مجموعه پوستر سرافرازان ، سردار شهید عباس کریمی
2.7/5 - (4 امتیاز)

2.7/5 - (4 امتیاز)

چهاردهمین طرح از مجموعه پوستر سرافرازان ، تقدیم به شهید عزیز سردار عباس کریمی.

توضیحات بیشتر در مورد مجموعه پوستر سرافرازان در اینجا

نمایش کل مجموعه پوستر سرافرازان در اینجا

پیش نمایش طرح (کلیک کنید)

 مجموعه پوستر سرافرازان ، سردار شهید عباس کریمی

دریافت سایز اصلی :  DOWNLOAD

زندگی نامه سردار شهید عباس کریمی:

روستای قهرود از توابع شهرستان كاشان در سال 1336 پذیرای كودكی شد كه پدرش جهت سالم ماندن او به آستان با كرامت حضرت عباس نذر كرد و مادر، اسم او را عباس نهاد. او در محیط ساده و باصفای روستا و جو مذهبی خانواده رشد كرد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در زادگاهش برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. در آغاز سال سوم دبیرستان مجدداً به كاشان بازگشت و موفق به اخذ دیپلم در رشته نساجی گردید. دوران سربازی خود را در پادگان عباس‌آباد كه در آن زمان فرماندهی حكومت نظامی تهران بود، گذراند.

عباس از طریق ارتباط با برخی دوستان روحانی مبارز، با پخش اعلامیه و نوارهای سخنرانی امام فعالیت خود علیه رژیم پهلوی را آغاز كرد و در همین دوران توسط ساواك دستگیر و مورد شكنجه قرار گرفت. تا اینكه در پی فرمان امام خمینی (ره) او نیز از پادگان گریخت و در جمع مردم به مبارزات خود ادامه داد. هنگام ورود امام در كمیته استقبال، مسئولیت حفاظت و حراست از ایشان را به عهده گرفته در تصرف و خلع سلاح پادگان عباس‌آباد در 21 و 22 بهمن نقش مؤثری داشت.

با پیروزی انقلاب اسلامی در راه‌اندازی سپاه پاسداران كاشان پیشقدم شد و در اوایل سال 1358 به عضویت این نهاد مقدس درآمد. در فاصله كوتاهی مأمور به حفاظت از بیت امام در قم گردید و هنوز این مأموریت به پایان نرسیده بود كه مسأله اغتشاش در ایرانشهر مطرح شد و در پی آن غائله كردستان او را با چهر ه واقعی جنگ آشنا كرد.

عباس با استعفا از مسئولیتش در سپاه كاشان راهی كردستان شد و پس از مدتی سمت مسئول اطلاعات و عملیات پیرانشهر منصوب گردید. حاج عباس كه لیاقت نظامی خود را به فرماندهان از جمله حاج احمد متوسلیان نشان داده بود پس از شكل‌گیری تیپ 27 محمد رسول الله (ص) راهی جنوب شد و به سمت عنوان مسئول اطلاعات- عملیات تیپ انتخاب گردید. او در عملیات ظفرآفرین فتح‌المبین از ناحیه پا به شدت مجروح گشت و در خرداد ماه سال 1361 زمانیكه حملات اسرائیل به لبنان اوج گرفت، همراه سایر دوستان برای حمایت به كشورهای سوریه و لبنان عزیمت كرد و پس از بازگشت به وطن در مهرماه همان سال به سنت نبوی جامه عمل پوشاند و ازدواج كرد كه حاصل آن یادگاری به نام داوود است.

در تمامی صحنه‌های نبرد، سربازی لایق بود و پس از عملیات خیبر (شهادت حاج همت) به فرماندهی لشگر 27 محمد رسول الله منصوب شد. سرانجام در روز 24/12/1363 بر اثر اصابت تركش خمپاره به سرش با آب دجله وضو ساخت و نماز عشق را به قد قامت شهادت ایستاد.

