفلت یا خیانت یا دنیاطلبی و کوته‌بینی یک عدّه‌ی معدودی، همان پیروزی را تبدیل کرد به شکست. قرآن میگوید آن کسانی که موجب این حادثه شدند، اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطانُ بِبَعضِ ما کَسَبوا؛ این کارهایی که قبلاً آنها با خودشان کردند، آنها را در معرض این لغزش قرار داد. عزیزان من! گناهان، بی‌توجّهی به خود، عدم رعایت تقوا این‌جوری است. اگر میخواهیم در مقابل جبهه‌ی استکبار ایستادگی کنیم، مقاومت کنیم، به آن عزّت، آن شرف، آن اقتداری که جمهوری اسلامی لایق آن است و انقلاب به ما وعده‌ی آن را داده برسیم، احتیاج داریم به اینکه در رفتار شخصی خودمان رعایتهای لازم را بکنیم؛ آن تقوا را حفظ کنیم؛ [این] نیاز ما است.

قرآن در دو جا اشاره میکند به انحطاط ملّتهایی که اوّل ایمان آوردند، بعد در نسل بعد دچار انحطاط شدند. یک جا در سوره‌ی مریم است که میفرماید: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ اَضاعُوا الصَّلوهَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا؛(۸) یعنی اوّلی‌ها مبارزه کردند و ایمان آوردند، منتها بعد -معنای «خَلْف» با سکون لام، با «خَلَف» با فتحه‌ی لام، ضدّ هم است؛ «خَلْف» یعنی بازمانده‌ی بد، «خَلَف» یعنی بازمانده‌ی خوب؛ اینجا میگوید: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ- بازمانده‌های بدی روی کار آمدند که «اَضاعُوا الصَّلوه»؛ اوّلین کارشان این بود که نماز را ضایع کردند؛ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات؛ دنبال شهوات رفتند، دنبال شهوات شخصی رفتند؛ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیًّا؛ این دو عامل -عامل ضایع کردن نماز و دنباله‌روی از شهوات- این نیروهایی را که باید در مقام جهاد و مبارزه ایستادگی کنند و این ایستادگی قطعاً به پیروزی منتهی خواهد شد، اینها را تضعیف میکند؛ اینها را پوک میکند. اینکه بنده درباره‌ی [عدم] اختلاطهای دانشجویی این‌همه تأکید کردم و چندین بار گفتم -که باز شنیدم متأسّفانه وجود دارد، حالا هم یکی از برادرها اینجا گفتند، بنده هم گزارشهایی دارم و مسئولین دانشگاه‌ها باید جواب بدهند- به‌خاطر این است. دانشجو نیروی مورد امید یک کشور است، دانشجو است که میتواند در مقابل مشکلات بِایستد؛ دانشجو، هم جوان است، هم عالم است؛ او است که فردای کشور را باید اداره بکند، او است که باید آگاه باشد تا سنگر ایستادگی را در مقابل زیاده‌خواهان و فرصت‌طلبان و دیگران تقویت بکند، این باید محکم باشد؛ اگر «وَ اتَّبَعُوا الشَهَوات» شد، نمیتواند. بنده آدم خشکه‌مقدّسی نیستم که خیال کنند بنده از روی خشکه‌مقدّسی یک حرفی میزنم؛ نخیر، مسئله این است: اختلاط دو جنس از نظر اسلام یک چیز مطلوبی نیست. بله، در جلسات رسمی اشکالی ندارد، زن باشد، مرد باشد، بنشینند، بحث کنند؛ مجلس شورای اسلامی، مجلس مذاکره، مجلس مشورت امّا در محیطهایی که این اختلاطها حدومرزی ندارد، اینها ضرر میزند، دلها را خراب میکند.

در یک جای دیگر همین موضوع در سوره‌ی اعراف [آمده]: فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ وَرِثُوا الکِتابَ یَأخُذونَ عَرَضَ هذَا الاَدنی؛(۹) [یعنی] یک‌بار دیگر این «فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ» در قرآن تکرار شده و در دو جا آمده، این جای دوّمی است. وَرِثُوا الکِتابَ؛ حقایق را به دست گرفتند منتها جذب دنیاطلبی شدند، یَأخُذونَ عَرَضَ هذَا الاَدنی.

اینها مشکلاتی است که بایستی در درجه‌ی اوّل، درصدد رفع این مشکلات بود و شما جوانها میتوانید. من توصیه میکنم به جوانهای عزیزمان و جوانهای دانشجو که به مسائل تقوای شخصی، پرهیزکاری شخصی، پاکدامنی شخصی اهمّیّت بدهید، بپردازید؛ حتماً تلاوت قرآن را روزانه فراموش نکنید -ولو یک صفحه، ولو نیم صفحه- قرآن را هر روز بخوانید، با قرآن ارتباطتتان را برقرار کنید. این دعاها مضامین فوق‌العاده‌ای دارد، این دعاها رشته‌ی ارتباط شما را با خدای متعال مستحکم میکند، این اصل قضیّه است. اینکه دیدید امام بزرگوار ما ایستاد؛ خب، امام اوّل کار تنها بود، بعدها مردم آمدند، بعدها خواص آمدند و توده‌ی مردم آمدند؛ از همان اوّل که تنها بود محکم ایستاد، تا آخر هم میگفت که اگر همه هم پشت به من بکنند من این راه را خواهم رفت، خدا به پیغمبرش هم میفرماید که اگر تو تنها هم بودی باید بروی جهاد؛ تک و تنها هم بودی باید بروی جهاد؛ البتّه «حَرِّضِ المُؤمِنینَ  عَلَی القِتالِ»،(۱۰) به دیگران هم بگو امّا اگر تنها هم ماندی باید بروی؛ این به‌خاطر ایمان است، وقتی ایمان در کسی قوی شد تنها هم بماند میرود. آن‌وقت این مشکلاتی که حالا گوشه کنار پیدا میشود که یکی طعنه‌ای میزند، یکی یک حرفی میگوید، یکی یک مخالفتی میکند، اینها دیگر در سر راه، مانع به حساب نمی‌آید. قرآن را حتماً بخوانید، دعاها را بخوانید، به صحیفه‌ی سجّادیّه اهمّیّت بدهید. در صحیفه‌ی سجّادیّه دعای پنجم خیلی مهم است؛ دعاهای صحیفه همه‌اش خوب است امّا من اگر بخواهم توصیه کنم، دعای پنجم و دعای بیستم که معروف به دعای مکارم‌الاخلاق [است را میگویم]. اینها همه‌اش ترجمه هم شده؛ خوشبختانه ترجمه‌های خوبی هم امروز از صحیفه‌ی سجّادیّه در اختیار است؛ دعای بیست‌ویکم هم همین‌جور است. این دعاها پُر از مطالبی است که دلهای شما را قرص میکند، گام شما را محکم میکند و میتوانید حرکت بکنید؛ خب، الحمدلله توفیق ماه رمضان را هم پیدا کردید.

آنچه من میخواهم [به عنوان بخش دوّم] عرض بکنم، این است که ملّت ایران چه بخواهد چه نخواهد درگیر یک مبارزه‌ی سرنوشت‌ساز است و طبعاً مجموعه‌ی دانشجویی جزو این مبارزه و جزو پیشروان و پیشرانهای این مبارزه است. این مبارزه هم از اینجا آغاز میشود که ملّت ایران مایل است که مستقل باشد، عزیز باشد، پیشرفته باشد، خودش از امکاناتش استفاده کند؛ و اگر این کارها اتّفاق بیفتد، یک قدرت نوظهوری در دنیا خواهد شد؛ با تفکّرات خاص و با جهت‌گیری‌های خاص. این با منافع قدرتهای مسلّط جهانی معارض است؛ لذا نمیخواهند بگذارند این اتّفاق بیفتد؛ مبارزه از اینجا شروع میشود. اینکه بعضی‌ها نظام را متّهم کنند به اینکه «سرِ جنگ با این و آن دارند و نمیگذارند که کشور نفسی بکشد و کاری بکند»، اینها حرفهای سطحی و نااندیشیده است؛ حرفهای درستی نیست، حرفهای غلطی است. حالا مثلاً فرض کنید ممکن است که امروز سیاستهای فلان دولت -مثلاً آمریکا- اقتضا بکند که بین سردمداران نظام جمهوری اسلامی تفکیکی قائل بشود و بگویند این خوب است، آن بد است امّا آن‌وقتی که فرصت بکنند همان خوب هم تبدیل میشود به بد؛ این را همه بدانند. تا وقتی مسئله‌ای به نام جمهوری اسلامی وجود دارد و افکار و آرمانهایی به‌عنوان آرمانهای جمهوری اسلامی مطرح است، این با مزاج و ذائقه‌ی قدرتهای جهانی سازگار نیست و با این مبارزه میکنند تا او را در مُشت بگیرند؛ همچنانکه در گذشته و امروز هم در بعضی کشورهای دیگر، و در گذشته کشور خود ما [هم] در مُشت آنها بود. خب ایران کشور مهمّی است، ظرفیّتهای مهم اقتصادی و مالی و فرهنگی و تاریخی و غیره دارد، همه‌ی این مجموعه در اختیار آمریکا بود -اوّل انگلیس؛ بعد هم آمریکا- حاکمش را او معیّن میکرد، رضاخان را انگلیس‌ها سرِکار آوردند؛ محمّدرضا را آنها سرِکار آوردند؛ بیست‌وهشتم مرداد را آنها به وجود آوردند؛ دخالتهای گوناگون در سیاستهای ارتباطاتی و اقتصادی و غیره؛ همه در اختیار آنها بود؛ آنها این را میخواهند؛ همچنان‌که امروز در مورد کشورهای دیگر هست.

خب، یک کشور اسلامی که یک‌روزی مصر را به‌خاطر ارتباط کمپ دیوید(۱۱) طرد کردند و از جامعه‌ی عرب بیرون کردند، صریحاً با اسرائیل -با رژیم صهیونیستی- اعلام ارتباط میکند! این به‌خاطر چیست؟ به‌خاطر این است که آمریکا این را میخواهد. اینها هم مایلند که جمهوری اسلامی و کشور عزیز ما هم همین‌جور باشد: هرجور آنها میخواهند، ما همان‌جور عمل بکنیم؛ هرطرف آنها میگویند، به آن‌طرف حرکت کنیم؛ با یکی ببندیم، با یکی قهر کنیم؛ به یکی بفروشیم، به یکی نفروشیم؛ دعوا از اینجا شروع میشود. این ملّت به حکم غیرت خود، به حکم سابقه‌ی خود، به حکم هویّت خود و به حکم اسلام ایستاده است! اسلام اجازه نمیدهد؛ مبارزه این است. بنابراین یک مبارزه‌ای وجود دارد و این مبارزه با نظام جمهوری اسلامی خواه‌ناخواه هست؛ تا وقتی جمهوری اسلامی هست، [این مبارزه] هست.

اگر بخواهند این مبارزه از بین برود فقط باید یکی از دو حالت پیش بیاید: یا باید جمهوری اسلامی آن‌قدر نیرومند و قوی بشود که بتواند حرف خودش را به کرسی بنشاند و طرف [مقابل] جرئت نکند به او تعرّض بکند که ما دنبال این راهیم؛ یا بایستی هویّت اصلی خودش را از دست بدهد و صورت بی‌جانی باشد، اسم بی‌مسمّایی باشد، مثل بعضی کشورهای دیگری که اسمشان جمهوری اسلامی است و از اسلام هم در آنها هیچ خبری نیست. یکی از این دوتا راه است؛ راه سوّمی وجود ندارد. خب بنابراین این مبارزه یک مبارزه‌ی حتمی و اجتناب‌ناپذیر است؛ یک میدان مبارزه است.

اوّلین آماج آنها هم در این میدان مبارزه، اصل نظام اسلامی است؛ نظام اسلامی آماج اصلی آنها است، بقیّه‌ی مسائل، مسائل بعدی است یا مسائل فرعی است؛ آن چیزی که هویّت اصلی نظام را تشکیل میدهد، آماج حمله‌ی آنها است. البتّه من بارها در مورد حفظ نظام صحبت کرده‌ام؛ اینکه امام فرمودند [حفظ نظام] از اوجب واجبات است یا اوجب واجبات است،(۱۲) بعضی تصوّر میکنند که منظور از نظام که در اینجا گفته میشود صرفاً همین ساختار سیاسیِ موجود است که این را ما باید به هر قیمتی حفظ کنیم؛ [نه]، تنها این نیست، نظام فقط ساختار سیاسی نیست؛ نظام یعنی ساختار سیاسی با مجموعه‌ی اهداف و آرمانهایی که در آن است. حفظ نظام، یعنی حفظ همه‌ی ارزشهایی که نظام اسلامی خودش را متعهّد به آنها میداند؛ مثل عدالت، مثل پیشرفت، مثل معنویّت، مثل علم، مثل اخلاق، مثل مردم‌سالاری، مثل قانون‌گرایی، مثل آرمان‌گرایی؛ آرمان‌گرایی جزو مؤلّفه‌های اصلی نظام اسلامی است و نظام اسلامی بدون آرمان‌گرایی یک چیز سطحی و صوری است. خب، حالا دانشجو که زبده و عصاره‌ی توانایی‌های یک ملّت است -چون جوان است و عالم است و آینده‌دار است و آینده‌ی مملکت دست او است- نمیتواند خودش را از این مبارزه برکنار بداند؛ باید مبارزه کند.

شک نیست که در راه این مبارزه یک مشکلاتی هست، بلاشک مشکلات بزرگی وجود دارد؛ این مشکلات بایستی مورد علاج قرار بگیرند. مشکلات انواع و اقسامی هم دارند. حالا برادران و خواهرانی که اینجا صحبت کردند خیلی از مشکلات را ذکر کردند؛ بعضی از این مشکلات، مشکلات کلان است که در سطح کشور مطرح است و مواجهه، مواجهه‌ی بیرونی است؛ رفع این مشکلات به‌عهده‌ی مسئولین عالی‌رتبه‌ی کشور است.

البتّه شما اشکالاتی مطرح میکنید؛ این اشکالات بعضی وارد است، بعضی وارد نیست. من حالا اینجا بعضی از مطالبی را که دوستان گفتند یادداشت کرده‌ام؛ خب، نفْس این اظهار و این طلبکاری، خیلی قیمت دارد و من توصیه‌ام این است -حالا یادداشت هم کرده‌ام که بگویم- که این طلبکاری را از دست ندهید؛ این طلبکاری چیز بسیار خوبی است. علاج مشکلات هم همین طلبکاری شما است؛ اینکه حالا بعضی‌ها میگویند علاج کنیم، علاج چیست؟ علاج همین طلبکاری است که حالا اگر وقت شد، من توضیحاتی و شرح بیشتری ان‌شاءالله خواهم داد.

بعضی از اشکالات نه، وارد نیست؛ مثلاً فرض بفرمایید در مورد این قراردادهای جدید نفتی که حالا محلّ بحث است، هنوز چیزی در این زمینه تصویب نشده؛ هنوز هیچ چیز مسلّمی وجود ندارد. اوّل که این مسئله مطرح شد، ما یک تذکّراتی دادیم به مسئولین؛ گفتیم خب شما برای اینکه بدانید اشکالات این مدل قرارداد و این شیوه‌ی قرارداد چیست، باید با کسانی که در اقتصاد نفتی واردند مشورت کنید. رفتند بحث کردند، یک جلسه‌ای تشکیل دادند و از کسانی از اقتصاددان‌ها دعوت کردند که آنها هم اشکالات را بیان کردند و بنا شد اصلاح بشود. یک نوشته‌ای به من دادند که ما بررسی کردیم، تحقیق کردیم، معلوم شد که این ویراست شانزدهم است، یعنی شانزده بار این کیفیّت قراردادها و این گزارش ویراستاری شده؛ مدام اصلاح شده، تصحیح شده. بعد که به دفتر ما مراجعه شد، دفتر ما گفتند این کافی نیست، چون بعد از این باز اصلاحات دیگری هم لازم بوده که انجام بگیرد که هنوز انجام نگرفته. بنابراین تا وقتی‌که این اصلاحات انجام نگیرد و این کار به‌معنای واقعی کلمه، مطابق منافع کشور نباشد این اتّفاق نخواهد افتاد و این نوع قرارداد بسته نخواهد شد. ما هم گفته‌ایم که تا وقتی قضیّه نهایی نشده، هیچ قراردادی نباید بسته بشود. اتّفاقاً در جلسه‌ی اساتید دانشگاه،(۱۳) یکی از کسانی که اینجا سخنرانی کردند، همان شخصیّت محترمی بود که در آن جسله‌ی مسئولین دولتی شرکت کرده بود و اینجا هم نظرات خودش را که نظرات کاملاً متین و مستحکمی بود، در اشکالات بر آن شیوه‌ی قرارداد مفصّل ذکر کرد. بعد هم یک راه‌حلّی وجود داشت که آن راه‌حل را هم ایشان اشاره کرد که در آن نوشته‌ها هم آمده. یعنی این‌جور نیست که حالا اجازه داده بشود که هرجور میخواهند این قراردادها را انجام بدهند؛ نه. البتّه مطالبه‌ی شما خوب است؛ شما مطالبه کنید، شما بخواهید؛ هیچ اشکالی ندارد.

موارد دیگری هم بود. حالا [مثلاً] کارهای مربوط به اقتصاد مقاومتی. خب این گفته شد که حالا به جای اینکه جادّه را درست کنند میروند سراغ هواپیما؛ این حرف درستی است، یعنی ما هم این اشکال را داریم؛ منتها این را توجّه داشته باشید و من هم بارها قبلاً گفته‌ام که رهبری نمیتواند در تصمیم‌گیری‌های موردیِ دستگاه‌های گوناگون دولتی مدام وارد بشود و مدام بگوید این باشد، این نباشد؛ این نمیشود. نه قانون این اجازه را میدهد، نه منطق این اجازه را میدهد. دستگاه‌ها مسئولینی دارند؛ اگرچنانچه یک مسئولی در یک موردی اشتباهی دارد، [کار] غلطی انجام میدهد، خب وظیفه‌ی مجلس است و باید مجلس استیضاح کند؛ یا اگرچنانچه کار، کار غلطی است، در دولت بایستی مورد مداقّه قرار بگیرد؛ رئیس جمهور بایستی مانع بشود و جلویش را بگیرد. این‌جور نیست که حالا این‌همه دستگاه‌های اجرائی هستند و هر کدام هم دارند یک تصمیمی میگیرند -تصمیم‌های گوناگون- رهبری نگاه کند ببیند کدام درست است، کدام غلط است و بگوید آقا، این درست است، آن غلط است؛ این‌جوری نمیشود. این، هم خلاف قانون است، هم ناممکن است، هم نامعقول است؛ معقول نیست. وظیفه‌ی رهبری آنجایی است که احساس کند یک حرکتی دارد انجام میگیرد که این حرکت، مسیر نظام را دارد منحرف میکند. اینجا وظیفه‌ی رهبری است که بیاید در میدان و به هر شکلی که ممکن است بِایستد و نگذارد؛ ولو مورد جزئی باشد.

بنده در این جلسه‌ی کارگزاران در اوایل ماه،(۱۴) راجع به مسائل برجام مفصّل صحبت کردم و دو مورد مشخّص خاص را انگشت گذاشتم؛ فرض کنید [درباره‌ی] این الیاف کربن که آمریکایی‌ها این‌جوری میخواهند [عمل بشود]؛ همان‌جا مسئولین سازمان انرژی اتمی هم حضور داشتند؛ در سخنرانی گفتم آقا، این را زیر بار نروید. این خب یک مورد جزئی بود امّا زیر بار رفتن در این مورد جزئی در قضیّه‌ی برجام، به‌معنای تحمّل تحمیل آمریکایی‌ها بود؛ این همان انحراف است. ولو مورد جزئی است امّا وارد میشویم. در این‌جور مواردی که حرکت کلّی نظام را منحرف میکند و اشکال ایجاد میکند، البتّه رهبری موظّف است وارد بشود و [اگر] ان‌شاءالله خدا کمک کند و توفیق بدهد، وارد هم میشویم؛ امّا این‌جور نیست که انسان در موارد گوناگون بتواند بگوید آقا، هواپیمای ایرباس [بخرید یا نخرید]. البتّه من تذکّر دادم؛ هم به خود وزیر راه، هم به رئیس جمهور، هم در جلسات گوناگون گفتم. ما حتّی به همین قرارگاه به‌اصطلاح اقتصاد مقاومتی گفتیم شما موظّفید نگاه کنید ببینید خرید این هواپیماها در کجای اقتصاد مقاومتی قرار میگیرد. این را گفته‌ایم، تذکّر میدهیم، امّا اینکه جلو برویم و مانع بشویم، نه، این تکلیف و وظیفه‌ی ما نیست.

علی‌ایّ‌حال، کارهای زیادی هم دارد در مورد اقتصاد مقاومتی انجام میگیرد و دفتر ما هم دائماً دارد رصد میکند کارهایی را که دارند میکنند. حالا ان‌شاءالله خدا کمکشان کند بتوانند پیش بروند، بتوانند کار انجام بدهند. ما خوشحال میشویم. من گفتم به مسئولین دولتی که این را شما بدانید اگر شماها موفّق بشوید، من خوشحال میشوم. اگر دولت در انجام اقتصاد مقاومتی توفیق پیدا کند، این افتخار برای نظام است، برای رهبری است، برای ملّت است، برای همه است. ما دعا میکنیم و کمک میکنیم که شماها موفّق بشوید و باید کار کنند تا اینکه بتوانند موفّق بشوند.

حالا به‌هرحال آنچه من میخواستم به شما بگویم این است که مبارزه مشکلاتی دارد؛ بعضی از مشکلات مربوط به کلان کشور است و وظیفه‌ی مسئولین است که دنبال کنند و این مشکلات را برطرف کنند، حالا یا با شیوه‌ی دیپلماسی، یا با شیوه‌ی فرهنگی، یا با شیوه‌ی دیپلماسی عمومی -که خوشبختانه جمهوری اسلامی در این زمینه دستش باز است- چه با شیوه‌ها و فعّالیّتهای درونی مثل تقویت اقتصاد، تقویت تجهیزات نظامی و امثال اینها، اینها چالشهای اساسی‌ای است که مسئولین نظام باید اینها را انجام بدهند و با آنها درگیر بشوند؛ بعضی از مشکلات هم مشکلات درون کشور است، مثلاً حالا مشکلات دانشجویی مشکلاتی است که بلاشک این مشکلات وجود دارد -اینهایی که ذکر شد اینها مشکلات است- منتها اینها بایستی در خود مجموعه‌ها حل بشود یعنی راه حل را خود دانشجوها باید پیدا کنند. تذکّرات به مسئولین کشور را، مسئولین دانشگاه‌ها را ما میدهیم -امروز هم من چیزهایی یادداشت کرده‌ام که بگویم که البتّه نمیدانم وقت میشود یا نمیشود که ظاهراً هم نمیشود؛(۱۵) حالا نمیدانم، اگر ان‌شاءالله بعد از افطار حالی بود، من می‌آیم باز می‌نشینم یک خرده صحبت میکنم؛ وَالّا که نه-(۱۶) بالاخره تشکّلهای دانشجویی و مجموعه‌های دانشجویی باید اینها را حل بکنند؛ اینها مشکلاتی است که پیش می‌آید و باید حل بشود، مسئولین هم بایست ان‌شاءالله همراهی کنند و کمک کنند.

و البتّه همان ایمان و همان عامل درونی که اوّلِ صحبت عرض کردیم، اینجاها به کار می‌آید. یعنی اگر زود ناامید شدید، زود خسته شدید، کار پیش نمیرود؛ باید ناامید نشوید، باید حرکت کنید. ببینید! این انقلاب براساس یک مبارزه‌ی طولانی شروع شد. حوادثی که در سال ۵۷ و ۵۶ اتّفاق افتاد که حرکت عظیم مردمی به میدان آمد، اینها خلق‌السّاعه نبود؛ از سالها پیش، از سال ۴۱ تلاش شده بود، کار شده بود، مبارزه شده بود؛ آن کسانی که این تلاشها را در این سالهای دشوار انجام میدادند با تبیین، با توضیح، با تشریح، با تقویت مبانی فکری، با تبیین زمینه‌های مبارزه، کارشان آسان نبود، اینها با مشکلات مواجه بودند؛ اینها با حبس مواجه بودند. حالا اینجا این برادر عزیزمان می‌آید میگوید اگر کسی مخالف حرف شما [حرف] زد، باید برود در پیچ‌وخم دالانهای دادگستری! نه، مخالف بنده حرف زدن اصلاً نه مؤاخذه دارد، نه جرم است؛ من خودم بارها گفته‌ام؛ [امّا] آن روز این‌جوری نبود، آن‌روز مخالفت با یک پلیس زندان داشت! مخالفت با یک رئیس شهربانی سختی‌های فراوان داشت، چه برسد اینکه انسان بخواهد مبانی اسلام را در مواجهه‌ی با نظام، تشریح بکند؛ اینها سخت بود، زحمت داشت، زندان رفتن داشت، سختی کشیدن داشت، محرومیّت کشیدن داشت امّا خب ایستادند، مبارزه کردند؛ نتیجه‌ی این مبارزه این شد که در سال ۵۶ و ۵۷ یک جرقّه که زده شد، همه‌ی ملّت وارد شدند. اگر چنانچه ایستادگی کردید -همان‌طور که قبلاً هم گفتم- گفتمان‌سازی کردید، ذهنها را آماده کردید، آن‌وقت در هنگام لازم به دردتان میخورد. یعنی میتوانید ذهن مردم را بسیج کنید به سمت یک حقیقتی تا آن را مطالبه کنند. وقتی مطالبه کردند، مسئولین ناچارند انجام بدهند. پس ایستادگی لازم است. ما در کار دانشجویی تکیه‌ی مؤکّد داریم بر اینکه کسانی که در مجموعه‌های دانشجویی فعّالیّت میکنند، باید ایستادگی بکنند؛ باید محکم باشند. حالا من توصیه‌های متعدّدی دارم که حالا چون قرار شد که بعد از افطار اگر ما حال داشتیم و شما حال داشتید صحبت بکنیم، دیگر از آنها میگذرم.(۱۷)

پروردگارا به محمّد و آل محمّد آنچه میگوییم، آنچه می‌شنویم، آنچه عمل میکنیم، برای خودت و در راه خودت قرار بده.(۱۸)

***

 بخش دوم بیانات رهبر انقلاب بعد از اقامه‌ی نماز مغرب و عشا و صرف افطار

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاه و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین.