خاطراتی از شهید عباس کریمی

قوطی کمپوت

یكی از معجزات الهی كه منجر به پیروزی عملیات فتح‌المبین شد آخرین شناسایی شب قبل از عملیات بود. من، حسین قجه‌ای و محسن وزوایی برای یافتن بهترین سیر هدایت گردان به پشت جبهه دشمن و تصرف توپخانه آنها به مأموریت رفتیم. پس از اتمام كار شناسایی برای استراحت دور هم نشسته، كمپوتی را باز كردیم و در حالیكه آرام صحبت می‌كردیم مشغول خوردن شدیم و به یكدیگر تأكید می‌كردیم كه قوطی خالی را با خود ببریم تا نشانی از خود به جا نگذاشته باشیم. با خوشحالی به مقر بازگشتیم و پس از ارائه گزارش كار، ناگهان به خاطر آوردیم كه غفلت كرده و قوطی را همانجا گذاشته ایم. دیگر كاری نمی‌توانستیم بكنیم و فقط به خدا توكل كردیم. اوایل شب بعد، چند ساعتی پس از حركت گردان، محسن وزوایی با بیسیم اعلام كرد كه راه را گم كرده است. همه نگران بودند حتی فرمانده‌مان حاج احمد متوسلیان به سجده رفته و با گریه به پروردگار التماس می‌كرد. چند لحظه بعد خبر داده شد كه گردان راهش را پیدا كرده و عملیات با رمز فاطمه الزهرا (س) آغاز شد. بعدها فهمیدم فرمانده گردان مسیر را از روی همان قوطی جامانده پیدا كرده است. همیشه می‌گفتم خداوند اینگونه شری را به خیر رقم زد.
راوی: خود شهید

پیوندی با نور قرآن

حاج عباس مدتی كه به علت مجروحیت حین عملیات فتح‌المبین در بیمارستان بستری شد وقت را مغتنم شمرده و در مورد تشكیل خانواده فكر می‌كرد. همسر یكی از دوستان عباس، مرا به او معرفی كرد و این آغاز آشنایی ما، در سال 1361 بود. در جریان خواستگاری احساس همدلی و همفكری كرده به جهت اطمینان استخاره كردم، آیه‌های سوره نور آمد: «الله نور السموات والارض» بعد از خرید مختصری بر طبق آداب و رسوم در تاریخ 21/7/1361 دلهایمان با نور قرآن پیوند خورد و عقدمان جاری گشت. روز بعد از مراسم عقد به گلزار شهدا رفتیم و عباس حلاوت خودش را در این مدت برایم توصیف كرد: «وقتی برای خواستگاری به سراغت آمدم بار سنگینی بر سینه‌ام حس می‌كردم، با شنیدن نامت (زهرا) آرام شدم، وقتی به درخواستم جواب مثبت دادی، همه درهای بسته به رویم گشوده شد.» همه به او سفارش می‌كردند كه مراسم عروسی را در باشگاه برگزار كند اما او نپذیرفت چون از خانواده شهدا خجالت می‌كشید و نمی‌خواست خود را درگیر مراسم كند. لباس دامادی او نیز همچون سرداران دیگر جامه سبز سپاه بود. مراسم در عین سادگی انجام شد و حاج عباس بعد از ازدواج بلافاصله به منطقه بازگشت
راوی : همسر شهید

فرمانده لشکر

حاج عباس رفتار و كردارش با پذیرفتن فرماندهی لشگر تغییر نكرد و او كسی نبود كه این القاب را افتخاری بداند به همین خاطر هیچ وقت نخواست عنوان كند كه فرمانده لشگر است زیرا بسیجیان را فرماندهان واقعی جنگ می‌دانست. بعد از عملیات خیبر، مشغله‌اش زیاد شد و دیر به خانه می‌آمد. او چیزی نمی‌گفت. من هم نمی‌پرسیدم تا اینكه یك روز از طرف لشگر تلفن مخصوصی را در خانه ما نصب كردند و گفتند: «این مخصوص فرماندهی است و عباس فرمانده لشگر 27 محمد رسول الله (ص) است.» او با اینكه فرمانده لشگر بود حقوق كمی‌ می‌گرفت. هنگام شهادت میزان حقوقش 2900 تومان بود. اموالی را كه در اختیار داشت متعلق به خداوند و تمامی‌ مردم می‌دانست و معتقد بود كه او وظیفه نگهبانی از آنها را بر عهده دارد و اجازه نمی‌داد بیت‌المال حتی یك سر سوزن جابجا شود.
راوی : همسر شهید

رمز یا زهرا (س)

برای تولد تنها فرزندمان داوود در خرداد سال 1363 از اندیمشك به دزفول آمدیم. در طول مسیر حاجی نشان بیمارستان را از مردم می‌پرسید، متوجه شدیم كه تنها بیمارستان مناسب كه مزین به نام حضرت زهرا (س) بود در همان حوالی است. وقتی حاجی نام خانم فاطمه زهرا (س) را شنید، ذكر نام ایشان را آنچنان بیان كرد كه فكر كردم اتفاقی افتاده ولی خودش به من چنین گفت: «نام همسرم زهراست، در عملیات فتح‌المبین با رمز یا زهرا (س) مجروح شده‌ام و اینك تولد فرزندم نیز در بیمارستان حضرت زهرا (س) است.» حاج عباس درست می‌گفت زندگی ما با رمز یا زهرا (س) گره خورده بود. حتی شهادت او هم در عملیات بدر با رمز یا زهرا (س) بود و پیكرش میهمان ابدی بهشت زهرا (س) شد.
راوی : همسر شهید