اوّلاً موجودی دانشجو در کشور یک ثروت عظیم است. ما نزدیک پنج میلیون دانشجو در کشور داریم که این یک فرصت بزرگی است. همه‌ی مسئولین کشور در برنامه‌ریزی‌ها، در آینده‌نگری‌ها باید این موضوع را در نظر بگیرند؛ پنج میلیون دانشجو. روزبه‌روز هم بیشتر میشوند، یعنی فارغ‌التحصیل‌ها می‌آیند وارد میدان کار میشوند، حالا یا بازار کار پیدا میشود یا نمیشود، به‌هرحال وارد جامعه میشوند، باز جمع دیگری به این مجموعه اضافه میشود؛ این یک نقطه‌ی قوّت بسیار با اهمّیّتی است. و توجّه بشود، همچنان‌که این جوانها هم تذکّر دادند، که نقاط قوّت ما آماج تهاجم دشمن است؛ یعنی قطعاً دشمنان نظام جمهوری اسلامی بر روی این مجموعه‌ی دانشجویی ما برنامه‌ریزی دارند، برنامه دارند اجرا میکنند، با این توجّه بایستی به آینده نگاه کنیم و برنامه‌ریزی کنیم و اقدام کنیم. خب، یک وظایفی بر عهده‌ی دانشجویان است، یک وظایفی به عهده‌ی مسئولین است؛ اینها را یک مقداری حالا من آنچه یادداشت کرده‌ام عرض میکنم.

شماها اعضای تشکّلهای دانشجویی هستید، البتّه من عرض بکنم این را -الان هم به برخی از مسئولین محترم وزارت علوم این را گفتم- که برای من تشکّلهای انقلابی با تشکّلهایی که نسبت به مسائل انقلابی بی‌تفاوتند یکسان نیستند؛ تشکّل انقلابی را باید تقویت کرد، باید کمک کرد، باید قدر دانست، آینده‌ی کشور را اینها میسازند، آینده‌ی انقلاب را اینها تضمین میکنند؛ ولی خب خود تشکّلها وظایفی دارند. دو شأن وجود دارد برای عناصر تشکلّهای دانشجویی: یک شأن، شأن دانشجویی است، یک شأن، شأن عضویّت در تشکّل است، اینها با هم تفاوت دارد.

مقدّمتاً این را عرض بکنم که جماعت دانشجو در کشور، در دوران انقلاب خیلی سوابق خوب و درخشانی از خود به ثبت رسانده؛ از اوّل انقلاب این‌جور است. البتّه قبل از انقلاب هم در مبارزات، دانشجویان حضور فعّالی داشتند لکن آنچه بروز پیدا کرد و عاملی شد در جهت پیشرفت انقلاب، به‌طور واضح فعّالیّتهای دانشجویی بعد از انقلاب بود که یکی از اینها مثلاً فرض کنید تشکیل جهاد سازندگی بود؛ جهاد سازندگی کار بزرگی بود، اوّلین شکوفه‌های خودکفائی و سازندگی و ابتکار ملّی و اعتمادبه‌نفس ملّی در جهاد سازندگی شکل گرفت و منعقد شد. بنده البتّه خاطرات زیادی دارم. در همین جلسه‌ی دانشجویی هم سالهای گذشته، آن‌طوری که در ذهنم هست به بعضی از این خاطرات اشاره کردم، نمیخواهم دیگر حالا تکرار کنم، وقت هم زیاد نیست. خیلی کار کردند. در جهاد سازندگی اینها شریک بودند، در جهاد دانشگاهی اینها شرکت داشتند، در پیراستن دانشگاه از عناصر ضدّ انقلابِ مسلّح در اوّل انقلاب، دانشجوهای مؤمن ما نقش داشتند. همین دانشگاه تهران که ملاحظه میکنید، این ساختمانهای مختلفش، دانشکده‌های مختلفش شده بود اتاق جنگِ گروه‌های مختلف، با اسمهای مختلف با نظام [میجنگیدند]؛ گروه‌های چپ مارکسیستی دو سه نوعش؛ گروه منافقین، و گروه‌های گوناگون مختلفی در این دانشگاه بودند، مسلّح هم بودند؛ پادگانها غارت شده بود، دست اینها سلاح بود، آماده بودند برای اینکه یک شورش علیه انقلاب راه بیندازند؛ دانشجوهای مسلمان، دانشجوهای مؤمن و انقلابی با اینها مواجه شدند، معارضه کردند، شرّ اینها را کم کردند؛ یعنی یکی از کارهای بزرگ دانشجوها این بود. عضویّت در سپاه پاسداران؛ خیلی از این شخصیّت‌های برجسته‌ی سپاه و این شهدای بزرگ، دانشجو بودند؛ الان هم همین‌جور است، اینهایی از سابقین سپاه که الان هم هستند، خیلی‌هایشان دانشجو بودند، از دانشجویی آمدند سپاه. در نهضت سوادآموزی دانشجوها نقش داشتند، در اقدامِ بهنگامِ تصرّف لانه‌ی جاسوسی در سال ۵۸ اینها نقش داشتند؛ یعنی نقش دانشجویان در اوّل انقلاب نقش برجسته‌ای بود؛ درحالی‌که دانشجویان آن‌روز کشور از لحاظ تعداد و کمیّت، با دانشجوی امروز قابل مقایسه نبودند، ما آن‌روز حدود دویست‌وخرده‌ای هزار در کلّ کشور دانشجو داشتیم، امروز حدود نزدیک به پنج میلیون داریم؛ یعنی جمعیّت کشور شده حدوداً دو برابر، [امّا] جمعیّت دانشجو در کشور شده حدوداً بیست‌ و یکی‌دو برابر؛ از لحاظ کیفیّت هم مثل شماها نبودند، بله پُرشور بودند، انقلابی بودند، انگیزه داشتند امّا عمق انقلابی‌شان و عمق تفکّر اسلامی‌شان مثل دانشجوی امروز نبود؛ یعنی این حرفهایی که امروز این برادرها اینجا زدند، اینها خیلی سطحش بالاتر است از آنچه آن‌روز دانشجوی زُبده و نخبه‌ی انقلابی برزبان می‌آورد. ما اینجا یک جلسه‌ای داشتیم، چندین جلسه پشت سر هم با تعدادی دانشجو در دانشگاه امیرکبیر فعلی -که آن‌روز اسمش پُلی‌تکنیک بود- و بحث درباره‌ی این بود که آیا خطّ امام یک واقعیّتی است و اصلاً چیزی است که وجود دارد یا نه؟ نمیتوانستند منظومه‌ی فکری امام را درک کنند و تحمّل کنند؛ بنده هم جزو مدعوّین آن جلسه بودم، بنی‌صدر هم جزوشان بود، بعضی‌های دیگر هم بودند، سه چهار نفر هم دانشجو بودند؛ بحث در این بود که اصلاً آیا یک منظومه‌ی فکری‌ای بر حرفهای امام حاکم هست یا نه؟ یعنی یک‌چیز به این واضحی را نمیتوانستند درک کنند؛ امروز برای شما این مسئله جزو واضحات است. کیفیّت دانشجوی انقلابی امروز نسبت به کیفیّت دانشجوی انقلابی آن‌روز خیلی بالاتر است.

خب، با اینکه هم از لحاظ کمّیّت و هم از لحاظ کیفیّت با امروز خیلی تفاوت داشتند، کارهای بزرگی انجام دادند؛ علّتش هم پُرکاری بود، ایمان پُرشور انقلابی بود، خسته نشدن بود، شب‌وروز کار کردن بود؛ با این وضعیّت آن تعداد معدود دانشجو در آن روز توانستند این همه کارهای بزرگ را انجام بدهند. البتّه کم‌تجربه هم بودند؛ تجربیّاتی را که امروز شما دارید آنها نداشتند؛ درعین‌حال کار زیادی انجام دادند.

اگر ما بخواهیم این را معیار یک مقایسه قرار بدهیم، باید به این نتیجه برسیم که شما بیست برابر یا سی برابر آنها میتوانید کار انجام بدهید؛ درصورتی‌که هم آن پُرکاری را، هم آن پیگیری را، هم آن احساس انگیزه را در خودتان حفظ کنید و پیش بروید. یعنی جماعت دانشجوی کشور یک ثروت است -یک ثروت بی‌نظیری است- برای کشور؛ البتّه بنده میدانم از این پنج میلیون دانشجو، آن کسانی‌که این انگیزه‌ها را دارند، آن‌چنان تعداد زیادی نیستند؛ مجموعاً ذیلِ تشکّلهای انقلابی یا مقداری هم بیرون تشکّلهای انقلابی هستند؛ لکن درعین‌حال باز عددشان چندین برابر آن تعدادی است که آن روز در میدان کار و عمل بودند؛ خیلی کارها میتوانند انجام بدهند. بعضی دانشجوها هم هستند که بی‌تفاوتند، خنثی‌اند؛ بعضی دانشجوها هم هستند که اصلاً با این روش مخالفند و قبول هم ندارند پیگیری کارهای انقلابی را؛ امّا آن تعدادی که معتقد به کار انقلابی و راه انقلابی و ایمان انقلابی هستند، تعدادشان خیلی زیاد است؛ هم پُرشمارند، هم با کیفیّت. شما خیلی کار میتوانید انجام بدهید در کشور.

البتّه آن جوانهایی که آن روز آن کارها را کردند، امروز بسیاری‌شان جزو محقّقین کشور و استادان برجسته‌ی کشورند؛ همین حالا جزو عناصری هستند که بسیاری‌شان هم بحمدالله همان مایه‌های ایمانی را حفظ کرده‌اند و تعمیق کرده‌اند. خب، این هم نشان میدهد که کار انقلابی با ملّا شدن و عالم شدن و محقّق شدن و دانشمند شدن هم منافاتی ندارد؛ یعنی این‌جور نیست که شما خیال کنید یا کار انقلابی باید بکنیم یا باید برویم درس بخوانیم؛ نخیر، حالا خواهم گفت؛ درس خواندن جزو واجبات شما است، کار انقلابی هم جزو واجبات شما است؛ هردو باید در کنار هم انجام بگیرد. خب، پس گفتیم شما دو شأن دارید: یک شأن، شأن دانشجو بودن است؛ یک شأن، شأن عضو یک مجموعه‌ی دانشجویی بودن است؛ اینها با هم تفاوت دارد. شأن دانشجو بودن روشن است؛ دانشجوی خوب آن دانشجویی است که خوب درس میخواند، با چشم باز به محیط نگاه میکند.

یکی از خصوصیّات دانشجو این باید باشد که محیط را با چشم باز نگاه کند؛ هم محیط دانشجویی را، هم محیط کشور را، هم محیط منطقه را، هم محیط جهان را. من بارها گفته‌ام در جنگهای نظامی، شناسایی یکی از مؤثّرترین و مهم‌ترین عناصر جنگ است. اگر یک نیرویی قدرت شناسایی نداشت، عامل شناسایی نداشت، بلد نبود شناسایی کند، دچار مشکلات عجیبی خواهد شد. شناسایی یعنی شما بروید محلّ دشمن را به صورت پنهانی کشف کنید: دشمن کجاها مستقر است، استعدادش چقدر است، امکاناتش چیست؛ اینها را ببینید تا بتوانید از موقعیّت استفاده کنید به او حمله کنید و غافلگیر نشوید که او حمله کند. حالا اگر این شناسایی را نکردید، جای دشمن را ندانستید، ممکن است توپخانه‌ی شما آتش کند، منتها به روی خودی آتش کند به جای اینکه به روی دشمن آتش کند. اگر شما در دانشگاه یا در سطح کشور نتوانید شناساییِ درست بکنید، محیط را درست بشناسید، گاهی توپخانه‌ی شما بر روی دوست آتش میکند. یک‌وقت می‌بینید دو تشکّل انقلابی افتاده‌اند به جان هم و با هم دارند برخورد میکنند؛ این بر اثر نشناختن محیط است. یا در یک قضیّه‌ی بین‌المللی که مثلاً فرض بفرمایید مشکلاتی [به وجود می‌آید]. حالا به‌هرحال دانشجو وظیفه‌اش این است که محیط را بشناسد؛ محیط را بشناسد، جهان را بشناسد، منطقه را بشناسد. اینکه می‌بینید فلان مدّعی روشنفکری مثلاً فرض بفرمایید در مورد حزب‌اللهِ لبنان یا سیّدحسن‌نصرالله یا پدیده‌ی دیگری ازاین‌قبیل، ابراز شبهه میکند، این بر اثر نشناختن محیط است؛ یعنی خوشبینانه‌اش این است. البتّه نگاه بدبینانه هم ممکن است کسی داشته باشد؛ امّا خوشبینانه‌اش این است که نمیداند در منطقه چه خبر است، نمیداند سیّدحسن‌نصرالله یعنی چه، حزب‌الله یعنی چه، ارتباطش با ایران چه تأثیراتی در سرنوشت کشور و سرنوشت انقلاب دارد؛ این بر اثر ندانستن است. پس با چشم باز به محیط دانشجویی و محیط کشور و محیط جهان نگاه کردن که بنده دو سه سال قبل از این تعبیر کردم به «بصیرت»،(۱۹) بعضی‌ها هم دردشان آمد که آقا بصیرت، بصیرت! چرا میگویید بصیرت؟ خب بصیرت است دیگر؛ بصیرت یعنی با چشم باز نگاه کردن.

ازجمله‌ی وظایف دانشجویی، حفظ دین و تقوا است. عزیزان من! برای شماها حفظ دین و تقوا آسان‌تر از امثال بنده است؛ این را شما بدانید. وقتی ما جوان بودیم، یک عالمی بود در مشهد که با پدر من خیلی دوست بود، خیلی هم پیر بود -آن‌وقت، به سن حالای ما مثلاً یا بیشتر- ما جوان بودیم، دوست میداشت ماها را، نصیحت میکرد و میگفت که قدر جوانی را بدانید که حتّی عبادت کردن هم مال جوانها است، نه مال پیرها؛ برای ما تعجّب‌آور بود، خب عبادت مال پیرها است، [امّا] او میگفت عبادت هم مال جوانها است؛ حالا این را همه حس میکنند. ببینید! شما دلتان زود نرم میشود، زود نورانی میشود، اشکتان زود جاری میشود، ارتباطتان با خدا زود برقرار میشود؛ این خیلی مغتنم است. این گرایشی که امروز در محیط جوان کشور به معنویّات وجود دارد، خیلی با ارزش است؛ این شبهای احیاء، این مجالس توسّل، این اعتکافها، این دعاهای کمیل، دعای ابوحمزه، این‌همه جوان، این اشکها، این توجّه‌ها، خیلی قیمت دارد؛ اینها را نگه دارید، اینها ارزش دارد. ارزشش هم فقط برای شخص خود شما نیست؛ برای کشور ارزش دارد؛ همان‌طور که گفتم، وقتی انسان مؤمن شد و دل او باور کرد، آن‌وقت «قالوا هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ مازادَهُم اِلّآ ایمانًا وَ تَسلیمًا»؛(۲۰) در میدان جنگ هم، مثل یک گلوله‌ی آتش، در دل هدف می‌نشیند؛ این نتیجه‌ی ایمان و ارتباط با خدا است.

سوءظنّ به جریان رسانه‌ای دشمن؛ یکی از چیزهایی که خیلی لازم است، سوءظنّ به جریان رسانه‌ای دشمن است. امروز یکی از بخشهای پُرخرج دشمنان ما عبارت است از بخش رسانه؛ خیلی پُرخرج است برایشان، یعنی هزینه میکنند، پول میگذارند، آدمهای متخصّص می‌آورند؛ خیلی خرج دارد برایشان؛ علیه چه کسی؟ علیه جمهوری اسلامی. خب، اصلاً همّت این جریان رسانه‌ای این است که بر روی یک نقاطی تکیه کند که جمهوری اسلامی را میتواند زمین‌گیر کند؛ مثلاً ایجاد یأس، ایجاد نقاط منفی، نقاط منفی را درشت کردن، نقاط مثبت را بکلّی حذف کردن. حالا من امروز در روزنامه خواندم، البتّه اطّلاع دقیق عینی ندارم امّا امروز در روزنامه بود که این [بنگاه] سخن‌پراکنی انگلیس،(۲۱) راه‌پیمایی دیروز را که حقیقتاً یک پدیده است -اصلاً راه‌پیمایی روز قدس در این سالها که هوا به این گرمی و روزها به این بلندی است با دهان روزه، واقعاً یک پدیده است- و این جمعیّت عظیم و انبوه در تهران و شهرستان‌ها [را منعکس نمیکند]؛ این خبر کوچکی نیست؛ اینها که کوچک‌ترین خبرها را بازتاب میدهند، این را بازتاب نمیدهند؛ این سیاست رسانه‌ای است دیگر؛ بعکس، اگرچنانچه یک نقطه‌ی منفی‌ای وجود داشته باشد، این را صد برابر بزرگ میکنند. یکی از اصول این باشد که نگاه به جریان رسانه‌ای دشمن -چه جریان رادیو تلویزیونی‌اش، چه جریان ماهواره‌ای‌اش، چه جریان فضای مجازی‌اش- نگاه سوءظن‌آمیز باشد.

اوّل [هم] بدانید که اینها دروغ میگویند. بنده آن مقداری که خودم در جریان خبرهای خارجی قرار میگیرم، آن مقداری که مربوط به حوزه‌ای است که مورد اطّلاع نزدیک من است، میبینم صدی‌نود دروغ است؛ صدی‌نود! دروغ است، جعل میکنند؛ دروغهای بزرگ، دروغهای کوچک؛ برایشان اهمّیّت ندارد. یعنی این را بدانید که به نظر من یکی از وظایف دانشجوی روشنفکر این است. خب، اینها مربوط به شخصیّت دانشجویی شما است، یعنی شما به حیث دانشجو، باید این چیزها را رعایت کنید.

یک مسئولیّت به‌عنوان عضو تشکّل دارید، اینها مسئولیّتهای بزرگ‌تری است. فضای سیاسی پیچیده و چندبُعدیِ کنونیِ امروز خیلی پیچیده است؛ چندلایه است؛ مثل دهه‌ی شصت نیست؛ دهه‌ی شصت معلوم بود: یک جنگی در غرب کشور و جنوب کشور برپا بود، یک دشمنی حمله کرده بود؛ وظیفه روشن بود، معلوم بود که همه باید بروند مثلاً فرض کنید نقش ایفا کنند؛ هرکسی به یک جوری. در تهران هم اگر یک عَلَم مخالفتی بلند میشد، از طرف خود مردم مغلوب و منکوب میشد که تو داری در دوره‌ی جنگ مثلاً این کار را میکنی. جنگ سخت این است دیگر. این تجربه را آمریکایی‌ها و دیگران دارند که به جنگ سخت با جمهوری اسلامی رو نمی‌آورند، اقدام نمیکنند؛ میدانند که اگر جنگ نظامی رخ بدهد، بسیاری از نقشه‌های امنیّتی و فرهنگی آنها در داخل کشور به‌هم میخورد. امروز برنامه، برنامه‌ی پیچیده‌ای است؛ هم امنیّتی است، هم فرهنگی است، هم اقتصادی است، هم سیاسی است. برنامه‌ها برنامه‌های درهم‌تنیده‌ای است؛ در این شرایط، وظایف خیلی سنگین است؛ برنامه‌های امنیّتی دارند. خب اینها خطر است دیگر؛ اینها چیزهایی است که مواجهه‌ی با اینها تدبیر میخواهد، عقل میخواهد، دقّت میخواهد، مطالعه میخواهد. یعنی نمیشود انسان همین‌طور سرش را پایین بیندازد و این‌جوری حمله بکند؛ با چشم بسته نمیشود کار کرد. بنابراین به نظر من وظایف این تشکّلها وظایف سنگینی است. از طرفی تشکّلهای دیگری هم هستند که عقیده‌شان با تشکّلهای انقلابی و متدیّن یکی نیست؛ بله، بنده هم میدانم و این برادرمان هم اینجا گفتند که همه‌ی نظرات دانشجویی در این جلسه انعکاس ندارد؛ تا حدودی راست میگویند. خب این جلسه برای تشکّلهای انقلابی [است]. البتّه حرفهایی که خود ایشان زدند، نشان‌دهنده‌ی این بود که نه، این حرف خیلی هم دقیق نیست؛ خب نظرات مخالفی بود، ابراز شد، بنده هم تشکّر کردم و همیشه ما با مخالفین این‌جوری برخورد میکنیم؛ لکن به‌هرحال برخورد با این پدیده‌ها برخوردهایی است که پیچیدگی دارد، چندلایگی دارد، دقّت لازم دارد.

اوّلین توصیه‌ای که ما به تشکّلها میکنیم، این است که حضور داشته باشند؛ حضور. مقصود فقط حضور جسمانی نیست؛ هم حضور فکری، هم حضور بیانی -که حالا تبیین را بعداً عرض خواهم کرد- هم احیاناً حضور جسمانی آن‌وقتی که لازم باشد در مسائل اصلی کشور؛ یعنی هم دوستان انقلاب، هم دشمنان انقلاب باید مواضع شما را در زمینه‌ی مسائل مهمّ کشور بدانند؛ وقتی نمیدانند، خب فرض کنید فلان خبرنگار اروپایی یا آمریکایی می‌آید ایران، بعد هم میرود به جان کری گزارش میدهد، او هم میگوید -همین دو سه روز پیش گفت- که بله، کسانی که از ایران می‌آیند، به من خبر میدهند که جوانهای ایرانی در کافی‌شاپ‌ها می‌نشینند، قهوه میخورند و راجع به آینده‌ی کشورشان حرف میزنند؛ دلش خوش است!(۲۲) حالا [اینکه] چند تا کافی‌شاپ را رفته‌اند دیده‌اند، بنده خبر ندارم؛ حالا گیرم بیست تا، سی تا، پنجاه تا کافی‌شاپ [را هم دیده‌اند] -کافی‌شاپ هم یعنی همان قهوه‌خانه؛ کافی‌شاپ تقریباً ترجمه‌ی تحت‌اللّفظی قهوه‌خانه است منتها از کلمه‌ی قهوه‌خانه بعضی‌ها پرهیز میکنند، اسمش را میگذارند کافی‌شاپ- حالا چند تا جوان هم رفته‌اند در قهوه‌خانه نشسته‌اند، فرض کنید از نظام و از رهبری و از امام و از انقلاب هم بدگویی کرده‌اند و آرزو کرده‌اند که یک روزی این نظام تغییر پیدا کند. مجموعاً در این ده بیست قهوه‌خانه‌ای که این آقایان رفته‌اند و [بعد] رفته‌اند به این آقای وزیر خارجه اطّلاع داده‌اند، مثلاً ۱۰۰ نفر، ۱۵۰ نفر آدمِ این‌جوری بوده‌اند. او حالا دلش خوش است و در یک مصاحبه یا در یک گزارش، به یک مرکز رسمی میگوید -همین دو سه روز بوده، من درست یادم نمانده، در یک گزارش این را علنی میگوید- و در دنیا پخش میشود. خب حالا در مقابل این اگر هزاران دانشجوی مؤمن مسلمان درباره‌ی فلان مسئله‌ای که آن آقا رویش حسّاسیّت دارد اعلام موضع کنند، ببینید چه اثری میکند. بله، او منتقل نمیکند آن را، منعکس نمیکند امّا خودش میفهمد. بنده بارها به اینهایی که گِله میکنند و میگویند آقا، اخبار انقلابی را رسانه‌های دنیا منتشر نمیکنند، میگویم آنهایی که باید بفهمند میفهمند و به آنهایی که باید برسد میرسد. به رئیس‌جمهور آمریکا حتماً میرسد، به وزیر خارجه [آمریکا] میرسد، به اعضای شورای ارتباطات خارجی آمریکا میرسد، به عناصر مؤسّسه‌ی فلان که سیاست‌گذار است میرسد؛ آنها میفهمند. وقتی شما به‌عنوان دانشجو مثلاً درباره‌ی برجام عقیده‌ای دارید و آن را اظهار میکنید، درباره‌ی فرض بفرمایید که ارتباط با آمریکا عقیده‌تان را اظهار میکنید، درباره‌ی اقتصاد مقاومتی عقیده‌تان را اظهار میکنید، درباره‌ی آینده‌ی کشور عقیده‌تان را اظهار میکنید، این عقیده، عقیده‌ای است انقلابی، محکم، مستدل؛ این در روحیّه‌ی دشمن اثر میگذارد. من که گفتم شما افسر جنگ نرمید، خب اینها لازمه‌ی افسریِ جنگ نرم است. اینها جنگ نرم است؛ در جنگ نرم همیشه که در موضع دفاع نباید انسان قرار بگیرد، در موضع تهاجم [هم] باید قرار بگیرد؛ این تهاجم است؛ یکی از وظایف این است؛ حضور فکری؛ مواضع شما روشن باشد. حالا اینکه این مواضع گاهی برخلاف سیاستهای دولتها است و چه کار کنیم که معارضه‌ی با دولتها به وجود نیاید، آن هم راه‌حل دارد؛ حالا اگر ان‌شاءالله رسیدم آن را هم عرض میکنم. پس بنابراین اعلام موضع انقلابی [مهم است].