بوی برگ حضور

قبل از عملیات به دیدن عباس رفتم به غیر از او كسی داخل سنگر نبود. در حالت چهره‌اش نورانیت زیادی می‌دیدم، اصلاً نمی‌توانستم به خودم اجازه دهم كه با او شوخی كنم. از لحن صحبتهایش دانستم كه دلش جای دیگری است به او گفتم: «امروز با روزهای دیگر فرق داری، حلالم كن. من چیزی می‌بینم كه خودت نمی‌بینی، اگر شهید شدی مرا هم شفاعت كن.» با هر زحمتی بود از او قول شفاعت گرفتم، اما خودش چیزی نمی‌گفت، پرسید: «معلوم نیست امروز چه می‌گویی؟! برو زمان دیگری بیا.» ولی آنقدر اصرار كه گفت: «اگر كاری از دستم برآمد، چشم!» او روزی دیگر با یكی از دوستان به بهشت زهرا رفته بود، در آنجا كنار مزار شهید اقارب‌پرست ایستاد و چند دقیقه‌ای به قاب عكس و قبر او خیره شد و همانجا مبهوت ماند. آن موقع خیلی معنایش را نفهمیدم تا روزی كه او را در همانجا به خاك سپردند.
راوی : یکی از همرزمان

از جزیره مجنون تا بهشت زهرا (س)

در عملیات بدر، حاج عباس پس از سركشی سنگرهای اطراف، به سنگر دیده‌بانی بازگشت. در یك لحظه با شنیدن صدای مهیبی روی زمین دراز كشیدم خوب دقت كردم تا بدانم گلوله تانك كجا اصابت كرده ، خدایا چه می‌بینم؟! توی این سنگر حاج عباس بود! او را از سنگر بیرون كشیدم. تركشی پشت سرش را متلاشی كرده بود اما چشمهایش هنوز نگران بسیجیان بود. او را داخل قایق گذاشته و با سرعت به طرف پست امداد حركت كردیم. اما دیگر فایده‌ای نداشت همه چیز تمام شد … قایق آرام به طر ف اورژانس حركت كرد در حالیكه حاج عباس با چهره‌ای معصوم در زیر پتو آرمیده بود. پیكر خونی و خیس او را داخل آمبولانس گذاشته و به سمت دوكوهه راه افتادیم و به نیت آخرین وداع، پیكر او را دور زمین صبحگاه طواف داده به سمت تهران حركت كردیم. عباس كریمی‌ روز 23/12/1363 و در سالروز شهادت حاج همت به او پیوست و این تاریخ برای دومین بار در خاطره لشگر 27 محمد رسول الله (ص) جاودانه شد. 2 روز بعد پیكرش در كنار مزار شهید اقارب‌پرست به خاك سپرده شد و بار دیگر مسافری از جزیره مجنون به بهشت زهرا (س) میهمان گشت.
راوی : یکی از همرزمان

سخن شهید
خودمان را بررسی كنیم، ببینیم كجا بودیم، چه بودیم، از كجا آمده‌ایم و به كجا می‌رویم. ما كه نیروی این انقلاب هستیم باید برای آن خون بدهیم. خصوصیات یك فرمانده به این شرح است: «سلامتی جسم و فزونی علم، مشورت با نیرو، سعه صدر و نداشتن حس انتقام، برخورد با افراد تحت فرماندهی از راه ارشاد و موعظه در كنار همه تاكتیك‌ها، از همه مهمتر فاصله نگرفتن از خداست. فرماندهی كه ابتكار عمل نداشته باشد تسلیم است. ابتكار عمل سلاح برنده مؤمن است.»

وصیت نامه
… صبر پیشه كنید و صبر، تسلیم نشدن در مقابل باطل و ناحق نیست بلكه استواری و ایستادگی در برابر ناملایمات و سختی‌هاست. صبر، (مقاومت) در مقابل گرفتاریها، مبارزه سرسخت با مشكلات زندگی، مبارزه با هوای نفسانی و اجرای دستورهای امام و مبارزه با منافقین داخلی است كه خود نیز یك جبهه داخلی هستند.

شیعه آرت

السلام علیک یا علی بن محمد ایها الهادی النقی

دیدگاه کاربران ...

تعداد دیدگاه : 0

    لطفا قبل از ارسال سئوال یا دیدگاه سئوالات متداول را بخونید.
    جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
    دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

    دیدگاه خود را بیان کنید

    Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.