منتها در این اعلام موضع چند نکته باید مورد توجّه قرار بگیرد؛ اوّلاً مستدل باشد. ببینید، امروز راجع به قراردادهای نفتی صحبت شد، راجع به اقتصاد مقاومتی صحبت شد، راجع به کتمان حقوقهای فلان در مجمع تشخیص مصلحت صحبت شد؛ دقیق نبود، اطّلاعات، اطّلاعات دقیقی نبود. بله، کار شما که اعتراض میکنید، این مورد تأیید من است امّا حرف حرف دقیقی نبود؛ یعنی شما مطّلع نیستید. کمااینکه مثلاً فرض بفرمایید یکی از دوستان راجع به نهادهای زیر نظر رهبری -حالا زیر نظر رهبری یک قدری مسامحه است، یعنی وابسته‌ی به دستگاه رهبری- مثل بنیاد مستضعفان، مثل ستاد اجرائی فرمان امام [صحبت کردند]. خیلی خوب، من اصلاً پیشنهاد میکنم گروه‌های دانشجویی تور بازبینی در مورد همین نهادها ترتیب بدهند و بروند ببینند؛ کارهای خوبی کردند، کارهای جالبی کردند؛ شما هم اگر بودید همان کارها را میکردید که آنها دارند میکنند. حالا گیرم در یک موردی یک اقدامش را شما نپسندید یا استدلالش را ندانید، اشکالی ندارد؛ کارهای خوبی دارد انجام میگیرد، این کارهای خوب را بدانید. پس موضعی که میگیرید موضع متقن و مستدل باشد؛ موضعی باشد که نتوانند درباره‌اش خدشه کنند.

دوّم اینکه بهنگام باشد. گاهی اوقات موضع‌گیری در یک مورد و یک چیزی، در یک وقت خوب است، [امّا] فردایش خوب نیست؛ یعنی بی‌فایده است یا گاهی هم مضر است؛ باید حواستان باشد بهنگام این کار را انجام بدهید.

تحلیلتان را مردم بدانند، منعکس کنید. همین نشریّات دانشجویی چیز خوبی است؛ البتّه به شرطی که با این گرایشی که این آقای رئیس عزیز تشکیلات بیان کردند، وفادار بمانند و این استدلالهای انقلابی شما را منتشر بکنند تا مردم اینها را بخوانند؛ یعنی واقعاً تحلیلهای دانشجویی تحلیلهایی باشد که مردم مطّلع بشوند. خب، یکی از کارهای آسان به نظر من این است که در سخنرانی‌های قبل از خطبه‌های نمازجمعه یک برنامه‌ریزی بکنند، دانشجوهایی که اهل حرف زدن هستند، از طرف جمع پشتیبانی بشوند، کمک بشوند، متنهای خوبی تهیّه کنند، بروند در نماز جمعه [بخوانند]. مثلاً قبل از خطبه‌های نمازجمعه -که حالا مسئولین میروند و صحبت میکنند- یک فصلی هم برای دانشجوها گذاشته بشود. فرض کنید نماز جمعه‌ی یک شهری مثل تهران، مثل اصفهان، مثل مشهد، مثل تبریز، جای کوچکی نیست؛ یک دانشجو برود آنجا حرف بزند، یک عالَم مطلب بیان میکند؛ اینها چیزهای باارزشی است؛ یا مثلاً فرض کنید [نمازجمعه‌ی] تهران. دشمن هم بداند تحلیل شما را؛ یعنی وقتی‌که شما تحلیل کردید حادثه را، موضع‌گیری کردید، اعلام موضع کردید، دشمن هم مطّلع بشود؛ و مطّلع میشود، او زودتر از بعضی از دوستان مطّلع میشود.(۲۳) منطقی و مستدل [هم] باشد؛ این حضور فکری است.

حضور جسمی -یا به قول شماها حضور فیزیکی- هم گاهی لازم است؛ اجتماعات لازم است، اجتماعات هیچ اشکالی ندارد، البتّه قانونی باشد. حالا یک وقت قانون یک جا ممکن است یک سخت‌گیری‌ای بکند، یک اشکالی داشته باشد، ایرادی ندارد؛ حالا بالاخره همیشه که همه‌چیز برطبق مراد انسان نیست؛ اجتماعات شما خوب است، اجتماع داشته باشید در مسائل مهم و به شیوه‌ی درست. اینکه مثلاً فرض کنید علیه برجام بروند جلوی مجلس شورای اسلامی اجتماع کنند، من فکر نمیکنم یک منطقی پشت سر این باشد؛ خب، حالا مگر نمایندگان مجلس چقدر فرصت دارند؟ اجتماعِ درست این است که شما یک سالنی اجاره کنید یا در اختیار بگیرید، پانصد نفر، هزار نفر، دو هزار نفر، ده هزار نفر دانشجو آنجا جمع بشوند، دو نفر سه نفر با مطالعه‌ی قبلی بروند آنجا به‌طور استدلالی حرف بزنند؛ این مهم است. این حرف، هم به گوش نماینده‌ی مجلس میرسد، هم به گوش نماینده‌ی دولت میرسد، هم به گوش نماینده‌ی رهبری میرسد؛ این‌جور اجتماعاتی مهم است. یا در قضایایی که گاهی بعضی از مجموعه‌های دانشجویی میخواهند خطشکنی کنند، اگرچنانچه فرض بفرمایید یک عدّه‌ای میخواهند از خطّ قرمزهای نظام عبور کنند و خیلی هم افتخار میکنند و میخواهند شجاعت به خرج بدهند، جلادت(۲۴) به خرج بدهند و از خطّ قرمزهای نظام عبور کنند، خیلی خب، اینجا اجتماع جسمانی بسیار خوب است؛ البتّه نه به معنای اینکه بروید مجلس آنها را به هم بزنید. بنده قبلاً هم گفته‌ام، الان هم میگویم، ده بار دیگر هم میگویم؛ من با به هم زدن مجلس مخالفم؛ هر مجلسی که میخواهد باشد. به هم زدن مجلس یک کاری است بی‌فایده و احیاناً مضر؛ اقلّش این است که بی‌فایده است، اکثرش این است که مضرّ است. چه لزومی دارد؟ خیلی خب، آنها آنجا جلسه تشکیل داده‌اند و علیه فلان مبنای انقلابی دارند بحث میکنند؛ بسیار خوب، شما همان‌جا اعلام بکنید که فردا یا پس‌فردا ما در اینجا -آنها آنجا، شما اینجا یا در همان سالن- جلسه تشکیل میدهیم و درباره‌ی این موضوع بحث خواهیم کرد. دعوت کنید، دانشجویان را جمع کنید، بحث کنید، پنبه‌ی آن حرف را بزنید، تمامش کنید؛ این خوب است. مخاطبینی پیدا میکنید، کسانی هستند، دانشجو بالاخره دنبال فهمیدن حقیقت است. بنابراین اجتماعات فیزیکی خیلی خوب است، اشکالی هم ندارد منتها طبق مقرّرات و همین‌طوری که گفته شد با پیش‌بینی درست. مسئولان دانشگاه‌ها هم باید کمک کنند. این را من الان به آقای دکتر فرهادی هم گفتم، قبلاً هم به آقای دکتر هاشمی گفتم، حالا به معاون آقای دکتر فرهادی هم که آمده بودند گفتم. وظیفه‌ی مسئولین دانشگاه این است که از مجموعه‌های انقلابی و متدیّن حمایت کنند. یعنی کسانی که با انقلاب موافقند و در راه انقلاب حاضرند فداکاری کنند، با کسی که نسبت به انقلاب بی‌تفاوت است یا احیاناً مخالف انقلاب است یکسان نیستند. شما به‌عنوان وزیر، به‌عنوان مسئول، به‌عنوان نماینده‌ی جمهوری اسلامی میتوانید با اینها به یک چشم نگاه کنید؟ در مورد حقوقِ عمومی بله، حقوق عمومی شامل همه است؛ امّا نمیشود شما نماینده‌ی نظام اسلامی باشید و از آن کسی که دفاع از اسلام انقلابی میکند حمایت نکنید، [ولی] از آن کسی که حمله‌ی به نظام اسلامی میکند یا لااقل نسبت به آن بی‌تفاوت است حمایت بکنید! نه، این قابل قبول نیست. مسئولین از مجموعه‌های انقلابی باید حمایت بکنند و این حضور را باید تسهیل کنند. پس یکی از وظایف شد حضور؛ حضور فکری و حضور جسمی. هر دو جور را شرح دادم برایتان.

وظیفه‌ی دوّم تبیین؛ تبیین. تبیین اساس کار ما است. ما با ذهنها مواجهیم، با دلها مواجهیم؛ باید دلها قانع بشود. اگر دلها قانع نشد، بدنها به راه نمی‌افتد، جسمها به‌کار نمی‌افتد؛ این فرقِ بین تفکّر اسلامی و تفکّرات غیر اسلامی است. بنده در منزل یکی از دوستانمان در تهران -آن سالهای قبل از انقلاب- نشسته بودیم. در این بین، یکی از جوانهایی که می‌شناختم -مشهدی بود؛ با خودش، پدرش آشنا بودیم؛ جزو چریکهای فدائی خلق بود و جزو کسانی بود که در جنگلهای شمال رفته بودند موضع گرفته بودند و مبارزه میکردند- ناگهان وارد شد، من هم خبر نداشتم. خب، آشنا بودیم؛ آمدند نشستند؛ ظاهراً آمده بود از آن صاحب‌خانه یک کمک مالی‌ای، چیزی بگیرد. من گفتم خب شماها چه کار میکنید، یک چیزهایی گفت. من گفتم شماها اگر میخواهید موفّق بشوید، راهش این است که با مردم حرف بزنید، تبیین کنید؛ مردم بدانند شما چرا در شمال جمع شده‌اید مبارزه‌ی مسلّحانه میکنید و در شهر مثلاً فرض کنید فلان‌جا فلان حرکت را انجام میدهید؛ مردم بدانند؛ تبیین کنید. یک مقداری راجع به این تبیین با او صحبت کردیم. یک نگاهی به من کرد و یک سری تکان داد -بچّه بود، از ما سنّاً خیلی، یک ده سالی کوچک‌تر [بود]- یک نگاهِ «نگه‌کردن عاقل اندر سَفیه» به ما کرد،(۲۵) گفت بله، این تفکّر اسلامی شما است، ما تفکّرمان این نیست؛ یعنی تبیین لازم نیست. این تفکّر دیالکتیکی کهنه‌ی فرسوده‌ی غلط ازآب‌درآمده‌ی مارکسیستی -که حالا شنیدم باز در دانشگاه یک عدّه‌ای دارند همان را دنبال میکنند- به آنها میگوید که نه، لازمه‌ی دیالکتیک و نتیجه‌ی دیالکتیک، این جنگ و دعوای بین کارگر و کارفرما است و هیچ تبیینی لازم ندارد؛ به آنها این‌جوری بیان میکنند. خب، این غلط بودنش کاملاً تجربه شد دیگر؛ غلط درآمد از آب. خود حکومت هم که تشکیل شد بعد از شصت هفتاد سال معلوم شد که از پایه خراب بوده، بکلّی بنا فرو ریخت. حالا باز یک عدّه‌ای به قول فرنگی‌ها روی اسب شکست‌خورده دارند شرطبندی میکنند؛ روی مارکسیست باز دارند شرطبندی میکنند! نه، به قول همان جوان -که بعداً هم کشته شد- تفکّر اسلامی تبیین است. فَاِنَّما عَلَیکَ البَلاغ؛(۲۶) به پیغمبر خدا میگوید وظیفه‌ی تو رساندن است، حرف را باید برسانی. باید تبیین کنید؛ حرفهایتان را، نظراتتان را بگویید؛ در مسائل مهمّ کشور؛ در مسئله‌ی اقتصاد مقاومتی تبیین کنید، در مسئله‌ی پیشرفت علمی -اینها مسائل مهمّ کشور است- در مسئله‌ی ارتباط با آمریکا [تبیین کنید]؛ برای خیلی‌ها روشن نیست. برای شما که مجموعه‌های دانشجویی هستید، اگر روشن نیست، بروید برای خودتان روشن کنید؛ اگر روشن است، برای مجموعه‌ی دانشجویی تبیین کنید. چرا بنده این‌قدر اصرار دارم که ارتباط با آمریکا نبایستی برقرار بشود حتّی مذاکره، جز در مسائل مشخّص و معیّنی که حالا اقتضای مصلحت باشد؛ علّتش چیست؟ خب این یک دلیلی دارد؛ این دلیل را سیاستمدارهای حتّی طرف‌دار با آمریکا هم یک جاهایی تأیید کردند. گفتم من، یک وقتی یکی از این آقایان رؤسای جمهور این دوره‌های مختلف، با من راجع به این قضیّه بحثهای متعدّدی میکرد در جلسات مختلف؛ بعد رفته بود در شورای عالی امنیّت ملّی گفته بود فلانی استدلالهایی دارد که من جوابی برایش ندارم. راست هم میگفت. بنده برای ردّ ایجاد ارتباط با آمریکا استدلالهایی داشتم که ایشان برای پاسخ به این استدلالها حرفی نداشت، راست میگفت. استدلالها استدلال محکمی است، این‌جوری نیست که راحت بشود این استدلال را برطرف کرد، رد کرد. خب، اگر چنانچه به این استدلالها رسیدید که میتوانید برسید [آنها را تبیین کنید]. شماها دانشجویید، جوانید، فکرهای خوبی دارید، حرفهایی که امروز زدید، بنده را کاملاً امیدوار کرد، نه از جهت محتوای حرفها، بلکه از جهت اینکه -محتواها هم خوب بود، منظورم چیز دیگر است- احساس کردم ذهنها دارد کاملاً کار میکند؛ این برای من مهم است؛ ذهن کار میکند، ادبیّات خوبی به کار میبرد، این خیلی باارزش است؛ خب، این ذهنی که فعّال است، بنشیند راجع به این قضیّه استدلالهای مناسب را پیدا کند، این را ترویج کند. ببینید! [این] یکی از چیزهای مورد تبیین است.

مسئله‌ی سبک زندگی اسلامی ایرانی که ما مطرح کردیم، خب این درخور بررسی است، این را تبیین کنید، هم خودتان عملاً و هم تبیینی.

مسئله‌ی فرهنگ، یکی از مسائل مهم است، این را تبیین کنید. پس بنابراین یک کار هم، وظیفه‌ی دوّم هم وظیفه‌ی تبیین بود؛ این تبیین هم در محیط دانشجویی است، هم در محیط بیرونِ دانشجویی، همان‌طور که گفتم، مسئله‌ی نماز جمعه و امثال اینها، که اینها گفتمان درست میکند، اینها فکر و مطالبه‌ی عمومی ایجاد میکند و این خیلی باارزش است، کشور را میکشاند به یک سَمت مشخّصی، البتّه تداوم کاری لازم دارد، استقامت لازم دارد، درست گفتن لازم دارد، تکرار لازم دارد، ممکن است یک زمانی هم طول بکشد.

کار سوّم: سطح آگاهی سیاسی و دینی خودتان را افزایش بدهید. نگویید ما همه چیز را بلدیم، به همه چیز مسلّطیم؛ نه، گاهی سطح آگاهی‌های سیاسی کم است، گاهی سطح آگاهی‌های دینی کم است. امروز امکانات فراوان است برای این معنا؛ هم در مورد سیاست، هم در مورد دین. حالا در مورد دین، مثلاً حوزه‌ی علمیّه‌ی قم -حالا یکی از دوستان گِله‌ی سخت و تند حسابی و جان‌داری از حوزه‌ی علمیّه‌ی قم کردند؛ البتّه نصفش وارد است، نصفش وارد نیست؛ به‌طور کلّی نمیشود رد کرد، نمیشود هم قبول کرد، یک اشکالاتی هم داشت- امروز ظرفیّت خیلی خوبی برای تفکّرات دینی‌ای که بتواند در اختیار شما قرار بگیرد، دارد. من همین چند شب پیش اتّفاقاً در تلویزیون دیدم یکی از بزرگان و علمای بزرگ حوزه‌ی علمیّه‌ی قم راجع به پلورالیسم، با یک بیان ساده‌ی قرآنی یک بحث بسیار خوب و کوتاهی کرد؛ چون یک عدّه‌ای هستند که میخواهند پلورالیسم را به اسلام نسبت بدهند؛ چون اسلام گفته «اِنَّ الَّذینَ ءامَنوا وَ الَّذینَ هادوا وَ النَّصاری وَ الصّابِئینَ مَن ءامَنَ بِاللهِ وَ الیَومِ الأخِر»،(۲۷) پس اسلام «همه‌دینی» است و به هر دینی که خواستید [عمل کنید]؛ خب این حرف غلطی است امّا خب حرفی است که با تعبیرات و با شدّومَد(۲۸) و با های‌وهوی، مدّعیانی این را چند سال ابراز میکنند، یک عدّه‌ای از بیچاره‌ها را هم تحت تأثیر قرار میدهند. خب، من میبینم یک عالم برجسته‌ی دینی در تلویزیون با بیان خیلی ساده و کاملاً اقناع کننده -کاملاً اقناع کننده- این منطق را رد میکند؛ خب این مغتنم است. یا یک عالم برجسته‌ی دیگری -اتّفاقاً این را، در همین ایّام ماه رمضان [دیدم]؛ دو شب تصادفاً تلویزیون را باز کردم؛ باز بود یعنی، من نگاه کردم- راجع به مسئله‌ی علم امام و علم پیغمبران یک بحث بسیار خوب و مقنع و روشن بیان کرد. خب اینها معلومات دینی ما را بالا میبرد؛ معلومات سیاسی هم همین‌جور. آگاهی‌های علمیِ دینی و سیاسی خودتان را افزایش بدهید، کتاب‌خوانی، شنیدن از برجستگان حوزوی و دانشگاهی.

تورهای علمی؛ خیلی از شماها از پیشرفتهای کشور واقعاً مطّلع نیستید؛ یعنی سنّتان هم اقتضا نمیکند؛ دبیرستان بودید حالا هم آمده‌اید دانشگاه، فرصت نکرده‌اید. ما دائم گفتیم نانو، شما میدانید که بله یک نانویی وجود دارد، یک کسانی هم دارند کار میکنند؛ نرفتید آزمایشگاه نانو را ببینید، نرفتید بعضی از آزمایشگاه‌های علمی را یا محصولات علمی را ببینید، نرفتید کارهای خدماتی‌ای را که بعضی از نهادهای خدماتی کرده‌اند ببینید؛ واقعاً تورهای علمی بگذارید، بنشینید تفاهم کنید، چهل پنجاه نفر از بچّه‌ها راه بیفتند بروند اینجا آنجا و ببینند. خب شما مناطق آزاد را می‌بینید غصّه‌دار میشوید -حق هم دارید- امّا بروید این‌چیزها را هم ببینید تا امیدوار بشوید، خوشحال بشوید؛ و ببینید این‌چیزها هم در کشور هست؛ این سطح آگاهی‌ها را بالا میبرد.

[ایجاد] کرسی‌های آزاداندیشی، البتّه همراه با حضور و راهنمایی اساتید برجسته. به نظر من این‌هم یک وظیفه‌ی دیگر است که وظیفه‌ی سوّم است.

یک وظیفه‌ی دیگری برای تشکّلها وجود دارد و آن توسعه‌ی مخاطبان در سطح دانشجویی است؛ مخاطبانتان را افزایش بدهید. از این پنج میلیون دانشجو، تعداد کسانی که مخاطبان شما هستند خیلی کمند، نسبتشان خیلی نسبت پایینی است؛ کاری کنید که این نسبت بالا برود؛ نمیگویم صددرصد، نمیگویم هشتاددرصد امّا بالاخره نسبت را بالا ببرید. این‌هم راه دارد؛ راهش را پیدا کنید. شما که این‌قدر خوش‌فکرید، بااستعدادید، باذوقید ببینید چه‌جوری میشود مخاطبان گسترده‌تری را پیدا کرد. خب، [این هم] الزاماتی دارد: باید انسان اخلاق داشته باشد، حوصله داشته باشد، تحمّل شنیدن حرف مخالف داشته باشد -از این چیزها لازم است دیگر-  مسلّط بر مطلب باشد تا بتواند. گاهی اوقات حتّی لازم میشود که انسان [فقط] با یک مخاطب حرف بزند؛ یعنی برای اقناع یک مخاطب. [برای] خود بنده در آن دورانهای کذائی سختِ اختناق، اتّفاق افتاده بود که دو ساعت، سه ساعت با یک نفر صحبت میکردم سر یک قضیّه‌ای که او را قانع کنم؛ گاهی با دو نفر، گاهی با پنج نفر، گاهی جلسات مکرّر نوبه‌ای، گاهی همین‌طور دفعی؛ اینها چیزهایی است که اثر میگذارد. بنابراین مخاطبانتان را توسعه بدهید.

مطلب پنجم -که این‌هم به‌نظر من لازم است- در دفاع از نظام اسلامی هیچ تقیّه نکنید و صریح باشید؛ نظام اسلامی مایه‌ی افتخار است. بله، در دنیا و در داخل، کسانی هستند که بخواهند نظام اسلامی را کم‌قدر جلوه بدهند -هستند کسانی از این قبیل- امّا اینها اشتباه میکنند و راه غلطی را دارند میروند؛ بعضی‌ها عمداً، بعضی‌ها هم از روی ناآگاهی. نظام اسلامی مایه‌ی شرف است، مایه‌ی افتخار است؛ دشمن شما نقصها را میبیند و با تکیه‌ی بر آن نقصها و قصورها و کمبودها مدام میخواهد بزند توی سر انقلاب؛ در قبال آن نقصها و کمبودها، چندین برابر پیشرفت هست، موفّقیّت هست. مهم‌ترین موفّقیّت این است که امروز ۳۷ سال، ۳۸ سال است که یک جبهه‌ی عظیم قدرت مادّی -از شرقی تا غربی و انواع و اقسامش- سعی کرده‌اند این انقلاب را و این ملّت را و این نظام را به زانو دربیاورند و نتوانسته‌اند؛ مگر این شوخی است؟ یک اَخم به فلان پادشاهیِ پرمدّعا میکنند، همه‌شان به خودشان میلرزند و سعی میکنند دل طرف را به دست بیاورند؛ میروند، می‌نشینند، صحبت میکنند، میبندند، رشوه میدهند. ۳۷ سال است دارند علیه انقلاب اسلامی [کار میکنند]: کار نظامی کردند، کار امنیّتی کردند، کار جاسوسی کردند، کار فرهنگی کردند؛ هزار کار کردند، [امّا] جمهوری اسلامی روزبه‌روز قوی‌تر شده. آقاجان! امروز جمعیّت شما و کیفیّت شما -مجموعه‌ای که طرف‌دار انقلابید- از اوّل انقلاب بمراتب بیشتر است؛ قبلاً شرح دادم این را. این معنایش چیست؟ این معنایش این است که انقلاب یک موجود زنده است و دارد روزبه‌روز رشد میکند؛ این افتخارآمیز نیست؟

البتّه اینکه میگویم از نظام دفاع بکنید، بعضی‌ها عادت کرده‌اند نظام را به‌معنای رهبری میگیرند؛ مثلاً در فلان قضیّه، ضدّ نظام حرف زد، یعنی ضدّ رهبری، یا از طرف نظام دارد حمایت میشود، یعنی [از طرف] رهبری؛ بنده مقصودم این نیست. رهبری، بخشی از نظام است؛ مراد من از دفاع از نظام به‌هیچ‌وجه دفاع از رهبری نیست؛ دفاع از مجموعه‌ی نظام است که مجموعه‌ی ارزشهای درهم‌تنیده‌ای است که بحمدالله این‌جور استوار مانده. این را بدانید جوانهای عزیز! بنیه‌ی این انقلاب خیلی قوی است؛ قدرتِ رویش و استعداد رویش او خیلی بالا است؛ نیرو میخواهد، کمک میخواهد، توان میخواهد، الحمدلله دارد. البتّه مشکلات هم هست؛ چه مشکلات داخلی، چه مشکلات خارجی. نمیشود [این را] بدون مشکلات فرض کرد؛ همه‌ی حوادث اصلاحی عالم، بالاخره یک مشکلاتی در پیش روی خودشان داشته‌اند؛ جمهوری اسلامی هم دارد، انقلاب اسلامی هم دارد.

مطلب ششم، اردوهای جهادی را توسعه بدهید، تداوم بدهید. من خوشحال شدم که این جوان آمد اینجا و از اردوی جهادی صحبت کرد و شرح داد. بله، همین حرفهایی که ایشان گفت، همه مورد تأیید من است؛ این اردوهای جهادی، هم تمرین است، هم خدمت است، هم خودسازی است، هم آشنایی با فضای جامعه است؛ خیلی چیز با ارزشی است. روزبه‌روز اینها را بتوانید توسعه بدهید؛ جهاد هم هست، واقعاً جهاد است؛ کار است، جهاد است، تلاش است، خدمت به محرومین است. البتّه این حرفهایی که راجع به روستا گفتند حرفهایی است که ما سالها در دولتهای مختلف، گفته‌ایم. حالا آن مطلبی که من قبل از نماز گفتم که رهبری در کارهای اجرائی نمیتواند دخالت کند مگر در یک موارد خاص، یک نمونه‌اش همین است؛ درباره‌ی روستاها، بنده به دولتهای مختلف -این دولت، دولت قبل، دولت قبل او، دولت قبل او- مکرّر سفارش کرده‌ام. راه‌های روشنی هم دارد؛ حالا چند موردش را این جوان بیان کردند؛ [یکی] صنایع مناسب با روستا که اگر راه بیفتد [کارساز است]. صنایع کوچکی هست که متناسب با روستا است؛ فرض کنید باغهای ارومیّه مثلاً درختهای سیب دارد، سیب‌های اینها می‌افتد و میریزد روی زمین -بنده دیدم این را- و کود میشود. قیمتش آن‌قدر ارزان است که برای صاحب باغ نمی‌ارزد که پول بدهد این را جمع کنند بفرستند یک جایی! [یعنی] قیمت ندارد؛ درحالی‌که اگر فرض کنید کارخانه‌ی افشره‌سازی یا کمپوت‌سازی یا فلان، همان‌جا تشکیل بشود، همه‌ی این ثروت زنده میشود. راه‌ها این‌جوری است؛ یعنی هیچ راه پیچیده‌ی دشواری وجود ندارد؛ خیلی راه‌های آسانی است، با سرمایه‌گذاری‌های کوچک. گاهی به ما میگویند آقا! اگر یک شغل بخواهیم درست بکنیم، صد میلیون لازم دارد؛ این شغلهایی که من میگویم، صد میلیون که هیچ، گاهی ده پانزده میلیون هم لازم ندارد. [اینها] راه‌های روشنی است؛ خب باید همّت کنند و بکنند. بنابراین به نظر من اردوهای جهادی خیلی خوب است؛ پرداختن به مسئله‌ی روستاها مهم است.

هفتم، سبک زندگی اسلامی ایرانی را در اندیشه و عمل دنبال کنید؛ مسئله‌ی مهمّی است. بنشینید رویش فکر کنید، مصداقهایش را مشخّص کنید، بعد خودتان عمل کنید و این را به عنوان دستورالعمل [منتشر کنید]؛ فرض کنید یک جزوه منتشر بشود در مورد سبک زندگی اسلامی من باب مثال در مسیرها. حالا بنده در آن مثالهایی که آن دو سه سال قبل از این راجع به این قضیّه زدم، مسئله‌ی پشت چراغ قرمز ایستادن را هم مثال زدم؛ همین موضوع را میشود گسترش داد؛ میشود تبیین کرد. کار شماها است؛ کار شما جوانها است که هم حوصله دارید، هم استعداد دارید، هم مغزش را دارید، [هم] توانایی‌اش را دارید؛ خب، بکنید این کارها را.

هشت، گفتمان عدالت، اقتصاد دانش‌بنیان، پیشرفت ایرانی اسلامی، شتاب در یافته‌های علمی؛ اینها گفتمانهای اصلی است؛ این گفتمانها را تقویت کنید. گفتمان اقتصاد مقاومتی خیلی گفتمان مهمی است. بله، ممکن است چیزی به نام اقتصاد مقاومتی اجرا بشود و درواقع اقتصاد مقاومتی نباشد امّا میشود هم چیزی به نام اقتصاد مقاومتی اجرا بشود و کاملاً اقتصاد مقاومتی باشد؛ یا لااقل بخشی از آن باشد. الان ظاهراً کارهای خوبی دارد انجام میگیرد؛ آن‌طوری که به من گزارش دادند؛ نه گزارش شخص مسئولین، گزارشهای بیرون از مسئولیّتهای مسئولین هم به من داده میشود، گزارشهای نسبتاً خرسندکننده‌ای است. احتمالاً کارهای خوبی انجام بگیرد به شرطی که اینها ادامه پیدا کند. من همیشه گفته‌ام که این سلسله‌مراتب عمل، از بالا تا پایین یک سلسله‌مراتب انسانی است؛ همه‌ی انسانها مغز دارند، دل دارند، اراده دارند، عزم دارند؛ در این سلسله‌مراتبِ پنج شش واسطه‌ای، [اگر] یکی‌شان نخواهد انجام بدهد کار انجام نمیگیرد. مثل یک سیم برق نیست که اگرچنانچه شما اینجا دکمه را زدی، صد چراغ روشن بشود؛ نه، این سیمهای وسط همه‌شان دارای اراده‌اند، دارای عزمند؛ انسانها هستند. باید نظارت بشود، باید کنترل بشود، باید دنبال‌گیری بشود، باید رصد بشود، باید مطالبه‌ی دائمی بشود و شماها میتوانید در این زمینه نقش ایفا کنید. این مسئله‌ی اقتصاد مقاومتی است، مسئله‌ی عدالت همین‌جور است، پیشرفت ایرانی اسلامی همین‌جور است. بنده این توسعه‌ی غربی را به‌هیچ‌وجه قبول ندارم؛ پایه‌هایش غلط است، مبانی‌اش غلط است، بسیاری از فروعاتش غلط است، امّا معتقدم -نمیخواهم هم کلمه‌ی توسعه را که درواقع برگرفته‌ی از تعبیر غربی و انگلیسی است، به کار ببرم، عمداً کلمه‌ی پیشرفت را به کار میبرم- این پیشرفت اسلامی ایرانی میتواند به عنوان یک گفتمان، به عنوان یک خواست عمومی مطرح بشود. شتاب در یافته‌های علمی از همین قبیل است.

یکی دیگر از مسائلی که به نظرم میتوانید شما انجام بدهید تشکیل یک جبهه‌ی واحد ضدّآمریکایی و ضدّصهیونیستی در سطح دانشجویان جهان اسلام است؛ این کار را بکنید. بنشینید، فکر کنید، بعد یک جبهه‌ی ضدّصهیونیستی و ضدّآمریکایی [تشکیل بدهید]. امروز وسیله‌ی ارتباط هم آسان است، دیگر نامه‌نگاری و پست و تلگراف و مانند اینها لازم ندارد. در فضای مجازی تماس بگیرید، کمااینکه در موارد مشابهی این کار انجام گرفته. به قول این فرنگی‌مآب‌ها یک کمپین‌های عمومی دنیای اسلامی تشکیل بدهید علیه تسلّط آمریکا، از لحاظ ضدّیّت با سیاستهای آمریکایی و سیاستهای صهیونیستی. میلیون‌ها عضو وارد این مجموعه بشوند، وارد این جریان فکری بشوند و برایشان خوراک تهیّه کنید؛ آن‌وقت آنها هم برای شما خوراک تهیّه میکنند، چون در دنیای اسلام هم بالاخره افکار خوب دانشجویی وجود دارد؛ یک جمعیّت عظیم دانشجویی در دنیای اسلام به وجود بیاورید.

دهمین مطلب به شما عزیزان تشکّلها این است که هرکسی را به صِرف اینکه با فکر شما به‌طورکامل انطباق ندارد متّهم به انقلابی نبودن نکنید. ممکن است کسی صددرصد با فکر شما منطبق نباشد، یک اختلافاتی داشته باشد، پنجاه درصد مثلاً منطبق باشد امّا انقلابی باشد؛ انقلابی بودن بالاخره معیارهایی دارد، این معیارها در او ممکن است وجود داشته باشد؛ فوراً آدمها را متّهم به ضدّانقلاب یا غیر انقلابی نباید کرد. همین‌طور که من روز چهاردهم خرداد در حرم حضرت امام (رضوان‌الله‌علیه) بیان کردم، انقلابیگری هم مثل ایمان است و مراتبی دارد؛ مرتبه‌ی اوّل، مرتبه‌ی دوّم، مرتبه‌ی سوّم؛ بله، بعضی از مراتبش بالاتر است و بهتر است، بعضی مراتبش پایین‌تر است امّا همه مؤمنند، حساب مؤمن با غیر مؤمن فرق میکند، با منافق فرق میکند ولو درجاتشان درجات یکسانی نباشد.

یازدهمین مطلب، تشکّلهای انقلابی با هم هم‌افزا باشند. گاهی شما با هم اختلافاتی دارید؛ تشکّلهای انقلابی سر یک چیزهایی با هم اختلاف دارند؛ خب داشته باشند، درعین‌حال با این اختلافات هم‌افزایی داشته باشید، نقاط مشترک را بگیرید؛ یعنی اختلافات موجب نشود که به یقه‌گیری و به مقابله و این چیزها بینجامد؛ این را به نظر من در محیط دانشگاه سعی کنید جا بیندازید؛ رواداری و تحمّل؛ تحمّل مخالف که مصداق کاملش هم این است.

آخرین مطلب، به انقلاب نگاه راهبردی داشته باشید؛ برای بیست سال، سی سال آینده فکر کنید همچنان‌که دشمن شما فکر میکند. عزیز من! شما امروز مثلاً بیست‌ودو سه سالت است، بیست‌وسه چهار سالت است، بیست‌وپنج سالت است؛ بیست سال دیگر شما یک مرد چهل ساله، چهل‌وپنج ساله هستید و احتمالاً منشأ یک خدمت بزرگ، یک کار بزرگ در این کشور خواهید بود. نمیگویم که حتماً باید شغل دولتی داشته باشید. حالا آن خواهرمان، دختر عزیزمان مکرّر گفت که اینهایی که می‌آیند بیرون، فکر شغل برایشان بشود؛ برای پنج میلیون دانشجو چطور فکر شغل بکنند؟ مگر میشود چنین چیزی؛ اصلاً مگر کسی که فارغ‌التّحصیل میشود حتماً باید بیاید کارمند دولت بشود! نه، بروند بازار آزاد، بروند کار کنند، بروند کار پیدا کنند؛ البتّه دولت باید کمک کند شکّی نیست امّا این‌جور نباشد که حالا هرکس می‌آید بیرون، حتماً باید برود مثلاً فرض کنید که در یک سِمت دولتیِ پایین یا بالا قرار بگیرد. امّا بالاخره رؤسای جمهور آینده، وزرای آینده، نمایندگان مجلس آینده، مسئولین گوناگون آینده از میان همین شماها هستند؛ دانشجویان امروزند؛ نگاهی بکنید که شامل آن روز بشود، دنیایی تصویر بکنید که آن روز که میخواهید در آن دنیا نقش‌آفرینی بکنید آن دنیا را بپسندید؛ یک چنین تصویری داشته باشید؛ این تصویر آرمانی را دنبال کنید.

یک چیز دیگر هم هست، این مسئله‌ی هیئتهای دانشجویی است که خیلی چیزهای پُربرکتی است؛ بنده کاملاً با این هیئتهای دانشجویی موافقم؛ هم گستره‌ی مخاطبین دارد، هم با امور معنوی همراه است.

خب، من از اینجا به بعد دو سه موضوع درباره‌ی مسائل کشور یادداشت کرده‌ام که دیگر به نظر من دیر شده.(۲۹) (بله، خب شما تا صبح هم بنشینید جوانید؛ بنده هم به سنّ شماها که بودم، گاهی اوقات شب تا صبح در شبهای بلند زمستان بیدار می‌نشستیم؛ می‌نشستیم گپ میزدیم مثلاً فرض کنید با رفقا؛ امّا حالا نخیر، این‌جور نیست.)

خب درباره‌ی مسائل کشور، یکی از چیزهایی که خیلی مهم است که حالا نمیشود از این بگذرم و باید بگویم [این است که] رسم شده که از امام و نظام و انقلاب دم بزنند امّا با کسی هم که میگوید «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» همکاری کنند یا از او حمایت کنند؛ این نمیشود. موضع بنده در این مورد کاملاً صریح است؛ من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب مدرن و سنّتی و از این حرفهایی که میزنند، مطرح نیست؛ من به این اسمها اصلاً اهمّیّتی نمیدهم و توجّه ندارم؛ به محتواها کار دارم؛ امّا روی مسئله‌ی فتنه حسّاسم. حالا البتّه اکثر کسانی که در آن تظاهرات شرکت داشتند مردم معمولی بودند و هیچ تقصیری هم نداشتند امّا یک عدّه‌ای سردمداری میکردند، یک عدّه هم سوءاستفاده کردند و گفتند «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»؛ دیگر از این صریح‌تر؟ آیا این شعار داده شد یا نه؟ خب اگر این شعار داده شده، تبرّی از این شعار، آن روز هم لازم بود و باید میکردند که نکردند، حالا هم یک عدّه‌ای از آنها حمایت بکنند، آن‌وقت دم از امام و طرف‌داری از امام و طرف‌داری از نظام و طرف‌داری از انقلاب هم بزنند! این نمیشود، این قابل قبول نیست. این پدیده‌ی بسیار بدی است، پدیده‌ی زشتی است، این پدیده را ما اصلاً نمی‌پسندیم.

چند موضوع اینجا یادداشت کرده‌ام، یکی‌اش هم این است: مسئله‌ی عقلانیّت. امروز راجع به عقل و عقلانیّت و عقلا و عقلای قوم و مانند اینها خیلی حرف زده میشود. عقلای دو جناح بنشینند با همدیگر حرف بزنند؛ عقل‌گرایی. خب ما خیلی موافقیم با عقل‌گرایی. قرآن هم راجع به عقل خیلی حرف زده، اسلام راجع به عقل خیلی توصیه کرده، امام بزرگوار یکی از بزرگ‌ترین عقلای عالم بود؛ اهل عقل بود، اهل تعقّل بود، انقلاب هم انقلاب عقلائی بود با مبانی محکم؛ بنابراین ما موافقیم. منتها [باید دید] عقل چه اقتضاء میکند. این کسانی که امروز طرف‌دار گرایش به غربند، به نظر من عقلشان را باخته‌اند، تعقّل نمیکنند. اینهایی که میگویند برای پیشرفت کشور باید به غرب تکیه بکنیم و به غرب پناه ببریم و با آنها رفاقتمان را تشدید بکنیم، به نظر من عاقلانه حرف نمیزنند. خب غرب به ما تجربه‌هایی داده. اوّلین کاری که عقل میکند [این است که] باید از تجربه‌ها استفاده کند. رضاخان را غربی‌ها بر ما تحمیل کردند، بیست سال آن استبداد و دیکتاتوری عجیب‌وغریب و بی‌نظیر؛ بعد غربی‌ها محمّدرضا شاه را بر این کشور تحمیل کردند، مردم که نقشی نداشتند، غربی‌ها نشستند و گفتند ایشان به جای پدرش باشد؛ بعد غربی‌ها به او کمک کردند تا بتواند یک حکومت ملّی را سرنگون کند، غربی‌ها خودشان مستقیماً در بیست‌وهشتم مرداد حکومت مصدّق را -که یک حکومت ملّی بود، کاری به اعتقادات مصدّق ندارم، بالاخره حکومت ملّی بود- سرنگون کردند؛ غربی‌ها در این کشور ساواک را راه انداختند [به‌عنوان] وسیله‌ای برای سرکوب عجیب‌وغریب هر فکر مخالف! من یک‌وقتی گفتم؛(۳۰) یک نفر با من هم‌زندان بود در قزل‌قلعه، جرمش این بود که در تقویم بغلی‌اش یک شعر خیلی چرند -یعنی واقعاً از لحاظ شعری سطح پایین- [نوشته بود]؛ شعرش این بود:
همه برگویید از برنا و پیر
لعنهالله رضاشاه کبیر

این را به شش ماه زندان محکوم کردند! برای خاطر همین شعر غلطِ چرند؛ ازاین‌قبیل الی‌ماشاءالله. اصلاً داشتن یک اطّلاعیّه‌ای که علیه خواسته‌های دستگاه بود، برای ما قابل تصوّر نبود. همان اوقات یک نفر از دوستان ما از پاکستان آمده بود مشهد، میگفت که بله، نشسته بودیم فلان اطّلاعیّه را در پارک میخواندیم. بنده با تعجّب گفتم در پارک! اطّلاعیّه را انسان در پارک میتواند بخواند؟ اصلاً برای ما قابل تصوّر نبود که بشود آدم در پارک بنشیند یک اطّلاعیّه را مطالعه کند؛ اختناق این‌جوری بود. خب این را غربی‌ها به وجود آوردند. این‌همه اعدام، این‌همه کشتار، این‌همه سخت‌گیری، این‌همه تبعید، این‌همه زندان؛ این تا انقلاب. از انقلاب به این طرف هم که خب دیده‌اید دیگر، معلوم است: اوّلین تحریمها، اوّلین حمله‌ها، اوّلین خیانتها، اوّلین جاسوسی‌ها، اوّلین نفوذهای امنیّتی، اوّلین تهاجمات وسیع و همه‌جانبه‌ی تبلیغاتی علیه انقلاب اسلامی از طرف غربی‌ها شد دیگر؛ از طرف آمریکا و از طرف اروپا؛ و بعد همین‌طور جلو بیایید: قبل از جنگ تحمیلی، کمک به گروهکهای چپ؛ گروهکها چپ بودند، [امّا] حامی‌شان آمریکای راست بود! در جنگ تحمیلی، کمک به صدّام، کمک موشکی، کمک بیولوژیکی -به‌اصطلاح کمک بمبهای شیمیایی- این‌جوری کمک کردند به صدّام؛ نقشه‌ی نظامی به او دادند و همه‌جور کمک کردند؛ [به خاطر این] جنگ هم هشت سال طول کشید! هشت سال شوخی نیست. بعد از جنگ هم آن کارهایی که کردند: اسقاط هواپیما است؛ نزدیک سیصدنفر را در یک هواپیمای مسافری زدند؛ آن مرد بی‌شرم که رئیس‌جمهور آمریکا بود، آمد گفت من از ایران عذرخواهی نمیکنم؛ خب به دَرَک؛ عذرخواهی نکن! عذرخواهی هم حتّی نکردند؛ اینها چه کسانی هستند؟ تجربه به ما چه میگوید؟ بعد قضایای مختلف تا امروز؛ تا قضیّه‌ی برجام. خب همین کشور فرانسه نبود که وزیر خارجه‌اش با آن وقاحت وارد میدان شد و به قول آن روز، نقش پلیس بد را بازی کرد؛ سخت‌گیری‌ها و فشارها و بهانه‌گیری‌های جدید؟ آمریکایی‌ها هم که یک‌جور دیگر.

راجع به خود قضیّه‌ی برجام هم من دیگر صحبت کرده‌ام؛ هم در آن جلسه صحبت کردم،(۳۱) هم در جلسه‌ی هیئت دولت(۳۲) صحبت کردم و بیشتر از آن هم مصلحت نمیدانم که حالا من در آن زمینه صحبت کنم، به دلایلی؛ امّا خب در برجام یک چیز ثابت شد و آن اینکه آمریکایی‌ها دارند دشمنی میکنند با ما، دارند دشمنی میکنند؛ نه‌فقط کنگره‌ی آمریکا که حالا نقش شمر را دارد بازی میکند به‌اصطلاح، اینهایی هم که نقش شمر را نمیخواهند بازی کنند -یعنی دولت آمریکا- اینها هم دارند دشمنی میکنند منتها شکل دشمنی‌شان فرق دارد با آنها؛ امّا دارند دشمنی میکنند؛ اینکه خب [معلوم شد]. خب، اینها را ما تجربه قرار بدهیم. عقلانیّت این است که انسان با یک چنین دشمنی، با خرد، با تدبیر، با حذر، با فریب نخوردن، با نزدیک نشدن به میدان توطئه‌ی او، با وارد نشدن در میدانی که او ترسیم کرده، با اینها باید انسان پاسخ بدهد. بله، آنها در قضیّه‌ی منطقه‌ی غرب آسیا -منطقه‌ی سوریه و لبنان و مانند اینها- خیلی دلشان میخواهد با ایران بنشینند هماهنگی کنند؛ گفته‌اند هم؛ [امّا] ما نمیخواهیم. مشکل آنها اصلاً حضور ایران است، آنها به این قصد مذاکره میکنند که حضور ایران را متوقّف کنند؛ ما سرِ چه چیزی با اینها مذاکره کنیم؟ آنها میگویند ایران اصلاً باید نباشد و در این منطقه حضور نداشته باشد، مشکل آنها این است؛ این مشکل را میخواهند حل کنند؛ ما چرا کمک کنیم به حلّ این مشکل آنها؟ ما بعکس میخواهیم آمریکا حضور نداشته باشد. بنابراین عقلانیّت هم این است.

خب دیگر به نظرم خیلی صحبت کردیم. بالاخره عزیزان من! ما ایستاده‌ایم؛ بنده‌ی حقیر وظیفه‌ی دینی‌ای دارم، وظیفه‌ی شرعی‌ای دارم، وظیفه‌ی اخلاقی‌ای دارم؛ در مواجهه‌ی با ضدّ انقلاب و معارضین انقلاب ایستاده‌ام و تا جان در بدن دارم این ایستادگی وجود دارد. و به این مردم هم اعتماد دارم؛ در میان نخبگان کشور ازجمله دانشگاهیان و دانشجویان، آن‌قدر عناصر مؤمن و طرف‌دار ایستادگی در این راه وجود دارد که هر آدم دلسردی را هم دلگرم میکند؛ چه برسد به کسی مثل بنده که خودش به‌خودی‌خود دلگرم است. این ایستادگی بنابراین وجود دارد و عاقبت ایستادگی هم پیروزی است.

والسّلام علیکم و رحمهالله و برکاته‌

۱) در ابتدای این دیدار، تعدادی از دانشجویان و نمایندگان تشکّلهای دانشجویی، مطالبی بیان کردند.
۲) سوره‌ی احزاب، آیه‌ی ۲۲؛ «و چون مؤمنان دسته‌های دشمن را دیدند گفتند: این همان است که خدا و فرستاده‌اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‌اش راست گفتند، و جز بر ایمان و فرمان‌بُرداری آنان نیفزود.»
۳) روش‌
۴) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۱۲
۵) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۲
۶) ۱۳۹۵/۳/۲۵
۷) سوره‌ی آل‌عمران، بخشی از آیه‌ی ۱۵۵
۸) سوره‌ی مریم، آیه‌ی ۵۹؛ «آنگاه، پس از آنان جانشینانی به جای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی کردند، و به زودی [سزای] گمراهی [خود] را خواهند دید.»
۹) سوره‌ی اعراف، بخشی از آیه‌ی ۱۶۹؛ «آن‌گاه بعد از آنان، جانشینانی وارث کتاب [آسمانی] شدند که متاع این دنیای پست را میگیرند …»
۱۰) سوره‌ی انفال، بخشی از آیه‌ی ۶۵؛ «… مؤمنان را به جهاد برانگیز …»
۱۱) پیمان صلح مصر با اسرائیل‌
۱۲) از جمله، صحیفه‌ی امام، ج ۱۹، ص ۱۵۳؛ پیام به ملّت ایران در سالگرد پیروزی انقلاب (۱۳۶۳/۱۱/۲۲) مسئله‌ی حفظ نظام جمهوری اسلامی در این عصر و با وضعی که در دنیا مشاهده میشود و با این نشانه‌گیری‌هایی که از چپ و راست و دور و نزدیک نسبت به این مولود شریف میشود، از اهمّ واجبات عقلی و شرعی است که هیچ‌چیز به آن مزاحمت نمیکند و از اموری است که احتمال خلل در آن، عقلاً منجز است.»
۱۳) ۱۳۹۵/۳/۲۹
۱۴) ۱۳۹۵/۳/۲۵
۱۵) حضّار دسته‌جمعی اعلام کردند «بعد از افطار» که خنده‌ی معظّمٌ‌له و حضّار را درپی داشت.
۱۶) صلوات حضّارو
۱۷) صلوات حضّار
۱۸) پس از اقامه‌ی نماز جماعت مغرب و عشاء و صرف افطار، جلسه ادامه یافت.
۱۹) بیانات در دیدار دانشجویان (۱۳۹۲/۵/۶)
۲۰) سوره‌ی احزاب، بخشی از آیه‌ی ۲۲؛ «… این همان است که خدا و فرستاده‌اش به ما وعده دادند و خدا و فرستاده‌اش راست گفتند؛ و جز بر ایمان و فرمانبرداری آنان نیفزود.»
۲۱) بی‌بی‌سی‌
۲۲) خنده‌ی حضّار
۲۳) خنده‌ی حضّار
۲۴) دلیری‌
۲۵) خنده‌ی حضّار
۲۶) سوره‌ی رعد، بخشی از آیه‌ی ۴۰
۲۷) سوره‌ی بقره، بخشی از آیه‌ی ۶۲؛ «درحقیقت، کسانی که [به اسلام] ایمان آورده، و کسانی که یهودی شده‌اند، و ترسایان و صائبان، هرکس به خدا و روز بازپسین ایمان داشت …»
۲۸) طول و تفصیل‌
۲۹) درخواست حضّار برای ادامه‌ی جلسه‌
۳۰) بیانات در دیدار دانشجویان و اساتید دانشگاه‌های استان کرمان (۱۳۸۴/۲/۱۹)
۳۱) بیانات در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام (۱۳۹۵/۳/۲۵)
۳۲)

طرح پلاکارد عید سعید فطر

ثامن گرافیک

همیشه توی کار فکرم این بوده که کاربردی ، ساده ، همه پسند و قابل چاپ باشه . از سال 1392 با دوستان عزیزم در سایت عمارها ساکنیم و افتخار می کنم که در کنار این بزرگواران مشغول کار فرهنگی سایبری هستیم . کتانباف 09357331280 التماس دعا

دیدگاه کاربران ...

تعداد دیدگاه : 0

    لطفا قبل از ارسال سئوال یا دیدگاه سئوالات متداول را بخونید.
    جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
    دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

    دیدگاه خود را بیان کنید

    Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.